نگاهی به تاریخچه حقوق حیوانات
نگاهی به تاریخچه حقوق حیوانات
نگاهی به تاریخچه حقوق حیوانات( قسمت سوم و پایانی)
حقوق حیوانات به الزامات اخلاقی یا قانونی گفته میشود که به حیوانات غیرانسانی تعلق میگیرد، معمولاً به خاطر پیچیدگی شناختی، حسی، زندگی اجتماعی یا استعدادشان برای درک درد و شادی جسمی و روحی، حیوانات مشمول حقوقی محسوب میشوند. ازلحاظ تاریخی، جنبههای مختلف از مفاد حقوق حیوانات، نشانگر دیدگاههای فلسفی و قانونی، درک علمی از ماهیت انسان و حیوان و تصورات دینی و اخلاقی از ارتباط صحیح میان حیوانات و رفتار انسان است.
جنبشهای جدید حقوق حیوانات
اصل اولیه در جنبش حقوق حیوانات جدید این است که بسیاری از حیوانات غیر-انسانی علائق (interests) اولیهای دارند که مستحق به رسمیت شناختن، مراعات و ملاحظه و حفاظتاند. از دید حامیان حقوق حیوانات، این علائق ابتدایی حیوانات را سزاوار بهرهمندی از حقوق اخلاقی و قانونی میکنند.
گفتهشده است که جنبش حقوق حیوانات جدید، اولین حرکت اصلاح گرانه ی اجتماعی است که توسط فیلسوفان شروعشده است. پیتر سینگر فیلسوف استرالیایی و تام ریگان فیلسوف آمریکایی نقش ویژهای دراین مورددارند نهفقط ازاینجهت که آثارشان مؤثر بوده است بلکه آنها دو تفکر فلسفی غالب مرتبط با حقوق اخلاقی حیوانات را بیان میکنند. Singer که کتابش Animal Liberation (1972) بهعنوان یکی از کتابهای کلیدی این جنبش موردتوجه است اینگونه استدلال میکند که علائق انسانها و علائق حیوانات باید بهطور مساوی موردتوجه قرار بگیرد. سینگر بهعنوان فیلسوف پیرو مکتب منفعتگرایانه میگوید که رفتارها تا جایی که لذت را بیشینه و اندوه را کمینه کنند ازلحاظ اخلاقی درستاند؛ نکتهی اصلی این است که آیا یک حیوان با ادراک است و بنابراین میتواند رنج را درک یا لذت را تجربه کند یا نه. این نکته نخست توسط پایهگذار مکتب منفعتگرایی مدرن، جرمی بنتهام در قرن نوزدهم بیانشده است. بنتهام دربارهی حیوانات نوشت: «مسئله این نیست که آیا آنها میتوانند استدلال کنند یا میتوانند صحبت کنند یا نه؛ بلکه این است که آیا آنها میتوانند رنج را درک کنند؟». پیتر سینگر استدلال میکند که اگر بپذیریم که حیوانات توانایی رنج کشیدن رادارند آنگاه انسانها یک التزام اخلاقی دارند که از رنج دوری کنند یا آن را کمینه کنند؛ درست همانطور که انسانها خود را ملتزم میدانند که از رنج دادن دیگران دوری کنند یا آن را کمینه سازند. ریگان که یک «منفعتگرا» نیست اینگونه استدلال میکند که دستکم برخی حیوانات حقوق اخلاقی اولیه رادارند چراکه آنها دارای همان توانمندیهای شناختیای هستند که توجیهگر تخصیص حقوق اخلاقی اولیه برای انسان است. به دلیل این توانمندیها، این حیوانات نهتنها ارزش ابزاری که ارزش ذاتی دارند. در بیان ریگان، «حیوانات موضوع حیاتاند».
ریگان، سینگر و دیگر فیلسوفان مدافع حقوق حیوانات با مقاومتهای مواجه شدهاند. برخی نویسندگان مذهبی استدلال میکنند که حیوانات سزاوار ملاحظات اخلاقی مربوط به انسان نیستند چون فقط انسانها روح اخلاقی دارند. برخی دیگر، مانند رواقیان، ادعا کردهاند که چون حیوانات بیخرد هستند انسان وظیفهای نسبت به آنها ندارد. برخی دیگر هم دلیل تفاوت اخلاقی میان انسان و حیوان را در توانایی سخن گفتن، داشتن اراده آزاد (اختیار) یا عضویت در یک اجتماع اخلاقی (اجتماعی که اعضایش قادر به عمل اخلاقی یا غیراخلاقی هستند) یافتهاند. مشکل این استدلالهای مخالف، بهجز استدلال الاهیاتی، این است که هیچکدام نمیتواند مرز قاطعی بین انسان و غیر انسان ترسیم کنند.
فیلسوفان پیشتاز جنبش حقوق حیوانات شدند، اما بهزودی گروههای دیگری مثل پزشکان، نویسندگان، دانشمندان، استادان دانشگاهها، حقوقدانان، الاهیدانان، روانشناسان، پرستاران، دامپزشکان و دیگر مشاغل نیز که در زمینههای مرتبط کار میکنند به حمایت از این جنبش برخاستهاند. بسیاری از سازمانهای تخصصی تشکیلشده تا به همکاران و عموم مردم را درباره استثمار حیوانات آگاهیرسانی شود.
در آغاز قرن بیست و یکم دعواهای حقوقی بر سر علائق جانوران غیرانسانی رواج یافته و در آنها گاهی نام حیوان بهعنوان شاکی ثبتشده است. با توجه به نقش کلیدی حقوقدانان در تبیین سیاستهای عمومی و حفاظت از حقوق، علاقه فزاینده آنان به حقوق حیوانات و حمایت از حیوانات اهمیت مییابد. دهها دانشکده حقوق در اروپا، ایالاتمتحده و کشورهای دیگر واحدهایی درزمینهٔ قوانین و حقوق حیوانات را تدریس میکنند. بنیاد دفاع حقوقی از حیوانات (Animal Legal Defense Fund) در آمریکا دانشجویان زیادی را پوشش داده است؛ و دستکم سه ژورنال درباره حقوق حیوانات شکلگرفتهاند: Animal Law, Journal of Animal Law و Journal of Animal Law and Ethics. استادان حقوق نظریههای مختلف درباره اعطای حقوق ابتدایی به حیوانات را طرح و بررسی میکنند؛ و اغلب این بررسیها بر پایه همان اصول قانونی و ارزشهایی است که در مورد انسان صدق میکنند. این استدلالهای حقوقی توسط پژوهشهای پیشرفته علمی در مورد قابلیتهای شناختی، عاطفی و اجتماعی حیوانات تقویت میشوند. رشتههایی چون ژنتیک، روانشناسی و بومشناختی نیز دراین پژوهشها دخیل هستند و بسیاری نشان دادهاند که انسانها و حیوانات از جهات مختلف رفتاری و قابلیتهای ژنتیک و مادی شباهتهای فراوان دارند.
دراین حین، سوءاستفاده سیستماتیک و بیرحمانه از حیوانات در جامعه مدرن ادامه دارد. هنوز سالانه میلیاردها حیوان در دامداریهای صنعتی کشته میشوند و دهها میلیون حیوان در آزمایشگاههای تحقیقات زیستی در معرض انواع مشقات هستند. همین امر موجب شکلگیری و فعالیت گروههای مدافع حقوق حیوانات شده است. برخی از این گروهها کم تعداد و محلی هستند و بیشتر به مسائل سنتی حمایت از حیوانات میپردازند. برخی دیگر از گروهها بزرگ هستند و در مقیاس ملی یا بینالمللی عمل میکند مانند سازمان PETA مخفف People for the Ethical Treatment of Animals و جامعه انسانگرای ایالاتمتحده Humane Society of the United States که در ابتدای قرن 21 ام میلیان ها عضو و چند میلیون دلار بودجهی سالانه دارند. گروههای مدافع حقوق حیوانات، در تمام اشکال خود خواهان وضع قوانینی و اصلاح مقررات موجود به نفع حیوانات هستند.
بردگان، انسانها و غیر انسانها، ممکن است توسط قوانینی که برای گروه دیگر وضعشده بهطور غیرمستقیم موردحمایت قرار گیرند؛ اما در مقابل قوانین مدنی تا وقتیکه جایگاه حقوقیشان بهعنوان شخص به رسمیت شناخته نشود بهحساب نمیآیند. این رسمیت یافتن میتواند به انحای مختلف باشد. در بریتانیا بردگی بر اساس یک تصمیم قضایی در قرن هجدهم لغو شد و در مستعمرات بریتانیا در اوایل قرن نوزدهم این اتفاق افتاد. در ایالاتمتحده بردگی با یک اصلاحیه قانون اساسی سه سال بعد لغو شد. به رسمیت شناخته شدن شخصیت حیوانات میتواند به هر یک از طرق بالا باشد. نخستین چالش قضایی دربارهی شیء وارگی غیر انسانها ممکن است فقط چند سال دیگر رخ دهد.
منبع: دایره المعارف بریتانیکا