مبانی مجازات در آیینه ی برخی باورهای دینی و کیفرهای شرعی

دسته: حقوق جزا
بدون دیدگاه
چهارشنبه - ۲۳ فروردین ۱۳۹۶


مبانی مجازات در آیینه ی برخی باورهای دینی و کیفرهای شرعی

مبانی  مجازات در آیینه ی برخی باورهای دینی و کیفرهای شرعی

چکیده

کاوش در زیرساخت های نظری و پایه های استوار کننده کیفر در آموزه های دینی در دو محور باورهای کلی یا جهان بینی و نیز تحلیل مجازت های وضع شده ، در آن ، مطرح می باشد. مختار بودن انسان، حق بودن مجازت های دینی و به دلیل پیوند با حقانیت خداوند، در ردیف قضا و قدر الهی جای داشتن جرم و پیامد های ناشی از آن و نمونه هایی از این دست ، سیمای نخست این بررسی را سامان می بخشند. از سوی دیگر، مقاله به کندو کاو در زوایای گوناگون قصاص در قلمرو محور دوم پرداخته است و در این زمینه، پس از نپذیرفتن دلایل مخالفان همچون به حساب آوردن حق حیات در دریف حقوق طبیعی و در نتیجه، حق نداشتن جامعه در ستاندن آن، به دفاع از حقانیت این مجازات پرداخته است.

کلید واژه ها: مبانی ، مجازات ، رحمت ، بازتاب ، رفتار، ستاننده حیات، قصاص، مقابله به مثل، خون مسلمان ، پیش گیری.

 

مقدمه

مجازات در اسلام، به دلیل پیوند با ویژگی مختار بودن انسان جایگاهی برجسته دارد زیر دستاورد این ویژگی مسئول بودن او در برابر گزینش های خود می باشد. وانگهی، مسئول بودن نیز بدون پاداش و کیفر بی معناست. (1)قرآن کریم نیز ناگزیری کیفر را به هدفمندی آفرینش پیوند می دهد:

«ان فی خلق السماوات و الأرض واختلاف اللیل و النهار لآیات لأولی الألباب الذین یذکرون الله قیاما وقعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات و الأرض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار» (آل عمران 190-191)؛

بی گمان در آفرینش آسمان ها و زمین آمد و شد شب و روز نشانه های (روشنی) برای خردمندان است. کسانی که ایستاده ، نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند(یعنی در همه حال) خداوند را یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند . (سپس می گویند:) بارالها ، اینها را بیهوده نیافریده ای ، تو (از آفرینش بیهوده جهان) منزهی ، ما را از کیفر آتش نگه دار.

آیه شریفه پس از سفارش به ذکر و اندیشه ورزی به عنوان راه کار و دست یابی خردمندان به اصل هدفمندی آفرینش ، با عبارت « فقنا عذاب النار» چنین هشدار می دهد که دستاورد ناهمسویی با اصل یاد شده و انجام رفتارهای بیهوده و باطل، از جمله جرم ، کیفراست؛ وانگهی حذف مجازات به بیهودگی آفرینش می انجامد. (2) به باور برخی مفسران مجازات مطرح شده در آیه مزبور به گونه اخروی آن پیوند خورده ؛ (3)ولی با روی آوری به معیاری که در آن برای اشخاص برشمرده شده است یعنی بیهوده انگاری آفرینش و بی حساب و کتاب دانستن آن، چنین به دید می آید که نتوان آیه ی شریفه را به مجازات از گونه ی دنیایی آن نیز گسترش داد؛ زیرا حذف این گونه کیفرها از یک سو، به بیهودگی و ناهدفمندی می انجامد – همان که در آیه ی شریفه از آن نکوهش شده است؛ چرا که با حذف پاداش، افراد جامعه انجام کارهای شایسته را بی ثمر خواهند پنداشت – و از سوی دیگر گستاخی بزه کاران در انجام کارهای ناشایست رو به فزونی خواهد گذارد . در حقیقت، دسته نخست ، انجام کارهای نیک، و گروه دوم یا دست کم برخی از آنان، خودداری از انجام گونه بد آن را، به دلیل در پی داشتن خطر مجازات، بیهوده به حساب خواهند آورد و این همه نیز رهاورد نیرومند شدن احساس بیهودگی در آنهاست. در این مبحث ، نخست برخی از پایه های اعتقادی، هر چند با پیوندی دورادور و غیر مستقیم با مجازات ، بررسی می شود.سپس به منظور عینی و ملموس تر شدن مباحث نظری و نیز برابر کردن آنها با مصادیق و نمونه ها، بعضی از مجازات های تشریع شده در اسلام مورد بررسی قرار خواهد گرفت .

 

الف. در پرتو برخی از باورهای دینی

نیم نگاهی به رویگرد اسلام درباره مجازات این نتیجه را به دست می دهد که این دین در مقایسه با مکاتب کیفری ژرف اندیشی بیشتری کرده و گستره ای فراتر را پیش روی انسان نهاده است . توجه به همه ظرفیت ها و زوایای وجودی انسان، سفارش به پالایش درونی و استوار کردن ساز و کار آن بر پایه عمیق ترین باورها درباره جهان، یعنی توحید و معاد و مواردی نظیرآن؛ از جمله قلمروهای این رویکرد می باشد. در ذیل به بررسی برخی از آنها می پردازیم .

 

1- خداوند خاستگاه خیر و حق

سازگاری مردم و حاکمیت، عرف و عادات اجتماعی و مواردی این چنین ، از جمله دیدگاه های گوناگونی هستند که حقوق دانان درباره خاستگاه حقوق مطرح کرده اند، ولی در نگرش اسلامی سرچشمه همه حقوق ، خداوند می باشد، به گونه ای که سایر حقوق شاخه های این تنه اصلی به شمار می روند.

امام سجاد در این باره می فرماید: «توجه داشته باش اطراف تو را حقوقی فرا گرفته اند که حتماً باید آنها را رعایت کنی. از میان این حقوق ، اصلی ترین و بایسته ترین آنها که سایر حقوق از آن سرچشمه می گیرند ، حق خداوند برتوست.» (4)برخی از اندیشه وران اسلامی نیز در این باره رویکردی همانند در پیش گرفته اند . برای نمونه آیه الله مصباح می گوید:

تبیین دین در این زمینه آن می باشد که همه حقوق از یک حق بر می خیزد و ریشه تمامی آنها یک حق است وآن حق خداست .(5)

ایشان در جایی دیگر می نویسد:

چون احکام و مقررات ، خواه فردی و یا اجتماعی – باید با مصالح این جهانی و اخروی و ابدی، هر دو، سازگار باشد و عقل بشر از پرده برداری بود و نبود این همسانی، به ویژه سازگاری آن با مصالح اخروی و ابدی، ناتوان است، پس نمی توان قانون وضع کند . از سوی دیگر، چون تنها خدای متعال می باشد که اولاً دانای نهان و آشکار است و همه مصالح دنیوی و اخروی و ابدی انسان ها را می داند و نزدیک ترین و بهترین راه های تحصیل آن مصالح را می شناسد و ثانیاً تحت تأثیر هواهای نفسانی و اغراض شخصی واقع نمی شود و ثالثاً خالق جهان هستی و مالک و صاحب اختیار حقیقی آن می باشد. پس تنها هموست که می تواند قانون وضع کند.(6)

در چرایی چنین خاستگاهی برای حقوق می توان گفت: اثبات هرگونه حقی برای کسی درباره ی چیزی، با مالکیت یا داشتن حق تصرف وی پیوند دارد. به دلیل آنکه خداوند آفریننده هستی می باشد، بالاترین مالکیت ها از آن اوست . نتیجه آنکه آفریده ها از خود حقی ندارند ، مگر آنکه صاحب اصلی حق ، یعنی خداوند، آن حق را برایشان قرار دهد ؛ مانند حق مالکیت حق بهره وری از نعمت هایی که زنده ماندن انسان بدان وابسته می باشد؛ یعنی حق خوراک ، حق پوشاک، حق مسکن، حق انتخاب ، و مانند آن . این حقوق نیز از چگونگی آفرینش ما پدیدار آمده اند. و گرنه اگر همین انسان- مثلاً به صورت جماد آفریده شده بود، دیگر برای او چنین حقوقی قرار داده نمی شد. حق فراگیر الهی در حوزه حقوق جزا به صورت وضع مجازات برای برخی از رفتارها خود را نمایانده است. این حق، هم در آیینه سرشت انسان، معقول می نماید و هم آیات قرآن بر آن گواهی می دهند. درباره جایگاه نخست کیفر، یعنی همسویی آن با سرشت انسان، می توان گفت: انسان در ژرفای وجود خود، این حقیقت را در می یابد که مکافات عمل، امری است منطقی؛ وانگهی، یکی از ساز وکارهای تنش زدایی از جامعه بشری که از جمله اهداف برجسته دین می باشد (7) و در آیات قرآن نیز بدان اشاره شده، (8) به کار بستن مجازات درباره بزه کاران و بیراهه روندگان است تا جامعه از آسیب های آنان در امان بماند. کوتاه سخن آنکه برخورد با مجرم رویکردی است منطقی، معقول و فهم پذیر در آیینه سرشت انسان . افزون برنکته ی پیش گفته، حق الهی در وضع مجازات را در آیات قرآن نیز می توان یافت. برای نمونه ، در آیه ی 33 سوره ی مبارکه ی الرحمن می خوانیم :

یا معشر الجن و الانس ان استطعتم أن نتفذوا من أقطار السماوات والأرض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان»؛ ای گروه انسیان و جنیان، اگر می توانید از کرانه های آسمان ها و زمین به بیرون رخنه کنید، پس رخنه کنید. ولی جز با (به دست آوردن)تسلطی رخنه نمی کنید.

برابر با بیان آشکار این آیه ی شریفه ، برون رفت از چیرگی کامل الهی بر هستی و قانونمندی های حاکم برآن شدنی نیست . دامنه این سلطه ، کیفر و پاداش را نیز در بر می گیرد. شهید مطهری در این باره می نویسد:

آیه به قیامت مربوط می باشد و آن وقتی است که انسان ها قدرت را تنها یک قدرت حس می کنند؛ یعنی می دانند که جز یک قدرت ، قدرتی نیست. کلمه ی سلطان در آیه ی شریف یعنی قدرت الهی. مراد این است که اینجا (قیامت) را که می بینید سراسر کیفر است و پاداش. جز کیفر و پاداش در اینجا چیزی وجود ندارد. بله ، اگر می توانید از ملک خدا خارج شوید (و به جایی بروید) که در آنجا پاداش و کیفر نباشد ، بروید خارج شوید. معنایش این است که چنین چیزی امکان ندارد، مگر به سلطان؛ منظور همان سلطنت الهی است.(9)

ایشان سپس به پیوند آیه شریفه یاد شده با رویداد های دنیا اشاره می کند و چنین می گوید :

آیه وقتی می خواهد بگوید که به زمانی خواهیم رسید که در آن وقت ، [تنها] کیفر و پاداش هست می گوید: پس الان [هم] چنین چیزی هست . [شما] اگر می توانید از ملک خدا خارج شوید که کار به آنجاها نکشد، خارج شوید. اگر می توانید از اقطار آسمان ها و زمین خارج شوید، خارج شوید، ولی اینکه یک امر شدنی نیست، از قانون و ملک خدا که نمی شود بیرون رفت. ملک خدا یعنی ملک وجود؛ هر جا که بروید ، ملک وجود است و هرجا که بروید ؛ ملک خداست . پس همه جا حوزه قدرت الهی است و چون چنین است، همه جا حوزه قانون الهی است. قانون الهی [هم] برای انسان هاست؛ یعنی قانون پاداش و کیفر، [قانون] عمل و عکس العمل.(10)

ملاحظه می شود که هرچند بخش نخست توضیح به پیوند آیه پاداش و کیفر اخروی اشاره داشت ؛ در قسمت دوم آن، نویسنده می گوید که آیه ی شریفه همه هستی را قلمرو پاداش و کیفر الهی به حساب آورده است. قرآن کریم در آیه ای دیگر، چرایی مجازات را در پیوند با مالکیت مطلق الهی پیوسته می داند:

« ولله ما فی السماوات وما فی الارض لیجزی الذین أساؤوا بما عملوا و یجزی الذین أحسنوا بالحسنی» (نجم 31) و هرچه در آسمان ها و هرچه در زمین می باشد ، از آن خداست تا کسانی را که بد کرده اند به [سزای] آنچه انجام داده اند کیفر و آنان را که نیکی کرده اند به نیکی پاداش دهد.

بدین سان ، آیه ی شریفه حق پاداش و کیفر الهی را وامدار مالکیت فراگیر خداوند بر جهان و در نتیجه، حاکمیت و تدبیر آن از سوی او می داند. از نشانه های این تدبیر و حاکمیت ، حکمت می باشد که برپایه ی آن، نگاه برابر به نیکان و بدان بی معناست. از این رو، برای رفتارهایشان پاداش و کیفر در نظرگرفته شده است.

مجازات و قضا و قدر الهی، روشن است کیفرهایی که از نظام قانونمند الهی سرچشمه می گیرند تنها مجازات اخروی وجهنم نمی باشد، بلکه دامنه آن، کیفرهای دیگر از جمله مجازات های دنیایی را نیز دربر می گیرد . این کیفرها در احکام جزایی اسلام تحت عناوین مجازات های حد، قصاص و تعزیرات بیان شده است . البته افزون بر کیفرهای سه گانه یاد شده که ساختار اساسی کیفر را در این دین الهی تشکیل می دهند، گاه بازتاب رفتارهای ناشایست و گناه ، رویدادهای ویژه ای را در عالم رقم می زند. برای نمونه، در آیه ی نود و ششم سوره ی مبارکه «اعراف» آمده است:

«ولوأن أهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض ولکن کذبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون» و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند ، قطعاً از آسمان و زمین، برایشان برکاتی می گشودیم ، ولی تکذیب کردند. پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتم.

آیات بسیار دیگری نیز بدین حقیقت، گواهی می دهند. (11) البته به دلیل چیرگی رحمانیت الهی برخشم او، واکنش خشمگینانه الهی تنها بخشی از رفتارهای نادرست انسان را در بر می گیرد. از سوی دیگر، این اندازه نیز تنها از آن روست که او را از خود فراموشی و فرورفتگی در بی خبری برهاند، نه اینکه به مقابله به مثل کامل با وی برخیزد. بدین حقیقت در جای دیگر از قرآن اشاره شده است:

«ولو یواخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابه » (نحل 61) و اگر خداوند مردم را به [سزای] ستمشان مؤاخده می کرد، جنبنده ای بر روی زمین باقی نمی گذاشت.

نیز در آیه ی چهل و پنجم سوره ی مبارکه ی «فاطر» بازخواست برآنچه که انجام داده اند به جای بیدادگری آمده است .

شهید مطهری در توضیح آیه های هجدهم تا بیستم و یکم سوره ی مبارکه ی «قمر» که به موضوع روی دادن برخی از حوادث عالم به عنوان بازتاب رفتارهای ناشایست انسان پرداخته است با تأیید این پیوستگی می فرماید:

ممکن است انسان این طور خیال کند که این اوضاع و احوال عالم که دارد می گردد، نسبت به انسان ها بی تفاوت است، خواه بشر خوب باشند یا بد. [این گروه می پندارند] حال اگر در آخرت عکس العملی هست ، در دنیا، عالم هیچ عکس العملی نسبت به خوبی ها و بدی های بشر… ندارد؛ افراد جامعه ی بشری خوب باشند یا بد، اوضاع عالم عکس العملی در مقابل آن نشان نمی دهد… دنیا برای خودش جریانی دارد، حال، همه ی مردم روی زمین صالح ، متقی، درستکار، موحد، خداپرست و عادل باشند، به یکدیگر ظلم و تعدی کرده، در میان آنها فسق و فجور باشد، باز عالم کار خودش را همان گونه که باید، انجام می دهد. [یعنی دنیا] نسبت به بشریت بی تفاوت است و اگر بشر مجازاتی باید ببیند یا پاداشی می خواهد بگیرد، [تنها] در آخرت خواهد بود. (12)

وی با اشاره به این نکته که شاخصه دولت ولی عصر(عج) همسویی رفتار بشر در آن زمان با آهنگ طبیعت است می گوید:

قرآن مطلبی را بیان می کند که گرچه ابتدا قبولش برای اذهان عادی سنگین می باشد، اما حقیقتی است… یکی از مطالب همین که « ولو أن أهل القری » (اعراف 96) … از جمله چیزهایی که در آن دولت [دولت ولی عصر (عج)] کاملا به چشم می خورد یک نوع توافق و هماهنگی و به عبارت دیگر، یک نوع سیر مهربانی است که میان طبیعت و انسان برقرار می شود؛ یعنی دیگر این عالم طبیعت آن حوادث زیادی را که عکس العمل های زیادی ، مانند سیلها و طوفان ها به شکل دیگری و از جای دیگری آنها را خارج می کند، بکلی نفی می کند و برعکس ، زمین آنچه از ذخایر در باطن خود دارد، همه را در اختیار می گذارد. آن یک امراستثنایی نیست. بلکه عملی و اجرا شدن همان (ولو أن أهل القری) است. ما الان نمی توانیم پیش بینی کنیم که چقدر راز بدبختی ها نکبت هایی که از ناحیه عالم به ما می رسد به اعمال ناشایستی بستگی دارد که خودمان بر روی زمین انجام می دهیم. ولی از نظر قرآن، این مطلب حقیقتی مسلم و تردید ناپذیر است… « فکیف کان عذابی و نذر» (قمر16)… برای این است که به ما بفهماند اعراض کردن از آنچه انبیاء برای مردم آورده اند…. و به عبارت دیگر ، کفران این نعمت چه عکس العملی در گذشته داشته و در آینده هم خواهد داشت . (13)

در آیه ای دیگر نیز این حقیقت با رویکرد «طغیان و سرکشی نکردن در میزان » بیان شده است :

«والسماء رفعها و وضع المیزان ألا تطغوا فی المیزان» (الرحمن 7-8) آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت تا مبادا از اندازه درگذرید.

باز هم توضیح شهید مطهری در این باره شنیدینی است.

میزان به میزان جسمانی محدود نمی باشد بلکه دامنه اش از دایره زندگی اجتماعی و اجتماع بشر هم بیشتر است و همه عالم را فرا می گیرد. اساساً آفرینش برپایه میزان و با یک سنجش و معین است… بالعدل قامت السموات و الارض» آسمان ها و زمین که برپاست به عدل برپاست . با میزان عدل، برپاست ، یعنی اگر ظلم و اجحاف و عدم رعایت استحقاق ها می بود ، این نظامی که شما می بینید بر پا نبود. همه اینکه برای چیست ؟ «ألا تطغوا فی المیزان» شما بشرها در میزان طغیان نکیند ، خلاف عمل نکیند… معنی همه این حرف ها و آنچه تو از همه اینها باید بفهمی ، این است .(14)

حال که همسو با این آیه ی شریفه ی عالم برپایه ی میزان استوار می باشد و انسان ها از سرکشی و نافرمانی در برابر آن بازداشته شده اند ، جایگاه کیفر به عنوان عنصری ناگزیر روی می کند؛ زیرا وسیله ای است برای مهار چالش های زندگی دوری ناپذیر اجتماعی بشر که آن نیز به نوبه خود از سود جویی های سیری ناپذیر انسان ها سرچشمه می گیرد و این همزیستی گروهی که به باور برخی، به دلیل شتابدهی به بالندگی و پاسخگو بودن به بخشی از نیازهای تکاملی انسان، چونان زندگی فردی وی می باشد و دستاورد توجه او به قبله آمال و معبود حقیقی او و در نتیجه از سرشت خداجویی او الهام گرفته است، (15) به عرصه ای لبریز از تیرگی ، حق کشی ، کشمکش و فرومایگی دگرگون می سازد. پیداست قانون و کیفر، عامل اطمینان بخشی می باشند تا نابسامانی ها وآشفتگی های یاد شده، گریبان این ضرورت برخاسته از نهاد بشر، یعنی زندگی اجتماعی را نگیرد و آن را دستخوش فروپاشی نکند.

مجازات و حق: حق که ورود باطل در آن ناشدنی است ، در صورتی عملی از فعل خداوند است و فعل خداوند نیز هر آن چیزی می باشد که در عرصه هستی لباس وجود به خود گرفته است. (16) کوتاه سخن آنکه حق ، آن چیزی می باشد که به اراده خدا موجود شده است . (17) قرآن کریم نیز بر چنین رویکردی درباره ی حق گواهی می دهد، آنجا که می فرماید:

« الحق من ربک فلا تکن من الممترین » (آل عمران 60)؛ حق از جانب پروردگار توست ، پس از تردید کنندگان مباش.

ناگزیری پیروی از خداوند و هر آنچه که از او سرچشمه می گیرد، از جمله قانون و کیفر نیز از آن روست که از ویژگی هدایت ذاتی برخوردار می باشد، به گونه ای که به جز خداوند، همه تنها در پرتو آن می توانند به حق رهنمون شوند. قرآن کریم در این باره می فرماید:

«قل هل من شرکائکم من یهدی الی الحق قل الله یهدی للحق أفمن یهدی الی الحق أحق أن یتبع أمن لا یهدی الا أن یهدی فما لکم کیف تحکمون (یونس 35)؛ بگو آیا از شریکان شما کسی هست که به سوی حق رهبری کند؟ بگو خداست که به سوی حق رهبری می کند، پس آیا کسی که به سوی حق رهبری می کند سزاوار تر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمی یابد ، مگر آنکه هدایت شود؟ شما را چه شده؟ چگونه داوری می کنید؟

استدلال آیه ی شریفه بر این پایه استوار است که شخص هدایت پذیرفته از دیگران، به خودی خود نمی تواند هدایت کند، مگر آنکه نخست در پرتو هدایت گر ذاتی به هدایت دست یابد. وانگهی، این اندازه کارآیی نیز تنها در قلمرو ارائه راه می باشد، وگرنه رساندن عملی به سر منزل مقصود تنها از هدایتگر گونه ی نخست ساخته است. بدین سان قانون و کیفری کارآمد است که حق مدار باشد. از سوی دیگر، دارا بودن این ویژگی نیز به سرچشمه گرفتن آن از خداوند یا نمایندگان معصوم او پیوند می خورد و سرانجامی را که به دنبال می کند رساندن انسان به کمال حقیقی و نیکبختی جاودانی است. به دیگر سخن، چنین قانون و کیفری خیر محض می باشد ، زیرا همان گونه که گفته شد – هر آنچه از خداوند سرچشمه گیرد، این گونه است . قرآن کریم نیز بر این حقیقت پای می فشرد که انسان ، بدون بهره گیری از هدایت و حیانی در شناخت خیر و شر خود ناتوان می باشد:

« و لا یملکون لأنفسهم ضرا ولا نفعا» (فرقان 3) برای خود نه زیانی را در اختیار دارند و نه سودی را .

با روی آوردن به این آیه و آیات همانند آن ، (18) می توان چنین برداشت نمود که همه خیرها، از جمله وضع قانون کیفری مناسب، تنها از ذات مقدس الهی سرچشمه می گیرد و انسان نباید به حقانیت و مطابق با واقع بودن چنین کیفرهایی با دیده تردید بنگرد . به ویژه آنکه این مجازات ها در زمره ی هدایت تشریعی خداوند جای دارند و حذف آنها یعنی گم راهی ، همچنان گفته شده است:

هدایت تشریعی که ارائه قانون سعادت بخش و تبیین حکمت عملی جامعه می باشد، دارای مقابلی است به نام ضلالت .(19)

به دیگر سخن، پای بند نبودن به کیفرهای الهی و حق مدار ندانستن آنها یعنی پایمال کردن راه کار هدایت تشریعی الهی که خود همان گم راهی آشکار است . این گم راهی نیز اشکال گوناگون دارد که وضع قانون زیان بار یا جلوگیری از قانون سودمند از جمله آنهاست.

گم راهی به صورت قانون زیان بار و طرح شقاوتمندانه ظهور می کند و زمانی به صورت اخفای قانون سودمند و کتمان حکمت عملی حیات بخش در می آید… «و ان یروا سبیل الرشد لا یتخذوه سبیلا و ان یروا سبیل الغی یتخذوه سبیلا» (اعراف 146)(20)

کوتاه سخن آنکه همه مجازات های شرعی از روی حکمت و مصلحت می باشد، زیراقانون الهی از هرگونه نارسایی به دور است.

[خداوند] هیچ کس را از فیض هدایت، بی بهره نگذاشته است و هرگز کسی را بدون اتمام حجت، مجازات نمی کند. [نیز] هرگز جامعه را بدون قانون رها نمی سازد. در قانون خود نیز هیچ عیب و نقصی راه نمی دهد… خلاصه آنکه قرآن کریم ضلالت تشریعی را به گونه ای جدی از خداوند متعال دور دانسته است و آن را برنامه اغوایی طاغوتیان روزگار می داند که در اثر سبک مغزی پیروان خویش ، آنان را با قانون جعل و جاهلی گم راه می نمایند. (21) قانون سعادت بخش را از مردم باز داشتن، آن را کتمان کردن، راه را عوض نشان دادن و … همه این امور از اوصاف سلبیه ی خداوند است.(22)

نتیجه آنکه همه قانون های الهی، از جمله مجازات های وضع شده ، از سوی او ، به دلیل جای گرفتن در قلمرو هدایت های تشریعی ، با حق همسان می باشد و در این باره هیچ گونه تردیدی برجای نمی ماند.

 

پی نوشت:

1- ناصر مکارم شیرازی و دیگران ، تفسیر نمونه(تهران،دارالکتب الاسلامیه ،1373) ، ج 19،ص 386.

2 و 3- سید محمد حسین طباطبایی ، المیزان (بیروت ، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات ، 1417 )، ج 4 ،ص 89.

  1. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (بیروت ، احیا التراث العربی، 1983)، ج 74، ص 10.

5- محمد تقی مصباح ،نظریه ی حقوقی اسلام (قم ، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ،1380 )، ص 114.

6- محمد تقی مصباح ، حقوق و سیاست در قرآن ، نگارش محمد شهرابی(قم ، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ، 1379)، ص 99.

7- همان، ج 2، ص 131.

8- برای نمونه، ر.ک بقره : 213.

9- مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن (قم، صدرا، 1375)، ج 6، ص 56.

10- همان ، ص 57.

11- برای نمونه، ر.ک نحل 61 / فاطر : 45.

12- مرتضی مطهری: پیشین ، ج 5، ص 233.

13- مرتضی مطهری ، پیشین.

14- همو، ج 6، ص26.

15- سید محمد حسین طباطبایی ، پیشین ، ج1، ص 333.

16- همان ، ج 3، ص 247.

17- همان، ج 10، ص 54.

18- برای نمونه، ر.ک آل عمران: 26/ طه :50/ نور: 2/ یونس :65/تغابن :1/ روم :54.

19- عبدالله جوادی آملی ، هدایت در قرآن (تهران، رجاء 1363)، ص 44.

20- همان، ص 46.

21- زخرف :54.

22- همان ، ص 49.


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۷۳
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *