سرقت از اموال خداوند
سرقت از اموال خداوند
اختلاس از بیتالمال
سرقت از اموال خداوند
امام علی علیهالسلام نزدیکترین دوستان خود را در مورد خیانت در بیتالمال تهدید میکرد تا دیگران بهحساب خود برسند و بدانند این مسأله بسیار جدى است.
تأثیر اجراى عدالت اجتماعى در آرامش و سلامت جامعه بر کسی پوشیده نیست. امام علی علیهالسلام از لحظه نخست حکومتش که بعد از دوران پرمخاطره خلیفه سوم بود، با ریختوپاش گسترده بیتالمال و روى آوردن گروهى از سرشناسان جامعه اسلامى به زندگى پرزرقوبرق مبارزه کرد.
عدالتجویی شگفتانگیز على علیهالسلام ایجاب میکرد که ثروتهای کلانى که عمال بنیامیه در دوران حکومت عثمان بهناحق به چنگ آورده بودند، مصادره کرده و به بیتالمال برگرداند؛ زیرا امام علیهالسلام هیچگونه علاقهای به خلافت ظاهرى نداشت و حکومت را وسیلهای براى کوتاه کردن دست ظالمان از گریبان مظلومان و برقرارى نظم و عدالت میدانست.
تقسیم عادلانه بیتالمال، مصلحت نیست!
دشمنان و حتی برخی دوستان امام علی علیهالسلام میگفتند که تقسیم عادلانه بیتالمال، هرچند حق است، اما هماهنگ با مصلحت نیست و باید سردمداران را مقدم شمرد و ثروتمندان صاحب زور را سهم بیشترى داد و از سهم مستضعفان تسلیم در مقابل حق کاست.
امام علی علیهالسلام: «اگر این اموال از خودم بود، بهطور مساوى در میان آنها تقسیم میکردم (و عدالت را رعایت مینمودم) تا چه رسد به اینکه این اموال، اموال خدا است (و متعلق به بیتالمال اس)»
درحالیکه امام على علیهالسلام دقیقاً طرفدار اجراى حق و عدالت بود، هرچند براى گروهى ناخوشایند باشد و دست از حمایت او بردارند یا به مخالفتش برخیزند.
مردم به امام علی علیهالسلام پناه بردند!
مردم نیز از شرایط زمان خلفا، مخصوصاً عثمان و زیر پا ماندن ارزشهای اسلامى و تقسیم ناعادلانه بیتالمال در میان منسوبین خلیفه و دادن پستهای کلیدى کشور اسلامى به دست نااهلان، چنان ناراحت و نگران بودند که براى نجات خود راهى جز پناه بردن به کسى که تمام ارزشهای اسلامى را در وجود او جمع میدیدند، نداشتند.
مراقبت از اموال خداوند!
آن حضرت در یکسخن تکاندهنده هنگامیکه عطایایى را که عثمان بیحسابوکتاب از بیتالمال به اقوام و بستگانش داده بود، به بیتالمال بازگردانید فرمود: «به خدا سوگند اگر آنچه را که بیهوده از بیتالمال مسلمین به اینوآن بخشیده شده بیابم، به بیتالمال بازمیگردانم، هرچند مهر و کابین [مهر] زنان شده باشد و یا کنیزانى را با آن در اختیار گرفته باشند، چراکه عدالت سبب گشایش و پیشرفت جامعه است و آنکس که عدالت بر او گران آید تحمل جور، بر او گرانتر است».
و هنگامیکه به آن حضرت پیشنهاد کردند براى پیشرفت کار حکومتت براى افراد صاحب نفوذ امتیازى در عطایاى بیتالمال قائل باشد، امام از این پیشنهاد خشمگین شد و فرمود: «… هرگز به چنین کارى دست نمیزنم، اگر این اموال از خودم بود، بهطور مساوى در میان آنها تقسیم میکردم (و عدالت را رعایت مینمودم) تا چه رسد به اینکه این اموال، اموال خدا است (و متعلق به بیتالمال است)».
تهدید نزدیکان به خاطر بیتالمال
امام علیهالسلام نزدیکترین دوستان خود را در مورد خیانت در بیتالمال تهدید میکرد تا دیگران بهحساب خود برسند و بدانند این مسأله بسیار جدى است.
مردم از شرایط زمان خلفا، مخصوصاً عثمان و زیر پا ماندن ارزشهای اسلامى و تقسیم ناعادلانه بیتالمال در میان منسوبین خلیفه و دادن پستهای کلیدى کشور اسلامى به دست نااهلان، چنان ناراحت و نگران بودند که براى نجات خود راهى جز پناه بردن به کسى که تمام ارزشهای اسلامى را در وجود او جمع میدیدند، نداشتند.
در همین رابطه در نامهای که امیرمومنان على علیهالسلام به بعضى از فرمانداران کشور اسلامى که از آشفته بودن جامعه اسلامى به خاطر بروز پارهای از جنگها سوءاستفاده کرده و اموال بیتالمال را به غارت برده بود مینویسد: «از خدا بترس و اموال مردم (اموال بیتالمال) را به آنها بازگردان که اگر این کار را نکنى و خداوند مرا بر تو مسلط سازد وظیفهام را در برابر خدا درباره تو انجام خواهم داد و با این شمشیرم که هیچکس را با آن نزدم مگر اینکه داخل دوزخ شد به تو خواهم زد، به خدا سوگند اگر حسن و حسین (علیهماالسلام) کارى همانند تو انجام دهند، هیچ پشتیبانى و هواخواهى از سوى من نخواهند داشت و در اراده من تأثیر نمیکند تا آن زمان که حق را از آنها بستانم».
سخن آخر
در حکومت دینی مسائل مالی و اقتصادی، به دلیل تأثیر بسیارش بر فکر و روح و اعتقاد مردم، جایگاه ویژهای دارد. علیرغم اینکه گروهى خیانت به بیتالمال مسلمین را سهل و ساده میشمردند، لیکن در تعبیر امام علیهالسلام اختلاس و خیانت به بیتالمال، خیانت به ملت و حکومت اسلامى است که آثار زیانبار آن بسیار گستردهتر از خیانتهای فردى است. درشان نظام اسلامی نیست که برخی از کارگزاران طوری زندگی و رفتار کنند که با تضییع حقوق مردم، صاحب ثروتهای عظیم شوند و با مال مردم از کشور بگریزند!
حامد رفیعی
منابع:
– نهجالبلاغه، خطبه 15 و 126؛ نامه 41
– سیره ابن هشام، جلد 3، ص 353
– شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 14 و15
منبع: تبیان