روش شناسى حقوق بین‏الملل

دسته: حقوق جزا
بدون دیدگاه
دوشنبه - ۲۸ فروردین ۱۳۹۶


روش شناسى حقوق بین‏الملل

روش شناسى حقوق بین‏الملل

 

۱.

مقدمه: تعریف

روش‏شناسى «متدلوژى‏» درپى آن است که شیوه‏هاى کسب شناخت علمى را معرفى کند.

هیچ تعریفى از روش‏شناسى حقوق بین‏الملل وجود ندارد که از پذیرش عمومى برخوردار باشد.

در این مقاله، مفهومى از متدلوژى در نظر گرفته مى‏شود که شامل هر دو معناى موسع یا عام، و مضیق یا خاص آن بشود.

در معناى عام شناخت، روشهایى مورد نظر است که در تحصیل شناختى – علمى از نظام حقوقى بین‏المللى مورد استفاده قرار مى‏گیرد و در معناى مضیق یا خاص، مقصود شناخت روشهایى است که براى تعیین وجود هنجارها یا قواعد حقوق بین‏الملل به کار مى‏آیند.

ارتباط این دو مفهوم بدیهى است، چون نظام حقوقى به مجموعه‏اى از قواعد حقوقى به هم‏پیوسته‏اى تعریف مى‏شود که کل آن نظام را تشکیل مى‏دهد، حال آنکه یک هنجار حقوقى با رجوع به نظام حقوقى‏اى که به آن تعلق دارد و از آن نشات مى‏گیرد، به این وصف شناخته مى‏شود.

این روشها به حوزه دانش حقوقى تعلق دارند، نوع اخیر اغلب به عنوان یک دانش هنجارآفرین وصف مى‏شود، اما در واقع چنین نیست.

حقوق خود هنجارآفرین است; زیرا آنچه را باید باشد مقرر مى‏کند، اما دانش حقوقى، همانند هر دانش دیگر، هدفش تحصیل شناخت است، موضوعش مطالعه قواعد و به‏طور عام پدیده حقوقى است، لیکن یک دانش هنجارساز نیست.

۲ .

روش علمى کار

الف) آموزه‏هاى مختلف حقوق بین‏الملل حاوى مفاهیمى کلى است که به‏طور عموم اصولى از آنها ناشى مى‏شود که مبناى تعیین هنجارهاى حقوقى است.

در این متن، ما تنها به روشهاى تحلیل نظام حقوقى بین‏المللى مى‏پردازیم.

ب) نخستین روش عبارت از «مشاهده‏» – فارغ از هر پیش‏پندارى – است.

این مربوط به روش جامعه‏شناختى است که حقوق را پدیده‏اى اجتماعى تلقى مى‏کند.

ما مى‏توانیم درون چارچوب جامعه بین‏المللى، که ساختار اساسى‏اش بر تکثر دولتهاى برخوردار از حاکمیت است، نظامى از قواعد حقوقى را مشاهده کنیم که با این وصف تعبیر و شناخته شده‏اند.

این حکم با درک این مطلب تقویت مى‏شود که نوعى اعتقاد حقوقى (opinio juris) جمعى وجود دارد، باورى که مى‏گوید، حقوق بین‏الملل موجود است و دولتها نمى‏توانند بدون آن عمل کنند.

نیازى نیست در پى یک مبناى نظرى براى توجیه این ادعا باشیم که از صرف مشاهده واقعیت نتیجه مى‏شود و با این قاعده بیان مى‏گردد که «هر جا جامعه‏اى هست‏حقوق نیز هست‏» [ubi societas ibi jus] .

روش تجربى، همچنین، به ما اجازه مى‏دهد تا نتیجه بگیریم که حقوق – یا به‏طور دقیق‏تر، ایده حقوق – مخلوق ذهن آدمى و توجیه عقلانى مبتنى بر درک نیازهاى اجتماعى است.

در این مرحله است که ما به محدودیتهاى روش تجربى مى‏رسیم.

ج) حقوق، نیاز جامعه را به سازمان‏دهى و تنظیم برآورده مى‏کند.

بنابراین، استدلال منطقى نیز – که در سطحى بالاتر از سطح فنون شکلى حقوقى قرار دارد – به عنوان یک روش تحلیلى به کار گرفته مى‏شود و نتایج آن به وسیله روش تجربى به اثبات مى‏رسد، اما این استدلال منطقى است که آن ایده‏ها راتایید مى‏کند و ترکیبهایى را فراهم مى‏کند که دستیابى به نظریه‏اى کلى را درباره یک نظام حقوقى ممکن مى‏سازد.

این استدلال، شخص را به جستجوى روشهاى شکل‏گیرى هنجارهاى حقوقى و عقلانى‏کردن این روشها رهنمون مى‏سازد.

همچنین استحاله منطقى قاعده حقوقى فاقد موضوع را روشن مى‏کند و از این رو مفهوم موضوعات قواعد حقوقى را توسعه مى‏دهد.

مصادیق دیگرى از این دست مى‏توان ارایه کرد، اما موارد یادشده براى بیان شیوه استدلال منطقى معمول در ایده حقوق کافى است.

د) بنابراین مشاهده تجربى و استدلال منطقى دو روشى است که هرگاه هماهنگ گردند، امکان تحلیل نظم حقوقى بین‏المللى و تشریح ویژگیهاى آن را فراهم مى‏سازد.

در اینجا نتایج این تحلیل مورد ملاحظه و بررسى قرار نمى‏گیرد زیرا ما تنها به روش‏شناسى مى‏پردازیم و براى آنکه روش‏شناسى علمى باقى بماند، باید مفاهیم جزمى پیش‏پنداشته و قضایاى ثابت‏نشده را کنار بگذاریم.

۳ .

روش شناسى در معناى محدود

الف) روشهایى که قرار است معرفى شود، از روشهاى درون‏حقوقى – که براى تعیین قواعد مختلف حقوق مورد نظر است – متمایز است.

براى مثال، یک قاضى باید این روشها را – براى تعیین قواعدى که مى‏خواهد در یک پرونده خاص اعمال کند – به کار گیرد.

او باید نخست وجود این قواعد و سپس محتواى آنها رامشخص کند.

این روش‏شناسى متمایز است از نظریه حقوق بین‏الملل، که موضوعش نظام حقوقى بین‏المللى همراه با مبانى و ساختار آن است، لیکن این تمایز و جدایى مطلق نیست.

ب) روشهاى مورد استفاده براى تشخیص وجود قواعد، در واقع، گاهى با مفهوم کلى جنبه‏هاى بنیادین نظام حقوقى بین‏المللى رابطه تنگاتنگ دارد.

بنابراین، براى مثال، مکتب هنجارگرا (نرماتیو) چنین تلقى مى‏کند که هر هنجار حقوق بین‏المللى، به واسطه استنتاج منطقى از هنجار پیشین ناشى مى‏شود.

ج) روشهاى تعیین قواعد حقوق بین‏الملل باید همچنین از روشها و فنون اعمال هر قاعده در یک قضیه مشخص، متمایز گردد.

هر قاعده حقوق بین‏الملل هنگامى اعمال مى‏گردد که از پیش شناخته شده باشد و وجودش به اثبات رسیده باشد.

با وجود این در اینجا نیز تمایز بى چون و چرا نیست و برخى نقاط تلاقى وجود دارد.

براى مثال، در یک مورد خاص ممکن است جستجوى یک قاعده قابل اجرا به مساله تمثیل یا مساله فقدان قواعد حقوقى مناسب منجر شود، این مسائل در مرز میان تشخیص قواعد حقوقى و اعمال آنها قرار دارد.

د) روش‏شناسى حقوق بین‏الملل به معنایى که اینجا بیان مى‏شود، به شیوه‏هاى تحلیل مورد استفاده در بیان عوامل یا محرکهایى نمى‏پردازد که به ریشه قواعد حقوقى مربوط مى‏شود و محتواى آنها را تعیین مى‏کند.

ظهور یک قاعده و رهنمودهایى که آن قاعده مى‏دهد، نتیجه بازى نیروها و تعارض منافع در جامعه بین‏المللى و تاثیر ایدئولوژى‏ها و فلسفه‏ها و همچنین نیازهاى جامعه است.

تحلیل این پدیده به حوزه جامعه‏شناسى حقوق بین‏الملل متعلق است که شیوه‏هاى خاص خود را دارد.

اما گفتنى است که وقتى مى‏خواهیم وجود یک قاعده خاص حقوق بین‏الملل را اثبات کنیم، عوامل مختلفى باید به این منظور مورد ملاحظه قرار گیرد که گاهى شامل دلایل منطقى وجود آن یا به عبارت دیگر عوامل و محرکهایى مى‏گردد که محتواى آن را بیان و توجیه مى‏کند.

۴ .

طرح کلى روشهاى ارایه شده توسط نویسندگان

الف) هنگام تحلیل روشهاى نظرى مختلف، تمایز عناصر متعلق به روش‏شناسى در معناى محدود از عناصر متعلق به مفاهیم کلى حقوق بین‏الملل حائز اهمیت است.

ترسیم چنین تمایزى همواره آسان نیست.

براى مثال، مکاتب مختلف پوزیتیویستى بر این ایده تاسیس شده‏اند که قواعد حقوقى فرآورده یک روند شکل‏گیرى است که خود به موجب حقوق تنظیم‏شده و بر اصلى واحد استوار است که این اصل بر حسب مکاتب مختلف، متفاوت است.

طبق این مفاهیم کلى، تعیین قواعد حقوق بین‏الملل عمدتا بر استنتاج تکیه دارد.

«شوارزمبرگر» یکى از نظریه‏پردازان اصلى روش ترکیبى ,(inductive method) این روش را به عنوان یک روش پوزیتیویست‏بیان مى‏کند.

بنابراین، آن ترمینولوژى به‏کاررفته براى تعیین مکاتب نظرى مختلف حقوق بین‏الملل باید الغا شود.

بهتر است‏شخص خود را محدود کند به واژه‏هایى که به‏طور مشخص به روشها اطلاق مى‏شود.

ب) روش ترکیبى یا استقرایى (inductive) شناسایى قواعد حقوق را از طریق مشاهده تاثیر آنها در جامعه بین‏المللى ممکن مى‏سازد.

این روش در صورتى یک قاعده را قاعده حقوق مى‏داند که توسط تابعان حقوق بین‏الملل این‏گونه شناخته شده باشد.

اینکه آیا واقعیت چنین است، به وسیله رویه، در وسیع‏ترین معنایش، روشن مى‏گردد.

بنابراین، این یک روش تجربى است.

این روش، ارزش سایر روشها – مانند استنتاجى یا استدلالى – را نفى نمى‏کند، اما نتایج اعمال روشهاى اخیر فرضیه‏هایى تلقى مى‏شود که باید به وسیله مشاهده تجربى به اثبات برسد.

ج) از طرف دیگر روش استنتاجى، وجود قواعد حقوق بین‏الملل را از طریق یک فراگرد استدلال مبتنى بر اصول، وقایع حقوقى یا شیوه‏هاى شکلى قاعده‏سازى که مبانى اعتبار آن قواعد است، تعیین مى‏کند.

با توجه به تنوع زیاد مکاتب فکرى که روش استنتاجى را به‏کار مى‏گیرند، ارایه یک توضیح کامل در اینجا ممکن نیست، بلکه باید به چند نمونه محدود بسنده کنیم.

مکتب حقوق طبیعى بر این باور است که هنجارهاى حقوقى اعتبار خود را مرهون آن قواعد حقوق ذاتى است که بیانگر آن است.

گرایش‏هاى مختلف در مکتب پوزیتیویسم برآنند که قواعد وجود خود را مدیون این واقعیت است که به موجب برخى وقایع خاص، براى مثال از طریق رضایت‏یا نوعى اراده جمعى، «وضع شده‏» یا آفریده شده است.

این روش، عالیترین نمود خود را درمکتب هنجارگرا مى‏یابد که وجود و استقرار هر هنجار حقوقى را به واسطه استنتاج منطقى، مرهون هنجار پیشین و به لحاظ سلسله‏مراتب برتر مى‏داند.

این روند سلسله‏مراتبى ادامه مى‏یابد تا به «هنجار فرضى بنیادین‏» ( Grundnorm) مى‏رسد، روش استنتاجى، همچنین، متشکل از استدلال مبتنى بر تحلیل پدیده حقوقى است که به تعیین اصولى خاص مى‏انجامد.

د) روشهاى استقرایى و استنتاجى لزوما مانعه‏الجمع (mutually exclusive) نیست; بلکه کاربرد ترکیبى آنها در قالب نظم حقوقى بین‏المللى قابل تصور است و نویسندگانى چند آن را عرضه کرده‏اند.

۵ .

رابطه میان روش شناسى و منابع

الف) روش شناخت هنجارها را نمى‏توان از منابع حقوق بین‏الملل جدا کرد.

در واقع، محال است‏به جستجوى قواعدى پرداخت که در عمل مؤثر است‏بى آنکه رهنمودى براى این جستجو در اختیار داشت.

و این تنها شناخت‏شکل و سبک ممکن براى وجود یا پیدایش این هنجارهاست که مى‏تواند نقش چنان رهنمودى را ایفا کند.

ب) منابع حقوق بین‏الملل شناخته شده است; تعریف آنها مطابق است‏با نتایج استدلال منطقى و مشاهداتى که مى‏توان انجام داد.

با این وجود، تعیین منابع حقوق بین‏الملل به حوزه متدلوژى مورد استفاده براى مطالعه حقوق بین‏الملل به عنوان یک نظام حقوقى تعلق دارد.

(یعنى روش‏شناسى در معناى وسیعش).

وجود قواعد «وضع شده‏» به موجب یک هنجار پیشین و وجود قواعدى که «خود به خود» پدید آمده‏اند، پذیرفتنى است; همچنین است مقوله منابع و «اصول‏» که مورد اختلاف‏نظرهاى قابل ملاحظه‏اى است.

۶ .

قواعد «وضع شده‏»

الف) نظام حقوقى بین‏المللى از هنجارهاى بسیارى تشکیل مى‏شود که ناشى از اقدامات ارادى است.

اراده به خودى خود نمى‏تواند هیچ‏گونه آثار حقوقى پدید آورد; بلکه یک هنجار موجود باید به آن اثر حقوقى ببخشد.

یک معاهده بین‏المللى، مصوبه یک‏جانبه‏اى که توسط یکى از ارگانهاى یک سازمان بین‏المللى – در حوزه صلاحیتش – ایجاد مى‏شود، تصمیم یک دیوان که موجد قواعد حقوقى معتبر میان طرفین است، اینها همه اعتبار خود را مدیون یک قاعده حقوقى پیشین و به لحاظ سلسله‏مراتبى برتر هستند.

مى‏توان ادعا کرد که قواعد پدیدآمده به موجب اعمال حقوقى، به کمک روش استقرایى و با مشاهده آثار آنها، قابل تشخیص است.

اما، محدودیتهاى دستاورد این روش، بروشنى نمایانده مى‏شود.

براى مثال، راه معمولى براى یک قاضى در رسیدگى این است که پیش از اعمال یک قاعده تعیین کند که آن قاعده وجود دارد (چون معتبر است).

مساله اعتبار قواعد موضوعه هنگام ملاحظه قواعد حاکم بر صلاحیت، آیین دادرسى مورد عمل و…

بررسى مى‏شود.

این روش استنتاجى است که باید مورد استفاده قرار گیرد، همان‏گونه که به موجب احکام ناشى از اعمال قضایى یک قاعده معاهداتى یا مقرره‏اى از قطعنامه یک سازمان بین‏المللى نشان داده مى‏شود.

اگر موضوع مورد بحث، مورد چالش باشد، قاضى اطمینان مى‏دهد که قاعده یا در معاهده‏اى مندرج است که به‏طور معتبر منعقد شده و در زمان موردنظر قدرت اجرایى داشته است و یا ناشى از اقدام یک‏جانبه‏اى است که به‏طور معتبر اتخاذ شده است و داراى ارزش حقوقى است.

این ادعا به‏واسطه این واقعیت ثابت مى‏شود که: اگر معلوم شود معاهده‏اى که براى مدتى مجرى بوده است، متضمن یک عیب بى‏اعتبار کننده‏اى است، مقررات آن معاهده وصف قاعده حقوقى را از دست مى‏دهد; حتى اگر مؤثر بوده باشد.

طبق کنوانسیون وین راجع به حقوق معاهدات (ماده‏۶۹) پیامدهاى اعمال قواعد معاهداتى که بى‏اعتبارى‏شان ثابت‏شده است، حتى‏الامکان باید محو شود.

در قضیه حاکمیت‏بر برخى سرزمینهاى مرزى (میان بلژیک و هلند) معلوم شد که حاکمیتى که به موجب یک کنوانسیون به بلژیک واگذار شده تحت تاثیر این موضوع نبود که هلند اقدامات متعدد حاکمیتى را انجام داده بود (Icj Reports , ۱۹۵۹, at pp.

۲۲۷- ۲۳۰) ; اعتبار آن معاهده ثابت‏بوده و کنوانسیون مقدم تلقى شد.

ب) بنابراین، تا آنجا که به مجموعه قواعد وضع شده به موجب یک عمل حقوقى مربوط مى‏شود، باید روش استنتاجى را اعمال کنیم.

لیکن گاهى پیگیرى اثبات ضرورى است، و این تنها با کمک روش استقرایى ممکن است.

در واقع، ممکن است اتفاق افتد که یک قاعده معاهداتى، در نتیجه رویه‏اى مخالف که قدرت اجرایى یافته و عرفى را پدید آورده که جایگزین آن قاعده شده است، به حالت تعلیق درآید.

ج) تعیین قواعد وضع شده مانند هر قواعد دیگرى، نمى‏تواند از تعیین محتواى آن جدا باشد.

تا آنجا که به این نوع قواعد – یعنى قواعد نوشته – مربوط مى‏شود، تعیین هر قاعده‏اى نخست ما را به متنى مى‏رساند که اعتبارش ثابت‏شده است، پس از آن مساله تفسیر آن متن مطرح مى‏شود.

به این ترتیب، در تفسیر یک قاعده و محتواى آن دو مرحله متوالى وجود دارد و در طى مرحله دوم است که روشهاى مختلف تفسیر مى‏تواند مورد استفاده قرار گیرد.

۷ .

هنجارهاى خود رسته

هنجارهاى حقوق بین‏الملل عرفى اعتبار خود را مدیون هیچ قاعده از پیش موجودى نیست.

اینها معیارهاى خودروست.

این قواعد از طریق استقرا معین مى‏شود.

با مشاهده رویه، رفتار و عملکردهاست که ما وجود یک هنجار راء تشخیص مى‏دهیم، هنجارى که با اثرگذارى خود استقرار یافته است.

لیکن باید تاکید کرد تا آنجا که به حقوق عرفى مربوط مى‏شود، تشخیص وجود قاعده و محتواى آن معمولا عملى یکسان است.

سؤالى که باید از خود پرسید این است که: آیا قاعده‏اى با محتوایى خاص وجود دارد؟ ملاحظاتى همچون احساس مشترک، انصاف و ضرورت، ممکن است دلیل وجود آن قاعده و گاهى ضرورتش را تقویت کند.

در قضیه ماهیگیرى انگلستان – نروژ (Icj Reports , p.

۱۳۳, ۱۹۵۱) دیوان بین‏المللى دادگسترى چیزى را به فرمول آورد که بر آن عنوان «برخى ملاحظات اساسى‏» را نهاد، این ملاحظات بویژه مربوط بود به ماهیت دریاى سرزمینى و برخى منافع اقتصادى خاص یک منطقه.

این مثال نشان مى‏دهد، در حالیکه روش تعیین قواعد عرفى عمدتا استقرایى است، در اثبات محتواى یک هنجار دیوان فاکتورهاى مختلف دیگرى را نیز مورد ملاحظه قرار مى‏دهد – از جمله ملاحظات اخلاقى، به‏طورى که در قضاوتهاى مربوط به ملاحظات بشرى نشان داده شده است [براى مثال نک: .[Corfu Channel Case (Merits) بنابراین، روش استقرایى به‏کار گرفته شده در تعیین قواعد حقوقى خودرسته باید با بررسى‏هایى دیگر از راه استدلال تکمیل شود.

۸ .

اصول [کلى] حقوق

الف) قواعد مختلفى که نشان‏دهنده درجه خاصى از انتزاع است، و در واقع، تنها دسته‏اى از قواعد عرفى است، گاهى «اصول‏» یا حتى «اصول بنیادین‏» نامیده مى‏شود.

در نتیجه، هیچ نیازى به جستجوى روشى نیست که براى تشخیص یا شناخت آنها به‏کار گرفته شود.

این صرفا یک موضوع ترکیب و طبقه‏بندى است.

ب) اصول کلى حقوق مورد اشاره در قست (C) از بند ۱ ماده ۳۸ اساسنامه دیوان بین‏المللى دادگسترى آنهایى است که به‏طور عموم در قلمرو داخلى تضمین شده است.

یک ملاحظه اولیه این است که، تا آنجا که به قواعد فنى مربوط مى‏شود، روش مورد استفاده براى تعیین این «اصول کلى‏» عبارت است از روش مشاهده که خصیصه‏اى استقرایى دارد.

قاضى نظامهاى حقوقى ملى را بررسى مى‏کند تا آنکه قاعده‏اى را که مى‏خواهد اعمال کند از آنها استخراج کند.

اما باید وجود یک قیاس تمثیلى را میان وضعیت مورد ملاحظه در حقوق بین‏الملل و وضعیت تصورشده که در قوانین داخلى احراز کند، تمثیلى که براى توجیه اقتباس قاعده‏اى از آن قوانین کافى است.

این کار حاوى یک تحلیل تطبیقى و مرتبه‏اى از استدلال است.

ثانیا، اصولى، با ویژگى خاص، هست که ضرورتا در نظام حقوقى، از جمله نظام حقوق بین‏الملل وجود دارد.

براى مثال، اصل وفاى به عهد (Pacta sunt servanda) با نفس ایده حقوق پیوندى ذاتى دارد; زیرا یکى از اولین و اساسى‏ترین نمودهاى آن ایده، تعهد متقابلى است که الزام‏آور تلقى شده است.

به همین‏سان، اصلى که طبق آن نقض تعهد نسبت‏به یک شخص تابع حقوق مستلزم تکلیف جبران است، ذاتى یک نظام حقوقى است، زیرا اگر در حوزه حقوقى میان ایفاى تعهد و عدم ایفاى آن تفاوتى نباشد، ایده تعهد حقوقى بى‏معنا خواهد بود.

در این زمینه مى‏توان از اصل حسن‏نیت نیز یاد کرد.

روش استقرایى براى تعیین وجود این اصول ممکن است‏به‏کار رود، لیکن باید تاکید کرد که چون این اصول ذاتى هر نظام حقوقى است، برخلاف اصول داراى منشا عرفى، غیرقابل تغییر است.

بنابراین، در سطح روشها باید تاکید شود که این اصول با تاملى بر ماهیت‏حقوق شناخته مى‏شود.

تاثیر آنها گاهى ناپایدار است، همان‏طور که در مورد تکلیف جبران در قبال یک عمل غیرقانونى چنین است، اما با وجود این، از نظر حقوقى کاملا به اعتبار خود باقى است.

ج) آیا همین روش استدلال منطقى و استنتاجى مى‏تواند به شناخت اصول مخصوص و ذاتى نظام حقوق بین‏المللى منجر شود؟ استدلال منطقى ما را به این نتیجه مى‏رساند، اصل حاکمیت این ویژگیها را دارد.

نویسندگانى چند این اصل را اقتباس از قواعد عرفى مى‏دانند.

به هر تقدیر در نظر نویسندگان، تحلیل علمى نظام حقوق بین‏الملل نشان مى‏دهد که این نظام تماما بر مجموعه‏اى از دولتهاى حاکم بنا شده است که تابعان اصلى آن است، و در درون این محیط عمل مى‏کند.

اگر این ویژگى اختصاصى نظام حقوق بین‏الملل از بین برود، ما خود را با یک نظام حقوقى متفاوت از آنچه امروز مى‏شناسیم روبرو خواهیم دید.

نظام موجود مستلزم اصل حاکمیت است.

ما از راه تحلیل کلى پدیده حقوق بین‏الملل، همراه با استدلال، یعنى باترکیب مشاهده و استنتاج منطقى، به این نتیجه مى‏رسیم.

۹ .

قواعد حقوقى بین‏المللى و اجراى آنها

الف) روش‏شناسى در معناى محدودش شامل اعمال یا اجراى قواعد حقوق بین‏الملل نمى‏شود.

در واقع این موضوع تنها متعاقب تعیین قواعد قابل اجرا در موردى خاص مطرح مى‏شود.

با این وجود، پاره‏اى اوقات در وضعیتى خاص چنین اتفاق مى‏افتد که نه یک قاعده حقوق بین‏الملل وجود دارد و نه امکان رهنمودهایى از نظامهاى حقوقى ملى (۱) زیرا تمثیل کفایت نمى‏کند.

این مشکل فقدان قاعده است (Lacunae) و در همین زمینه مشکل تمثیل بروز مى‏کند.

این مسائل را نمى‏توان در اینجا به تفصیل مورد بررسى قرار داد; تنها مى‏توان چند ملاحظه روش‏شناسانه ارایه کرد.

ب) باید با استدلال به مساله فقدان قاعده (Lacunae) پرداخته شود.

استدلال برخى نویسندگان را به این باور مى‏رساند که هر جا قاعده‏اى نیست، حکم ضرورى بر حسب اصل آزادى، که با حاکمیت مرتبط است، این است که هیچ تعهدى از سوى دولت پذیرفته نیست.

این استنتاج منطقى مى‏نماید، اما نمى‏تواند در همه وضعیتها، راه درستى تلقى شود.

در واقع، تحلیلهاى منطقى نشان مى‏دهد که برخى وضعیتها لزوما راه‏حلى را ایجاب مى‏کند، زیرا آزادى عمل یا حاکمیت چندین دولت در تعارض با یکدیگر قرار مى‏گیرد، به عنوان مثال، مى‏توانیم از برخى مسائل سرزمینى (مرزها، رودخانه‏هاى بین‏المللى) یاد کنیم که زمانى مطرح مى‏شود که قضایایى جدید یا حل‏نشده بروز مى‏کند.

قاعده یا راه‏حلى براى قضیه‏اى واحد ممکن است‏به کمک تمثیل یا ملاحظات احساس مشترک یا انصاف تعیین شود، اما قاضى نباید از اختیاراتى که به وى تفویض شده است فراتر رود.

مقوله ویژه‏اى از فقدان قاعده (Lacunae) – که گاهى فقدان قاعده معتبر (authentic lacunae non) نامیده مى‏شود – مقوله‏اى است که ناشى از خلاهاى غیر بین‏المللى یا طرح ناقص یک متن، بویژه متن یک معاهده است.

ممکن است از راه قیاس با یک متن مشابه یا تعمیم و تفصیل یک قاعده راه‏حلى یافت‏شود، این در صورتى است که ارگان مرجوع‏الیه اختیار چنین کارى را داشته باشد.

روش منحصر به فردى وجود ندارد.

ج) تمثیل در مورد مساله فقدان قاعده مورد اشاره قرار گرفته است.

کاربرد آن در حقوق بین‏الملل، به‏طورى که رویه نشان مى‏دهد، مطمئنا مجاز است.

تعیین محدودیتهاى کاربرد آن بسیار مشکل است.

از دیدگاه روش‏شناسانه مساله این است که: پس از شناخت‏یک قاعده، در اجرا آن را باید تعمیم داد تا شامل قضیه، وضعیت‏یا رابطه‏اى حقوقى بشود که به‏طور صریح شامل آن نیست‏یا دست‏کم به آن قاعده اجازه داده شود تا راه‏حلى را القا کند.

این تحلیل تطبیقى وضعیت تابع قاعده با وضعیت فاقد قاعده – که شخص مى‏خواهد قاعده موجود را به آن تعمیم دهد – است که روشن مى‏کند آیا چنین رویه‏اى پذیرفتنى است‏یا نه.

مشابهت دو وضعیت‏باید مسلم باشد.

این مساله به‏طور خاص ممکن است نسبت‏به روابط خارجى سازمانهاى بین‏المللى (اختیارات ضمنى، قدرت معاهده‏سازى) مطرح شود.

درست است که قواعد فراوان حاکم بر این روابط در حال توسعه‏اند، اما ممکن است وضعیتهایى پدید آید که چنین قواعدى در مورد آنها هنوز موجود نباشد.

اگر تمثیل و تشبیه کفایت کند، اعمال قواعد موجود در روابط میان دولتها را در مورد روابط خارجى سازمانهاى بین‏المللى مى‏توان تعمیم داد.

از همین رو هنگامى که جامعه ملل در ژنو تاسیس شد، دولت‏سوئیس چنین تلقى کرد که جامعه داراى شخصیت‏بین‏المللى است; «در نتیجه حق برخوردارى از وضعیت‏یک دولت را دارد».

به این ترتیب جامعه ملل از مصونیتهاى صلاحیتى داده شده به دولتها برخوردار گردید.

(۲)

از آن پس وضعیت‏حقوقى سازمانهاى بین‏المللى در کشورهاى میزبان موضوع توافقنامه‏هاى فراوانى واقع شده است، این موافقتنامه‏ها وضعیتى حقوقى را پیش‏بینى مى‏کند که از برخى جهات با وضعیت معمول درباره دولتها متفاوت است.

در سال ۱۹۲۱م.

سوئیس از راه تمثیل اقدام به تعمیم قواعد حاکم بر روابط میان دولتها به سازمانهاى بین‏المللى – تابعان دیگر حقوق بین‏الملل – کرد که وضعیتشان مشابه تصور شده بود.

د) به‏طور خلاصه، شناسایى قواعد حقوق بین‏الملل به تعیین تابعان آنها و وقایع یا وضعیتهایى مى‏انجامد که قواعد بر آنها اعمال مى‏گردد.

در قضیه‏اى که هیچ قاعده ذى‏ربطى از حقوق بین‏الملل وجود نداشته باشد، استدلال منطقى این امکان را فراهم مى‏سازد که تعیین کنیم آیا چنین وضعیتى متضمن آزادى عمل است‏یا برعکس لزوما نوعى قاعده را ایجاب مى‏کند، قاعده‏اى که بویژه جایى قابل اجراست که فقدان آن به تعارضى میان دولتهایى چند مى‏انجامد که مى‏خواهند آزادى عمل خود را اعمال کنند، یا هنگامى قابل اجراست که نتایج چنان وضعیتى رضایتبخش نباشد.

پس اعمال قاعده به موجب تمثیل از طریق تعمیم قاعده ممکن مى‏گردد تا آنکه سایر تابعان را دربر گیرد یا شامل وضعیتى گردد که بسیار شبیه وضعیتى است که قاعده موجود نسبت‏به آن اعمال مى‏شود.

۱۰ .

نتیجه

روش‏شناسى حقوق بین‏الملل با دو عنصر مشخص مى‏شود.

از یک سو هر رویکرد علمى مبتنى بر مشاهده و فارغ از هرگونه پیش‏پندارى ایدئولوژیکى یا آموزه‏اى است از طرف دیگر موضوع مشاهده، یعنى نظام حقوقى بین‏المللى و قواعد گوناگون آن، از ایده حقوق نشات مى‏گیرد که مخلوق اندیشه آدمى و کارى عقلانى است.

و در نتیجه، مشاهده خود نمى‏تواند از عناصر عقلى کاملا آزاد باشد.

براى نمونه، دیدیم که روش استقرایى تعیین قواعد بر مفهوم منابع تکیه دارد.

بنابراین، روش تحلیل علمى نظام حقوقى بین‏المللى و قواعد متشکله آن، ترکیبى از عناصر استقرایى و استنتاجى، مشاهده و استدلال، است، که نقش و عملکرد هر یک از این عناصر باید بروشنى تبیین گردد.

 

 

 

منبع:

× در نوع عام شناخت علمى، کل نظام حقوق بین‏المللى مورد نظر است و در نوع دوم، مقصود شناخت قواعد حقوق بین‏الملل است.

هر یک از این دو نوع شناخت، ضمن داشتن نقاط ارتباط با شناخت مکاتب فلسفى حقوق بین‏الملل و فنون و روشهاى اعمال قواعد آن، به طور کلى متمایز و متفاوت با آنها است.

1.ر.

ک: فرع (c) از بند 1 ماده 38 اساسنامه دیوان بین‏المللى دادگسترى.

2 .

معاهده خاص منعقد در سال 1921م.

میان جامعه ملل و شوراى فدرال سوئیس راجع به رژیم مصونیت دیپلماتیک کارکنان جامعه ملل و دفتر بین‏المللى کار.

 

 

نویسنده : کریستین دومنیه

مترجم : مصطفى فضائلى


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۳
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *