یادی از چهره مشهور حقوقی شهید سید حسن مدرس

دسته: چهره ها
بدون دیدگاه
یکشنبه - ۱۹ دی ۱۳۹۵


یادی از چهره مشهور حقوقی شهید سید حسن مدرس

یادی از چهره مشهور حقوقی شهید سید حسن مدرس

420092476

عباس مبارکیان

این شرح‌حال توسط خود مرحوم مدرس، از اعضای کمیسیون قانون آیین دادرسی کیفری، در تأیید و تنفیذ با موازین شرعی، به درخواست مدیر روزنامه وقت اطلاعات، در سال ۱۳۴۶ هجری قمری تألیف شده و تقریباً، به همان صورت درج می‌شود:

موالات من در حدود یک هزار و دویست و هشتادوهفت هجری قمری که قریب ساکن می‌باشند، از سادات طباطبا و اصلاً زوارهای. شغل پدر و جد من، منبر و تبلیغ احکام الهی و جد ابی من میر عبدالباقی از زهاد محسوب بودند و مهاجرت به قمشه واقع در جنوب اصفهان، خط و طریق فارسی نمودند، مرا هم در سن شش‌سالگی تقریباً به جهت تربیت هجرت داده، به قمشه نزد خود بردند. سن صباوت را خدمت آن بزرگوار بسر برده، ۱۴ سال تقریباً از عمرم گذشت که جدم مرحوم شد. حسب‌الوصیه آن مرحوم تقریباً در ۱۶ سالگی به جهت تحصیل به اصفهان آمدم. سیزده سال در اصفهان مشغول تحصیل بودم، در سن ۲۱ سالگی پدر مرحوم شد و مدت توقف در اصفهان ۱۳ سال گذشت. قریب ۳۰ نفر استاد در این مدت در علوم عربیه و فقه و اصول و معقول درک کردم که از برجسته‌ترین آنها در علوم عربیه، مرحوم آقا میرزا عبدالعلی هرندی نحوی بوده که تقریباً ۸۰ سال عمر داشت و صاحب تصانیف زیاد ولی از بی‌اقبالی دنیا محجور ماندند و در علم معقول و دومین جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملا محمد کاشانی که هر دو عمر خود را در مدرسه صدر اصفهان به آخر رسانیده و به وصع و زهد دنیا را وداع فرمودند.

بعد از واقعه دخانیه به عتبات عالیات مشرف شدم و بعد از تشرف حضور حضرت آیت‌الله حاجی میرزا حسن شیرازی رحمت‌الله علیه، به جهت تحصیل توقف در نجف اشرف اختیار کردم، علما و بزرگان آن زمان را تیمنا و تبرکا کلا درک کرده و از اغلب ایشان استفاده نمودم ولی عمده تحصیلات من خدمت مرحوم مغفورین حجتین کاظمین خراسانی و یزدی بود. تشرف من در عتبات تقریباً هفت سال شد و بعد مراجعت به اصفهان نمودم. در مدرسه جده کوچک اصفهان مشغول تدریس فقه و اصول شدم به ترتیبی که فعلاً هم در مدرسه سپه‌سالار مشغولم و از خداوند توفیق می‌خواهم به همین قسم بقیه عمر مشغول باشم. بعد از مراجعات از عتبات در اصفهان فقط از امورات اجتماعی، مباحثه و تدریس را اختیار کرده بودم تا زمان انقلاب استبداد به مشروطه مجبوراً اوضاع دیگری پیش آمد که می‌توان گفت «اتسع الخرق علی الراقع» بر حسب امر حجج‌الاسلام عتبات عالیات و دعوت دوره دویم مجلس شورای ملی به‌عنوان طراز اول نظارت مجلس شورای ملی به تهران آمدم و دوره‌های مجلس را تابه‌حال ادراک کرده‌ام. دیدنیها را دیده و شنیدهها را شنیده. در مدت چند سال انقلاب از محله وقایعی که به من روی داده ۲ سال مهاجرت است با مجاهدین ایرانی در جنگ عمومی که به مسافرت عراق عرب و سوریه و استامبول منتهی شد که تفصیل آن را مجال باید و نیز ۲ دفعه موردحمله شدم، یکی در اصفهان که در مدرسه جده بزرگ در وسط روز چهار، تیر تفنگ و غیره به من انداختند ولی موفق نشدند و آنها را تعقیب نکردم و مرتبه دوم سال گذشته بود که جنب مدرسه سپه‌سالار اول آفتاب که به جهت تدریس به مدرسه می‌رفتم، در همین ایام تقریباً ده نفر مرا احاطه نمودند و فی‌الحقیه تیر باران کردند که از تیرهای زیاد که انداختند چهار عدد کاری شد سه عدد به دست چپ مقارن پهلو جنب یکدیگر زیر مرفق و بالای مرفق و زیرشانه، حقیقتاً تیراندازان قابلی بودند در هدف کردن قلب خطا نکردند ولی مشیهالله سبب را بی‌اثر نمود و یک عدد هم به مرفق دست راست خورد. منبع: سایت اتحادیه کانونهای وکلای دادگستری ایران به نقل از چهره‌ها در تاریخچه نظام آموزش عالی حقوق و عدلیه نوین


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۴۱
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *