گوش کردن به حرف مردم تا کجا؟
گوش کردن به حرف مردم تا کجا؟
گوش کردن به حرف مردم تا کجا؟
«اگر کسی بهگونهای رفتار کند که خدا راضی باشد، هرچند مردم از او ناراضی باشند، خداوند تقدیری برایش پیش میآورد که از شر مردم در امان بماند.»
رأى مردم، در برابر داورىِ وجدان بیارزش است!
وجدان را آگاهی از شخصیت و درون خود تعریف کردهاند که عاملی برای شناخت مسائل و جوانب مربوط به حیات اوست. وجدان یک درک باطنی است، درکی که انسان حتی بدون آموزش درمییابد برای این جهان گردانندهای است (وجدان توحیدی) و هم درمییابد که مسیر حیات باید در جهت امانت و صداقت باشد و دروغ و خیانت زشت و نارواست.
برخى روایات براین نکته تأکید کردهاند که رأى مردم در برابر داورىِ وجدان، بیارزش است؛ یعنى اگر وجدان، درستى و خوبىِ کارى را گواهى میدهد، انسان حق ندارد به دلیل اینکه مردم نمیپسندند، آن را رها کند. نیز اگر وجدان کارى را نادرست و بد میداند، انسان حق ندارد آن را انجام دهد، به این دلیل که مردم، آن را میپسندند!
سخن خدا و رسولش مطابق وجدان است!
بهطورکلی، احکام دین اسلام با منطق خرد و فطرت، منطبق و با نیازهاى واقعى و خواستههای فطرى انسان، کاملاً هماهنگاند. امام على علیهالسلام دراینباره میفرماید:
إنَّهُ لَم یَأمُرکَ إلاّ بِحَسَنٍ و لَم یَنهَکَ إلاّ عَن قَبیحٍ؛ خداوند، تو را جز به نیکى، فرمان نداده و جز از زشتى، نهى نکرده است.
رسول اکرم صلیالله علیه و آله نیز دراین زمینه میفرماید: «اگر کسی برای جلب رضایت یک مخلوق، ابایی از خشم خدا نداشته باشد، خدا آن مخلوق را بر او مسلط میکند.»
واجباتِ دینى، همان دعوت به انجام دادن خیرات و نیکیها هستند و محرمات دینى، چیزى جز بازداشتن از بدیها و ناهنجاریها نیستند. از همین رو، امام على علیهالسلام میفرماید:
لَو لَم یَنْهَ اللّهُ عَن مَحارِمِهِ، لَوَجَبَ أن یَجتَنِبَهَا العاقِلُ؛ چنانچه خداوند از حرامهایش نهى نکرده بود، بر عاقل بود که از آنها بپرهیزد.
براین پایه، روشن میشود که محکمه وجدان، علاوه بر تشخیصکارهای خوب و بد، میتواند در پارهای از موارد، درباره درستى و نادرستى یا میزان درستى سخنانى که در ارتباط با مقرّرت اسلامى به پیامبر خدا و یا اهلبیت ایشان، نسبت داده میشود، داورى کند؛ زیرا بهطورقطع، آنان برخلاف منطق عقل و فطرت، چیزى نگفتهاند. ازاینرو، از پیامبر صلیالله علیه و آله روایتشده است که:
إذا سَمِعتُمُ الحَدیثَ عَنّى تَعرِفُهُ قُلوبُکُم و تَلینُ لَهُ أشعارُکُم و أبشارُکُم و تَرَونَ أنَّهُ مِنکُم قَریبٌ، فَأَنَا أولاکُم بِهِ؛ و إذا سَمِعتُمُ الحَدیثَ عَنّى تُنکِرُهُ قُلُوبُکُم و تَنفِرُ مِنهُ أشعارُکُم و أبشارُکُم و تَرَونَ أنَّهُ بَعیدٌ منکُم، فَأَنَا أبعَدُکُم مِنهُ؛
هرگاه سخنى از من شنیدید که دلهایتان آن را میشناسد و پوست و خونتان نسبت به آن نرم (پذیرا) میشود و میبینید که به شما نزدیک است، پس من به آن سخن، سزاوارترم؛ و هرگاه حدیثى از من شنیدید که دلهایتان آن را نمیپذیرد و خون و پوستتان از آن میرمد و آن را از خودتان دور مییابید،پس من از آن، دورترم.
به وجدان خود گوش کنید نه حرف مردم!
از سیدالشهدا علیهالسلام نقلشده که فرمود: «اگر کسی بهگونهای رفتار کند که خدا راضی باشد، هرچند مردم از او ناراضی باشند، خداوند تقدیری برایش پیش میآورد که از شر مردم در امان بماند؛ اما اگر کسی بخواهد در جامعه محبوب باشد و به این خاطر رفتاری را انجام دهد که خدا از آن راضی نباشد، خدا هم کار او را به مردم وامیگذارد.»
برخى روایات براین نکته تأکید کردهاند که رأى مردم در برابر داورىِ وجدان، بیارزش است؛ یعنى اگر وجدان، درستى و خوبىِ کارى را گواهى میدهد، انسان حق ندارد به دلیل اینکه مردم نمیپسندند، آن را رها کند.
رسول اکرم صلیالله علیه و آله نیز دراین زمینه میفرماید: «اگر کسی برای جلب رضایت یک مخلوق، ابایی از خشم خدا نداشته باشد، خدا آن مخلوق را بر او مسلط میکند.» امام رضا علیهالسلام نیز از پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه نقل میفرماید:
«اگر کسی به خاطر رضایت سلطان یا حاکم رضایت خدا را رعایت نکند، از دین خدا خارجشده است و ایمان واقعی ندارد.» چون اصل ایمان یعنی پرستش خدا؛ لازمه این امر اطاعت از او است؛ پس کسی که نسبت به اطاعت از خدا بیاعتنا باشد، زمینه خروج از دین خدا برایش فراهمشده است. آنچه دراین روایات مطرحشده، مذمت دنبال رضایت و خوشآمد مردم بودن است و انسان از کسب جایگاه و موقعیت نزد مردم، بدون در نظر داشتن رضایت خدا است، منع میکند. منبع: تبیان
منابع نوشتار:
– نهجالبلاغه، نامه ٣١.
– بحارالانوار، ج 68، ص 208؛ ج 74، ص 156.
– عیون اخبار الرضا علیهالسلام، ج 2، ص 69.
غررالحکم و درر الکلم، ح ٧۵٩۵.
– کنز العمّال، ج 1، ص ٩٠٣