مردی که هنوز هم او را نشناختهایم!
مردی که هنوز هم او را نشناختهایم!
مردی که هنوز هم او را نشناختهایم!
امیر بیان علی علیهالسلام در ابتدای این فراز از خطبه نورانی 175 نهجالبلاغه به گوشهای از علم و دانشی که خالق هستی در اختیارش گذاشته اشاره نموده و دراینباره میفرماید
«وَ اللَّهِ لَوْ شِئْت أَنْ أخْبِرَ کلَّ رَجلٍ مِنْکمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِیعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْت وَ لَکِنْ أَخَاف أَنْ تَکْفروا فِیَّ برَسولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَلَا وَ إِنِّی مفْضِیهِ إِلَى الْخَاصَّهِ مِمَّنْ یوْمَن ذَلِکَ مِنْه وَ الَّذِی بَعَثَه بِالْحَقِّ وَ اصْطَفَاه عَلَى الْخَلْقِ مَا أَنْطِق إِلَّا صَادِقاً وَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ بِذَلِکَ کلِّهِ وَ بِمَهْلِکِ مَنْ یَهْلِک وَ مَنْجَى مَنْ یَنْجو وَ مَآلِ هَذَا الْأَمْرِ وَ مَا أَبْقَى شَیْئاً یَمرّ عَلَى رَأْسِی إِلَّا أَفْرَغَه فِی أذنَیَّ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَیَّ أَیّهَا النَّاس إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحثّکمْ عَلَى طَاعَهٍ إِلَّا وَ أَسْبِقکمْ إِلَیْهَا وَ لَا أَنْهَاکمْ عَنْ مَعْصِیَهٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَکمْ عَنْهَا».1
«سوگند به خدا، اگر بخواهم میتوانم هرکدام شمارا از آغاز و پایان کارش و از تمام شئون زندگى، آگاه سازم، امّا از آن میترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم کافر شوید. آگاه باشید که من این اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورداطمینان خود میسپارم. سوگند به خدایى که محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم را بهحق برانگیخت و او را برگزید، جز بهراستی سخن نگویم»
سخن گهربار مولای متقیان علی (علیهالسلام) حکایت از آن دارد که آنچه از علم و دانش علی (علیهالسلام) به دست ما رسیده، تنها قطرهای از دریای موّاج علم و دانایی آن بزرگمرد تاریخ بشریت محسوب میشود بهگونهای که اگر تمام آن به دست مردم میرسید، به خاطر نداشتن ظرفیت لازم برای دریافت چنین معارفی، از مسیر حق دورگشته و به لحاظ فکری و عقیدتی دچار انحراف شدیدی میشدند.
سخن گهربار مولای متقیان علی (علیهالسلام) حکایت از آن دارد که آنچه از علم و دانش علی (علیهالسلام) به دست ما رسیده، تنها قطرهای از دریای موّاج علم و دانایی آن بزرگمرد تاریخ بشریت محسوب میشود بهگونهای که اگر تمام آن به دست مردم میرسید، به خاطر نداشتن ظرفیت لازم برای دریافت چنین معارفی، از مسیر حق دورگشته و به لحاظ فکری و عقیدتی دچار انحراف شدیدی میشدند
در حدیثی زیبا رسول گرامی اسلام (صلیالله علیه و آله) دراینباره میفرماید: «إِنَّ فِیکَ شَبَهاً مِنْ عِیسَى بْنَ مَرْیَمَ وَ لَوْ لاَ أَنْ تَقولَ فِیکَ طَوَائِفٌ مِنْ أمَّتِی ما قَالَتِ النَّصارى فِی عَیسَى بْنَ مَرْیَمَ لَقلْت فِیکَ قَوْلا لاَتَمرّبِمَلاَ مِنَ النَّاسِ إِلاَّ اَخَذوا التّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ یَلْتَمِسونَ بِذلِکَ الْبَرَکَهَ»2: تو به عیسى بن مریم (علیهالسلام) شباهتى دارى (ازنظر زهد و عبادت) و اگر از این بیم نداشتم که گروهى از امتم درباره تو (غلو کنند و) همان بگویند که درباره عیسى بن مریم گفتند، سخنى درباره تو میگفتم که از کنار هیچ جمعیتی از مردم عبور نمیکردی، مگر آنکه خاک زیر قدمهای تو را براى تبرّا برمیگرفتند!
سخن گهربار پیامبر عزیز اسلام (صلیالله علیه و آله) بیانگر آن است که فضایل و ویژگیهای بینظیری که در علی (علیهالسلام) وجود داشت ازنظر کمی و کیفی بهاندازهای است که درک آن از سوی افراد عادی و معمولی ناممکن و محال خواهد بود و لذا بهمنظور صیانت و حفاظت از حوزه فکری و عقیدتی مردم و اینکه دچار افراط و عقاید غلوآمیز نسبت به علی (علیهالسلام) نشوند از بیان تمام حقایق در مورد ایشان پرهیز شده و تنها به گوشهای از فضایل آن امام عزیز، آنهم در حد ظرفیت مخاطبین اشارهشده است.
چرا بدون معطلی جواب میدهی؟!
آنچه از روایات معتبر به دست میآید آن است که ظرفیت علم و دانش مولای متقیان علی (علیهالسلام) بهاندازهای وسیع و گسترده بود که بر تمام رموز و ریزهکاریهای علوم مختلف تسلّط کامل داشت، بهگونهای که در مقابل هیچ پرسش و مسألهای، دچار حیرت و سرگردانی نمیشد و بلافاصله و بدون ذرّهای معطلی به پاسخ و حل آن میپرداخت.
ابو الموید موفق بن احمد خوارزمی که از اکابر علما اهل سنت است در کتاب مناقب خود نقل میکند که: روزی عمر بن الخطاب از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) پرسید: چگونه است که هرگاه از حکمی از احکام یا از مسألهای از مسائل از شما میپرسند بدون معطلی جواب میدهی؟!
امیرالمؤمنین در پاسخ به عمر، ابتدا کف دست مبارک را در مقابل او بازکرده و سپس فرمود: چند انگشت در دست من است؟! عمر فوری گفت: پنجانگشت. حضرت فرمود: چرا تأمل و فکر نکردی؟! عمر گفت: نیازی به فکر نداشت زیرا پنجانگشت در مقابل من حاضر بود. حضرت فرمود: تمام مسائل و احکام و علوم در مقابل من مانند این کف دست حاضر است لذا در پاسخ به سؤالات بدون تأمل جواب میدهم.3
آموزگار او کیست؟!
امیر متقیان علی (علیهالسلام) در ادامه به آموزگاری که این اطلاعات ناب و علوم بینظیر را در اختیارش قرار داده اشاره میکند و میفرماید: «وَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ بِذَلِکَ ک لِّهِ وَ بِمَهْلِکِ مَنْ یَهْلِک وَ مَنْجَى مَنْ یَنْج و وَ مَآلِ هَذَا الْأَمْرِ وَ مَا أَبْقَى شَیْئاً یَمرّ عَلَى رَأْسِی إِلَّا أَفْرَغَه فِی أذنَیَّ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَیَّ أَیّهَا النَّاس إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحثّکمْ عَلَى طَاعَهٍ إِلَّا وَ أَسْبِقکمْ إِلَیْهَا وَ لَا أَنْهَاکمْ عَنْ مَعْصِیَهٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَکمْ عَنْهَا»: پیامبر اسلام (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) همه اطلاعات را به من سپرده است و از محل هلاکت آنکس که هلاک میشود و جاى نجات کسى که نجات مییابد و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاه کرده است. هیچ حادثهای بر من نگذشت جز آنکه در گوشم نجوا کرد و مرا مطلع ساخت.
فرمایش مولای متقیان بیانگر رابطهی بسیار عمیق و تنگاتنگی است که میان آن حضرت و پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله در حوزه علم و دانش وجود داشته است که بر اساس روایات معتبر این ارتباط بهاندازهای محکم و استوار بود که شب و روزبه محضر مبارک پیامبر گرامی اسلام میرسید و از علوم ناب و معارف بینظیر آن حضرت بهرهمند میشد.
در کتاب ارزشمند سلیم بن قیس از زبان مبارک امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به این حقیقت تصریحشده و آن حضرت فرموده است:
من هرروز یکبار و هر شب یکبار به خدمت پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) میرسیدم و ایشان در آنجا با من خلوت مینمود و هر جا که میرفت من هم میرفتم. اصحاب پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) هم میدانستند که این کار را با غیر من نسبت به احدى از مردم انجام نمیدهد.این برنامه گاهى در منزل من بود که پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) نزد من میآمد! هرگاه من دریکی از منازلش به خدمت او وارد میشدم با من تنها میشد و به همسرانش دستور میداد تا برخیزند و جز من و او کسى نمیماند، ولى وقتى براى خلوت به خانه من میآمد فاطمه و هیچیک از دو پسرم (حسن و حسین) از پیش ما برنمیخاستند.برنامه چنین بود که تا سوال داشتم جوابم را میفرمود و وقتى ساکت میشدم یا سؤالهایم تمام میشد خود آن حضرت شروع میکرد. آیهای از قرآن بر او نازل نشد، مگر آنکه آن را برایم خواند و من برایش خواندم، و آن را بر من املا کرد و من همه را به خط خود نوشتم و از خدا خواست که آن را به من بفهماند و در حافظه من قرار دهد.
این عبارات در کتاب بصائر الدرجات و تحف العقول چنین است: آیهای درباره شب یا روز، آسمان و زمین، دنیا و آخرت، بهشت و جهنم، دشت و کوه، نور و ظلمت بر او نازل نشد مگر آنکه مرا به قرائت آن واداشت و بر من املا نمود و به دست خود نوشتم و تأویل و تفسیر و محکم و متشابه و خاص و عام و اینکه آن آیه چگونه و کجا و دربارهی چه کسانى تا روز قیامت نازلشده را به من آموخت.
ظرفیت علم و دانش مولای متقیان علی (علیهالسلام) بهاندازهای وسیع و گسترده بود که بر تمام رموز و ریزهکاریهای علوم مختلف تسلّط کامل داشت، بهگونهای که در مقابل هیچ پرسش و مسألهای، دچار حیرت و سرگردانی نمیشد و بلافاصله و بدون ذرّهای معطلی به پاسخ و حل آن میپرداخت
آیهای از کتاب خدا را از روزى که حفظ کردهام، پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) تأویل آن را به من آموخت و حفظ کردم و بر من املا کرد و من نوشتم و فراموش نکردهام.
آن حضرت هر چه از حلال و حرام یا امرونهی، یا اطاعت و معصیت که وجود داشت و یا تا روز قیامت اتفاق میافتاد را ترک نکرد و همه را به من آموخت و آن را حفظ کردم و یک حرف از آن را هم فراموش نکردم. سپس دست بر سینه من گذاشت و از خدا خواست که قلب مرا پر از علم و فهم و فقه و حکمت و نور نماید و مرا طورى علم دهد که جهل به من راه نیابد و طورى حفظ کنم که فراموشى به من عارض نشود.
روزى به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله عرض کردم: یا نبى اللَّه، از روزى که براى من آن دعا را کردهای چیزى ازآنچه به من آموختهای فراموش نکردهام، پس چرا بر من املا میفرمایی و مرا امر به نوشتن آنها مى نمائى؟! آیا نسبت به من از فراموشکاری بیم دارى؟! حضرت فرمود: برادرم! بر تو از نسیان و جهل ترس ندارم. خداوند به من خبر داده که دعاى مرا درباره تو و شریکهایت [امامان] که بعد از تو خواهند بود مستجاب کرده است.4
چنانچه ملاحظه فرمودید: تلاش و کوشش علی (علیهالسلام) در جهت کسب فیض از محضر مبارک پیامبر عزیز اسلام صلیالله علیه و آله یک تلاش مستمر و بیوقفه بود و بر اساس همین تلاش منحصربهفرد بود که رسول گرامی اسلام (صلیالله علیه و آله) در یک حدیث بسیار زیبا و همیشه ماندگار، رابطهی علمی خود با امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را اینگونه بیان نمود که: «أنا مدینه العلم و علی بابها»:5 من شهر علمم و علی (علیهالسلام) درب آن شهر است.
نکتهی بسیار مهم آن است که مطابق روایات فراوانی که در منابع معتبر شیعه و اهل سنت وجود دارد امیر المومنین علی (علیهالسلام) حتی در لحظات پایانی عمر شریف پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) ارتباط علمی خود را با آن پیامبر گرامی قطع نکرد و در آن لحظات سرنوشتساز نیز، از دریای بیکران علم و دانش آن بزرگوار به نحو احسن بهرهمند شد که ما در اینجا بهعنوان نمونه به یکی از این روایات اشاره میکنیم.
عبدالله بن عمرو بن العاص نقل میکند که رسول خدا (صلیالله علیه و آله) به هنگام مریضی در پایان عمر شریف فرمود: برادرم علی (علیهالسلام) را صدا بزنید وقتی او را خواندند نزد پیامبر (صلیالله علیهالسلام) آمد. آن حضرت او را با جامهی خود پوشاند و سر مبارک را نزد او خم کرد هنگامیکه علی (علیهالسلام) از نزد پیامبر بیرون رفت به او گفتند: یا علی! پیامبر به شما چه فرمود؟! حضرت در جواب فرمود: عَلَّمَنِی أَلْفَ بَابی فْتَح مِنْ کلِّ بَابٍ أَلْف بَابٍ:6 یعنی رسول خدا هزار باب از علم را به من تعلیم فرمود که ازهربابی هزار باب دیگر گشوده میشود.
مطابق آنچه در سطور بالا گفته شد جایگاه و موقعیت والای امیرالمؤمنین نمایان شد که این خود ما را به این نتیجه میرساند که او تنها کسی است که پس از رحلت رسول گرامی (صلیالله علیه و آله) شایستگی تصدّی مقام شامخ و والای امامت را داشت و در جای خود به اثبات رسیده است که پس از ایشان نیز امامان دیگر لیاقت چنین مقامی رادارند، بنابراین نشستن بر جایگاه خطیر امامت، از سوی دیگران خیانتی است بزرگ به جهان اسلام که هرگز در پیشگاه خالق متعال مورد بخشش قرار نخواهد گرفت.
در پایان از پیشگاه حضرت حق توفیق روزافزون و عمری بابرکت را مسئلت مینماییم تا بدینوسیله بتوانیم در مدت عمر خویش، با تلاش و کوشش اطلاعات مفید و سودمندی را نسبت به حضرات معصومین (صلواتاللهعلیه و آله) کسب نموده و در سایه این اطلاعات ارزشمند، بامعرفت و شناخت بیشتری به استقبال کلمات آموزنده و سعادت آفرین آن عزیزان برویم و با عمل به گفتار سودمندشان پایانی درخشان را برای خود به ارمغان آوریم. مهدی صفری
پینوشتها:
1-فرازی از خطبه 175 نهجالبلاغه، ص 330 ترجمه محمد دشتی
2- کافی (ط – دارالحدیث)، ج 15، ص 149
3-برگرفته از کتاب اول مظلوم عالم علی (علیه السلام)؛ نوشتهی هادی عامری، ص 255
4- اسرار آل محمد، ترجمه کتاب سلیم، ص 271
5- الأمالی (للصدوق)، ص 345
6- بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج 38، ص 331، باب 68
منبع: تبیان