نقشه شیطانی مهرداد برای دختر جوان / او در خانه دوستش کاری را که نباید می کرد کرد
نقشه شیطانی مهرداد برای دختر جوان / او در خانه دوستش کاری را که نباید می کرد کرد
نقشه شیطانی مهرداد برای دختر جوان / او در خانه دوستش کاری را که نباید می کرد کرد
در فضای مجازی با هم آشنا شدیم. روزهای اول فقط از سر شوخی و شیطنت با مهرداد ارتباط داشتم؛ اما هیچوقت فکر نمیکردم اینقدر وابسته او بشوم.
مهرداد حرفهای عاشقانه میزد و با هم قولوقرار ازدواج گذاشته بودیم. مادرم از این ماجرا خبر داشت. او خودش شبانهروز درگیر گوشی تلفنهمراهش بود، برای همین هم نمیتوانست چیزی بگوید. پدرم از دست کارهای ما مثل سیروسرکه میجوشید و حرص میخورد. او هرروز دادوفریاد راه میانداخت؛ ولی مادرم توجهی نمیکرد و هرموقع جروبحثشان بالا میگرفت، قهر میکرد و با هم به خانه پدربزرگم میرفتیم. مادربزرگم از او حمایت میکرد. بیچاره پدرم چارهای نداشت جز آنکه از ترس آبرویش هم که شده، کوتاه بیاید. حدود پنجماهونیم از آشنایی من و مهرداد گذشت. یک روز که با هم در پارک قرار ملاقات گذاشته بودیم، گفت مادرش مریض است و تا هزینه درمانش را جور نکند، نمیتواند به خواستگاریام بیاید. او حدود چهارمیلیون تومان از من پول میخواست. مانده بودم چهکار کنم. بدون اطلاع مادرم طلاهایم را فروختم. دومیلیون جور شد. فکرم حسابی درگیر شده بود تا اینکه خانه دوستم رفتم و طلاهای مادرش را برداشتم. مهرداد پولها و طلاها را گرفت و دیگر جوابم را نداد. تازه فهمیدم چه اشتباهی کردهام. سکوت کرده بودم و خودم را لعن و نفرین میکردم؛ اما با شکایت مادر دوستم موضوع خیلی زود لو رفت و دستم رو شد. ما طلاها را از مهرداد پس گرفتیم. خانواده دوستم نیز آبروداری کردند و از شکایتشان گذشتند؛ اما من سر خورده و بدنام شدم. اعتیاد مجازی من و مادرم به شبکههای اجتماعی، زندگی ما را از عمق پوچ و بیروح کرده است. حالا به مرکز مشاوره پلیس آمدهایم.
منبع:خبرفارسی