مفاسد عجب
مفاسد عجب
به خود آییم (29)
به قلم جواد محدثی
مفاسد عجب
(برگرفته از چهل حدیث امام خمینی)
عجب و خودپسندی، از صفات هلاکت آور است که ایمان و عمل انسان را تباه میکند. به فرموده امیرالمؤمنین (ع): [1]
«من دخله العجب هلک»؛ در هر کس که عجب راه یابد، هلاک شود.
و در سخنی دیگر پیامبر خدا به علی (ع) فرموده است: هیچ تنهایی ترسناکتر از عجب نیست .[2]
حضرت موسی (ع) از شیطان پرسید: کدام گناه است که وقتی انسان مرتکب شود بر او مسلط میشود؟ گفت: وقتی عجب و خودپسندی در او راه یابد و عمل خویش را بزرگ و گناهش را کوچک شمارد . [3]
آنگاهکه عجب در دل ریشه دواند، کار انسان را به شرک و کفر و بالاتر از آن میکشاند. یکی از مفاسد آن، کوچک شمردن گناهان است و درنتیجه درصدد اصلاح نفس و ترک گناه نیست، چون پرده ضخیم خودپسندی مانع دیدن بدیهای خود میشود. از مفاسد دیگرش آن است که انسان بر خود و اعمالش تکیه میکند و خود را از خداوند متعال بینیاز میبیند، بلکه خدا را ملزم میداند که به او اجر و ثواب دهد. دیگر آنکه به بندگان خدا به دیده حقارت مینگرد و اعمال آنان را ناچیز میشمارد. دیگر آنکه انسان را به ریا وادار میکند، زیرا فرد خودپسند چون خویشتن را کامل و اعمالش را قابل میبیند، درصدد جلوه گری برمیآید.
دیگر آنکه موجب تکبر میشود. باید دانست این صفت رذیله، ریشه رذایل دیگر است، رذایلی که هرکدام برای هلاکت و عذاب ابدی انسان کافی است. کسی که این رذایل را درست بشناسد، درصدد اصلاح نفس و پاک کردن خود از این صفت ناپسند برمیآید تا خداینخواسته با این صفت زشت به علایم دیگر منتقل نشود و خود را بینیاز از فضل پروردگار نپندارد و درنتیجه گرفتار سختگیری خدا در حساب قیامت او نشود، چون اگر پروردگار بخواهد به عدل خویش با بندگان رفتار کند نه به فضلش، هیچکس نجات نمییابد. ائمه معصومین (ع) پیوسته از درگاه خدا خواستهاند که با آنان به فضل خویش رفتار کند نه به عدلش، چون میدانستند اگر همه عمر را به عبادت و تسبیح و حمد خدا بگذرانند، شکر نعمت خدا را نمیتوانند بهجا آورند. هیچ موجودی از خودش چیزی ندارد و حیات و علم و قدرت و کمالات دیگر همه سایهای از کمال اوست، پس چه جای کمال فروشی است؟ امامان چون عارف به خدایند، جمال و جلال حق را میشناسند و نقص و عجز خود را مییابند. ما بیچارگان که حجاب جهل و غفلت و خودپسندی ما را فراگرفته و پرده معاصی، حجاب غفلت و خودپسندی بر دل و چشم و گوش و عقل ما آویخته است، در مقابل سلطنت قاهر پروردگار، عرضاندام میکنیم و برای خود، استقلال قائلیم. جهل و نادانی اسباب اینهمه بدبختی ما و ابتلا به ظلمتها و کدورتهاست. چشم معارف ما کور و دل ما مرده است. ریشه مصیبتها اینجاست و درصدد اصلاح نیستیم. خداوندا! به ما توفیق عطا کن و با وظایف خود آشناساز و بهرهای از انوار معارف خود نصیب دل ما بگردان و نواقصمان را نشانمان ده و کلمه مبارکه توحید را در دلهای سخت و سیاه ما وارد کن و حب نفس و حب دنیا را از دل ما بیرون ساز.
[1]. وسائل الشیعه، ج 1، ص 78
[2]. همان، ص 77
[3]. کافی، ج 2، ص 314
ادامه دارد