یاری مظلوم از منظر آموزههای تشیع
یاری مظلوم از منظر آموزههای تشیع
یاری مظلوم از منظر آموزههای تشیع
دکتر سعید نیاکوثری
آنجا که دست تعصب و تردید، زنجیرهای سکوت و عافیت را بر پای عدالت میبندد، ابلیس میخندد و جبرییل بال بر سایههای غم میساید…کوچههای تاریخ هنوز پر از نجوای ناله دردمند مظلوم و رعشه شلاقهای بیداد است … عرش از هیاهوی آه دردمندان ستمدیده میلرزد و خورشید از شرم اشک دیده مظلوم، در سرخی شفق دامن از آسمان برمیگیرد … بغض زمان میشکند … و قلههای غرور زمین فرو میریزد… زمان در التهاب و کشاکش قرنهای طاغوت است و جهان آزرده غدارههای صنعت… همای عدالت چشمبهراه منتصری است که از جوار کعبه برخیزد و تاریخ را ندا دهد که ایها الناس انا المهدی … انا المنتصر … انا صمصام المنتقم … باشد که دیگر بار آیین پاک اسلام از منارههای بلند توحید فریاد برآرد و کاروان حیرتزده بشریت را به یاری مظلوم و ایستادگی در برابر ظالم فراخواند… قاب روزمرگیها بشکند … و غبار تعلل از چشمبسته وجدانها بازگیرد که در این زمانه وانفسا دیری است ناله مظلوم پشت سدهای بسته ضمیر خفته، خواب بیداری اندیشهها بیند و رؤیای شنیدار در سر بپروراند …
تشیع قرنهاست که ردای عدالت بر تن، مسند قضاوت درکف و طغرای شهادت بر قاموس خویش دارد … میدانهای نبرد با طاغوت و مبارزه با بیداد، همواره صحنه مجاهدت تکاوران سرفرازی است که اشک دیده مظلوم را برنتافتند و جان فدیه به میقات عدالت نمودند، مبادا که عزت و نام و کنام قربانی ستمگریها شود و دین و دانش و شرف، ملعبه مستوری صاحبان قدرت و انتصار ستمدیدگان باز در هیاهوی کوچههای منیت گم شود …
کاتبان وحی، ناشران حدیث و مفسران قرآن کریم را اتفاقنظر و التفات قَدَر بر این سیاق است که به نص صریح مصحف کریم و سنت منیع خاتم نبی، حضرت جلیل، داوود پیامبر را امر بفرمود بر مراقبت حال ضعیف، باشد که گامها در آن روز که همه قدمها لرزان است استوار باشد و پیامبر اکرم (ص) صحابه را فرمودند: «و مَن أخذ للمظلوم مِن الظالم کان معى فى الجنه مصاحباً…»؛ «هرکسى داد ستمدیدهای را از ستمگر بگیرد، در بهشت با من و یار و همنشین من باشد». مؤلف تفسیرالانوار در ذیل آیه 2 از سوره مبارکه انفال چنین نگارد که: دفع ظلم ستمگر از مظلوم از واجبات فطری و فرایض لازمه بر هر مسلمان است. باشد که آفت ستمگر از آغاز برچیده شود و اسلاف وی از آن عاقبت شوم سرمشق بگیرند و کسی را زهره تکرار آن مخطرات بر ضعیف نماند. حضرت امیر علیهالسلام نیز ادله منطق خویش را در پذیرش خلافت، عهد و پیمانی میداند که خداوند از علما و دانشمندان گرفته است که در برابر ظلم ظالمان و مظلومیت ستمدیدگان، خاموشی پیش نگیرند و مبادا که سکوت و بیتفاوتی اختیار نمایند: «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّه ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ».
هنوز آنهمه چشمههای زلال معرفت، ذخایر گرانقدر عافیت و انوار بیبدیل رحمانیت که از آغاز ظهور اسلام، همواره روشنای امید ستمدیدگان و شمع فروزان عدالت جویان بوده است، در لابهلای مکتوبات کاتبان وحی و تألیفات نگارندگان جوهر اصل، مرجع جویندگان حق و منبع آثار نویسندگان روشناندیشان شرق است و فروغ روشن افروز آن در پیچوتاب چالشهای اجتماعی و قوانین مدنی، راهبر قضات! و اینچنین است که حق همواره در مسیر احقاق و محِق امیدوار با پایان اجحاف تا فروریزد قدرت پوشالی ستمی که همچنان میافروزد نائره بیداد را … و علی میگوید … و علی مینالد و میگوید …و علی میسوزد و مینالد و میگوید:
عندی عزیز حتی آخذالحق له والقوی عندی ضعیف حتی آخذالحق منه، رضینا عن الله قضاء و سلمنا لله امره
ناتوان ستمدیده در نظر من، عزیز است تا حقش را بگیرم و زورمند ستمگر نزد من، حقیر و ضعیف است تا حق دیگران را از او بستانم.
بهراستی از او که نفس خویش را بیهیچ اغماضی به محاسبه میکشد جز این چه انتظار که در بازگرداندن حقوق مظلومین آرام نشیند… دلی باید قوی و اندیشهای هوشیار و شجاعت شیروار تا از پس جولان ظالم و در میانه دو تردید حقالناس و بیتالمال، دست تمسک به دامن مولا زد … وایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه ولاقودن الظالم بخزا مته حتی آورده منهل الحق و ان کان کارها… هم او که در بستر شهادت، فرزندش خویش را وصیت به دشمنی ظالم و یاری مظلوم نمود… لن تقدس امه لایؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع… امتی که حق ضعیفان از زورمندان بازنستاند، هرگز روی سعادت نخواهد دید… تنها پرورشیافته چنین مکتبی که آبدیده میدانهای جهاد و صفشکن خیبر است میتواند در مکتب عدالتش، اندیشههای ناب و ضمایر بیدار بپرورانده که در تاریخ تشیع پرآوازهاند … و چگونه میتوان دم از تشیع علوی زد و جرعه به نام عدالت نوشید و تکیهبر مسند قضاوتش نهاد اما بیاعتنا به سرانجام آنچه از قلمها بر سرنوشت امتها میرود، خامه به توشیح آرا رقم زد … و چگونه میتوان فرداهای زیبا را به فرزندانمان نوید داد، اگر امروز تیشههای بیداد قامت بلند عدالت را بشکند و دشنه زور قلبهای رنجور را بشکافد و سکوت بر این فاجعه مهر تأیید زند!
اینک مصحف عزیز و قرآن شریف فراتر از زمزمههای سحر و نجوای پایان شب، در میان روزهای زندگی، در پهنه سختترین تصمیمات، در گستره حساسترین قضاوتها جای دارد تا فراتر از دست نگاشتههای بشری و قاموسی که با نام مدنیت است، قلمها به جوهر ناب اندرزهای الهی بیاراید:
«و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل ان الله نعما یعظکم به ان الله کان سمیعا بصیرا» خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید و هنگامیکه میان مردم داوری میکنید به عدالت داوری کنید، خداوند اندرزهای خوبی به شما میدهد، خداوند شنوا و بیناست…
تا همیشه دلتنگ سطر سطر نامهای باشیم که خدا با عشق برایمان نوشت و اولین سطرهای آن را در خلوت تنهایی حراء، در میان زمزمههای عبودیت بندهای پاکزاد و در غوغای تضرع دستهایی که رو به گستره آسمانش به دعا برمیخاست، با الهامی به اقراء باسم ربک…قرائت کرد…
… اینک در این سیلاب عبور ثانیهها و زمانی که تعجیل به شتاب رفتن دارد، در عصری که دام تعلقات دنیا، انسان لفی خسر را به نخجیر میکشد و بندهای دلبستگی، گامها را به اسارت زنجیر، چه خالی است جای صحبت یاران دیرین…آنان که رها از هر تعلق و آزاد از هر اسارت، دل به شکیب شجاعتشان ردای قضاوت بر تن نمودند. زنگار ستم را بر آیینه عدالت تاب نیاوردند. هرم نفسهایشان غبار مدنیتی که حق را مکدر مینمود میزدود. دستهایشان لرزان از آنکه جز به احیاء حق نگارد و اندیشههایشان در آشوب از آنکه جز به تدبیر کشف حقیقت بیندیشد. خستگی پیش ارادهشان میشکست و تساهل از همت مجدانهشان میگریخت…در احیای حق نه پروای از دست دادن منزلت داشتند و نه بیم به حاشیه رفتن… سالها علم حقوق را پدری کردند بیآنکه چشم به حقوق پدری داشته باشند… اگر در تدبیر آرا جای گیرد بهحکم شرع و آیین فقه، هرگز همای حق در اسارت قفس قانون مدنی گرفتار نگردد … روزی زیر سایبان حضور حضرت قائم (عج) شاهین عدالت قفلها را خواهد شکست و زنجیرها را از پای حق خواهد گسست و بشریت را از سرچشمههای عدل علی (ع) سیراب خواهد کرد …