مهاجرت و تهدید در اروپا

دسته: حقوق بین الملل
بدون دیدگاه
یکشنبه - ۱۶ آبان ۱۳۹۵


مهاجرت و تهدید در اروپا

مهاجرت و تهدید در اروپا

به نام ملیگرایی و به کام سیاست

498913311

محمدرضا صمدی مقدم، کارشناس ارشد روابط بین‌الملل

«آیزیا برلین» آغاز سرود شادکامی وحدت اروپا را ناشی از پایان کار دیگ جوشان ملی‌گرایی تجزیه‌طلبانه می‌دانست. این وحدت، نشانه‌هایی از بازگشت به‌سلامت طبیعی انسان‌گرایانه یهودی- مسیحی یونانی غربیها بود؛ اما با نگاهی به سیاستهای انتخاباتی این روزهای احزاب اروپایی که برای به دست آوردن آراء لازم با توجه به مهم‌ترین مسئله روز یعنی مهاجرت و پناهندگی از طریق به رخ کشیدن میزان غلظت ملی‌گرایی برنامه‌های خود به دنبال جلب نظر افکار عمومی هستند؛ می‌توان فهمید که درزمانی کمتر از 20 سال از آغاز، این سرود شادکامی در حال خاموشی است.

موضع‌گیری در مورد مهم‌ترین مسئله حال حاضر اروپا؛ یعنی مهاجرت، اشکالی ندارد و بسیار طبیعی است که احزاب مختلف برنامه‌های خود را برای مواجهه با آن ارائه دهند؛ اما این مسئله زمانی رنگ و بوی سوءاستفاده به خود می‌گیرد که متوجه باشیم مهم‌ترین استدلالها در این زمینه نه به مدیریت و برنامه‌هایی برای ادغام و اجتماعی کردن مهاجران؛ بلکه به اسم ملی‌گرایی صورت می‌گیرد. موضع‌گیری با تم ملت و ملی‌گرایی به کام سیاست، آن چیزی است که این روزها در اروپا در حال اتفاق افتادن است؛ اما سؤال اینجاست این ملی‌گرایی که به شکلی در استراتژی جلب نظر افکار عمومی به کار می‌رود و یک معضل خوانده می‌شود در چه قالبی بازنمایی می‌شود؟

احزاب راست‌گرا و چپ‌گرا بدون توجه به اندیشه‌ها و بنیانهای فلسفی خود تلاش می‌کنند به شکلی مؤلفه‌های ملی‌گرایی را در برنامه‌های تبلیغاتی خود پررنگ جلوه دهند؛ اما مسئله اینجاست که این ملی‌گرایی در گفتمان حل مشکل احزاب اروپایی از اتریش گرفته تا لهستان، آلمان، فرانسه و بریتانیا به شکل افزایش سیم‌خاردارهای مرزی، کنترل هوشمند مرزها، تنظیم کنوانسیونهای سیاست مهاجرتی، محروم کردن هر نژاد، قوم و مذهبی به‌جز قوم و مذهب مسلط کشور از برنامه‌های رفاهی، تفاوت در نظام آموزشی، تفاوت در تعریف کیفیت زندگی و رفاه برای خود و دیگری، بازنمایی شده است. این نابرابری بسیار شبیه به آن چیزی است که در قرون‌وسطی فئودالها در مقابل رعیت برای خود قائل بودند. چیزی شبیه آنچه به اسم ملت و در مقابل استثمارگران غربی توسط کشورهای تحت سلطه انجام می‌پذیرفت.

رشد جنبشها و احزاب راست‌گرای افراطی در اروپا مانند جبهه ملی در فرانسه، لیگا نُرد در ایتالیا، پگیدا در آلمان نشانگر اقبال به سیاستهای ملی‌گرایی و ضد مهاجرتی است. نمونه بارز این سیاستها را در انتخابات اخیر آلمان اتریش که با پیروزی این احزاب همراه بود، شاهد بودیم. احزاب حاکمی که درصد قابل‌توجهی از رأی خود را به سیاست احزاب رقیبی واگذار کردند و خواستار اصلاح سیاستهای مهاجرتی اشتباه بودند.

معضل در پیش گرفتن این سیاست مهاجرتی در قالب ملی‌گرایی با دو موضوع دیگر تقویت و باعث موفقیتهایی برای این احزاب و جریانها شد:

الف- رشد عملیات و حرکات تروریستی گروههای افراطی؛

ب-وجود نشانه‌هایی از ظهور یک بحران اقتصادی دیگر در کشورهای اروپایی با کاهش صادرات و لزوم در پیش گرفتن سیاستهای اقتصادی متناسب با جمعیت.

بااین‌حال ادامه این نوع استفاده از مسئله مهاجرت و پناهندگی در کنار اتخاذ سیاستهای سخت‌گیرانه در قبال آنها می‌تواند خطراتی را برای هر دو طرف به همراه داشته باشد. برای مهاجران، سخت شدن وضعیت موجود و ابهام دوچندان در وضعیتهای پیش رو. در مورد دولتهای اروپایی هم مهم‌ترین مشکل رشد و تقویت نوعی مقاومت در میان اقلیتها و نهادهای انجمنی در این کشورها در قبال سیاست اصلی خواهد بود. این مقاومت در ادامه می‌تواند رنگ و بویی نژادپرستانه و حتی نئوفاشیستی به خود بگیرد. تجربه‌های تاریخی از چند دوره سیاستهای مهاجرتی اتحادیه اروپا از قرن 19 نشان می‌دهد متصور شدن این وضعیت دور از ذهن نیست. وضعیتی که با نگاهی استعمار گونه به مهاجران شناخته می‌شد. این در حالی است که هیچ موازنه‌ای میان بازنمایی مهاجرت و پناهندگی به‌عنوان یک تهدید و ارائه یک‌راه حل مؤثر برای این موضوع در میان سیاستهای احزاب اروپایی وجود ندارد.

منبع: وب‌سایت ایسنا


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۶۸
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *