پشیمان نیستم، اعدامم کنید!
پشیمان نیستم، اعدامم کنید!
قاتل 70 ساله 6 نفر از بستگان و همسایگان:
پشیمان نیستم، اعدامم کنید!
یک حادثه:
مرد 70 ساله دوزنه که در جنایتی خونین با یک اسلحه و یک گونی فشنگ 6 تن از اعضای خانواده و همسایههایش ر ا کشته و 12 تن دیگر را زخمی کرده بود، در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
وی پیشازاین با حکم قضات دادگاه به سه بار قصاص و پرداخت دو دیه کامل فرد مسلمان محکومشده بود که این حکم از سوی قضات شعبه بیستم دیوان عالی نقض شده بود به همین خاطر بار دیگر تحت محاکمه قرار گرفت. این جنایتکار به قضات گفت: «من از قتلهایی که انجام دادهام پشیمان نیستم و اگر روزی از زندان آزاد شوم به کشتارم ادامه خواهم داد»!
در جنایت خونینی که در یکی از محلههای قلعه حسن خان رخ داد، مرد 70 سالهای به نام «محمد» با اسلحهای که در دست داشت شش تن از جمله همسر و دخترش و چند همسایه را با شلیک گلوله کشت و دوازده تن را هم زخمی کرد. اما زمانی که فشنگ در اسلحهاش گیر کرد در دام پلیس افتاد و بهزانو در آمد. این جنایتکار پس از دستگیری، انگیزه جنایت را به خاطر مسایل ناموسی دانست و گفت: «به این افراد مشکوک بودم».
محاکمه این مرد در حالی برگزار شد که اولیای دم همه قربانیان بهجز دو نفر اعلام رضایت کردند و 12 مجروح پرونده نیز خواستار دریافت دیه شدند.
نخستین کسی که پشت تریبون قرار گرفت تا در مورد واقعه توضیح دهد نماینده دادستان بود. وی از کیفرخواست صادره دفاع کرد و گفت: محمد (عامل جنایت) از سالها قبل در قلعه حسن خان حوالی شهریار زندگی میکرد. او شش تن ازجمله همسرش صدیقه و دخترش زهرا و چهار تن از همسایگانش به نامهای امیرحسین، فاطمه، پوریا و پیام را به قتل رسانده است. این مرد در پی سوءظن به همسرش و پسر همسایه دست به این قتلعام زد و بعد از حضور مأموران در خانهاش بازداشت شد. از متهم حین بازداشت یک قبضه کلاشنیکف، تعداد بسیار زیادی فشنگ و دو کلت کمری ضبط شد که پرونده در این مورد در دادگاه انقلاب تحت رسیدگی است. به همین خاطر با توجه به مدارک موجود در پرونده درخواست صدور حکم قانونی را دارم.
سپس بازماندگان مقتولان در جایگاه مخصوص دادگاه حاضر شدند اما فقط والدین فاطمه و پوریا درخواست قصاص کردند. همچنین اولیای دم زهرا و صدیقه نیز اعلام رضایت کرده و فقط اولیای دم دو قربانی به نامهای پیام و امیرحسین درخواست دیه کردند. در ادامه 12 شاکی پرونده که مجروح شده بودند شکایات خود را مطرح و درخواست دیه کردند.
سپس به دستور قاضی عبداللهی، محمد در جایگاه متهمان حاضر شد تا از خود دفاع کند. او اتهام قتل چهار تن را قبول کرد اما گفت به سمت امیرحسین و پوریا شلیک نکرده است و آنها زمان حادثه در ایستگاه اتوبوس بودند. متهم گفت: مدتی بود که خانواده محمد (از شاکیان پرونده) در آپارتمان من زندگی میکردند. آنها مستأجرم بودند. چند وقتیکه از آمدنشان گذشت متوجه شدم محمد و خواهرش مشکلاتی دارند خودم چون اتوبوس و مینیبوس داشتم و در زمینه ایابوذهاب ادارات کار میکردم در خانه نبودم. یک روز همسایهها به من گفتند خانه محمد یعنی خانه من، مرکز فساد شده است. خیلی ناراحت شدم چندین بار به پدر محمد تذکر دادم و بعد فهمیدم زنم صدیقه هم به خانه آنها رفتوآمد دارد. همه ماجرا این نبود شنیده بودم خواهر محمد یعنی «فاطمه» هم مشکلاتی دارد. پسرها جلوی در خانهاش جمع میشدند سوت میزدند و او هم با آنها میرفت. آبروی ما را برده بودند. وقتی فهمیدم این اتفاق افتاده تصمیم گرفتم آنها را بکشم.
اول تصمیم گرفتم با اسلحه آنها را بکشم بعد فکر کردم این درگیری درست نیست. بعد تصمیم گرفتم ماشین بخرم و به کسی پول بدهم تا در درگیری ساختگی آنها را به قتل برساند اما نشد. یک کلاشنیکف از سال 64 داشتم؛ که آن را زیرخاک دفن کرده بودم. اسلحه را از زیرخاک درآوردم و از یکی از آشنایانم هم دو کلت کمری و دو هزار فشنگ خریدم. روز حادثه وارد ساختمان شدم اول زنم «صدیقه» را کشتم. بعد زهرا دخترم را هم به خاطر عصبانیت کشتم. بعد هم از میان همسایهها به سراغ محمد رفتم و به او دو تیر زدم. خواهرش فاطمه و مادرش هم آنجا بودند چون مادرش بیگناه بود او را نکشتم و فاطمه را با تیر زدم. بعد هم یک عده اراذلواوباش بودند که به خانه من حمله کردند به آنها گفتم بروید و دیگر نیایید. این اصلاً قانونی نبود که وارد خانه من بشوند. مملکت قانون دارد فقط پلیس اجازه داشت وارد خانه من شود اما اینها حق نداشتند. اول تیر هوایی زدم و گفتم بروید اما نرفتند من هم عصبانی شدم و یک شلیک کردم که چند نفرشان زخمی شدند. من اصلاً نمیخواستم کسی را اذیت کنم آنها بودند که وارد خانه من شدند. لوله آب و چوب هم داشتند و میخواستند من را بزنند من هم از خودم دفاع کردم. اینها اراذلواوباش بودند هرکس دیگری جای من بود همین کار را میکرد!
متهم درباره دو کودک که به قتل رسیدند نیز گفت: آنها در ایستگاه اتوبوس بودند. اصلاً به من نزدیک هم نبودند که بخواهم به آنها شلیک کنم اگر آنها با تیر من کشتهشده باشند قبول میکنم اما من این کار را نکردم.
وقتی عامل جنایت فاطمه را به فساد اخلاقی متهم کرد، پدر او یکبار دیگر در جایگاه حاضر شد و گفت: دختر من 14 سال بیشتر نداشت و بسیار پاک و معصوم بود. محمد خانه را به ما فروخته بود با این حال میگفت باید رفتوآمدتان تحت نظر من باشد. او خیلی بهانهگیری میکرد و وقتی بچههای برادرم یا زنبرادرم به خانه ما میآمدند بهانهگیری میکرد و میگفت شما خانه فساد درست کردهاید. او به همه شک داشت مشکل اصلیاش هم با پسر معتادش بود اما خیلی ما را اذیت میکرد. او میگفت پسرت چرا با برادرزادهات مرتب به اینجا میآید. در آن زمان پسر من سرباز بود و هفتهای یک شب به خانه میآمد اصلاً پسرم هم در خانه نبود او حق ندارد دختر معصوم من را متهم کند. محمد فرزندانش را هم خیلی اذیت میکرد.
شاهد جنایت چه گفت؟
بعد از این جوان یکی دیگر از مجروحان در جایگاه حاضر شد. او گفت: روز حادثه من در ساختمان روبهرویی کار میکردم که صدای تیراندازی آمد و باعجله بیرون رفتم. من مادر فاطمه را دیدم که هراسان بود. محمد دو تیر به سینهاش خورده بود و خونریزی شدیدی داشت. چون جبهه رفته بودم بلد بودم خونریزی را بند بیاورم. به او گفتم یکپارچه خیس بده من خونریزی را قطع میکنم یکدفعه صدای شلیک گلوله آمد حتی من آسانسور را متوقف کردم تا قاتل نتواند بالا بیاید اما او از پلهها بالا آمد و سلاح را مستقیم به سمت فاطمه گرفت و در حالیکه دخترک بشدت ترسیده بود شلیک کرد و او را کشت، بعد هم به سمت ما شلیک کرد.
من سعی کردم از آنجا فرار کنم و چهاردستوپا از پشت آسانسور فرار کردم. همان موقع صدای تیراندازی و صدای التماسهای پسری که میگفت: «بابا ما رو نکش ما تو رو دوست داریم» را میشنیدم. اما پیرمرد همینطور شلیک میکرد و صحنه وحشتناکی درست کرده بود. بعد مأموران آمدند و برق را قطع کردند تا قاتل نتواند از آسانسور استفاده کند و مجبور شود پایین بیاید؛ اما او داد میزد کنار بروید دو نفر دیگر هستند که من باید آنها را بکشم و بعد میآیم و خودم را تسلیم میکنم. من نمیخواهم به پلیس شلیک کنم. ما سعی میکردیم به مجروحان کمک کنیم. سعی میکردیم آدمهای بیشتری کشته نشوند اما پیرمرد به ما گفت: اراذل و اوباش. ولی ما همه آدمهای آبروداری هستیم و شغل و کارمان مشخص است اگر اوباش بودیم پلیس ما را دستگیر میکرد. در این هنگام یکی از قضات توضیح داد متهم به قتل حق دفاع دارد و میتواند هرچه میخواهد بگوید اما این به معنای آن نیست که دادگاه همه گفتههایش را قبول میکند بنابراین حضار نباید از این گفتهها ناراحت شوند.
تحلیل وکیل متهم
سپس وکیل متهم در جایگاه حاضر شد و گفت: در گزارشی که پلیس 110 ارائه داده از اصطلاح جنون آنی برای متهم استفاده کرده است. هرچند متهم از رفتن به پزشکی قانونی خودداری کرده و گفته سالم است اما این گزارش وضعیت روانی متهم را در زمان حادثه نشان میدهد. ضمن اینکه پدر فاطمه و محمد که در جلسه نیز حضور دارد در اظهاراتش در دادسرا گفته که متهم دچار بیماری روانی و سوءظن است. همچنین بر اساس کمیسیون پزشکی قانونی وی مبتلابه اختلال شخصیت و دچار روانپریشی حاد است. او در زمان قتل قوه تمییز نداشته است.
در ادامه وقتی متهم به قتل برای بیان آخرین دفاع در جایگاه حاضر شد گفت: «من از کاری که کردم پشیمان نیستم. اگر باز هم کسی به من و ناموسم توهین کند میکشمش، البته باید بگویم من نفهمیدم محمد زنده است وگرنه او راهم میکشتم. زن من به خانه آنها میرفت و تا نیمهشب ماهواره نگاه میکرد آنها خیلی فاسد هستند. فقط بهعنوان آخرین دفاع از دادگاه درخواست دارم من را اعدام کند، اما اصلاً پیش این آدمها برنگرداند». بعد از پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و قرار است بهزودی حکم دادگاه صادر شود. منبع: ایران