ردّ پای زبانشناسی حقوقی در متون فقهی
ردّ پای زبانشناسی حقوقی در متون فقهی
ردّ پای زبانشناسی حقوقی در متون فقهی
نویسندگان: مصطفی جباری، حسین رضویان
چکیده:
زبانشناسی حقوقی بهعنوان یکی از رویکردهای جدید بینرشتهای، در سالهای آخر قرن بیستم مطرح شد. یکی از حوزههای فعالیت این شاخه علمی، تجزیهوتحلیل و تفسیر متون حقوقی است. مقاله حاضر در پی آن است تا نشان دهد که برخی از فقها، آگاهانه یا ناآگاهانه به جنبههایی از زبانشناسی حقوقی واقف بودهاند و آن را در تفسیر پارهای از جملات و احکام به کار بستهاند. مثالهای ارائهشده، نمونههایی در جهت تأیید این ادعاست. این نمونهها و بسیاری دیگر از نمونههای موجود در کتب فقهی نشان میدهد که فقیهان قابلیت تفاسیر چندگانه را در برخی جملات و احکام فقهی دریافته و متوجه ثمرات و تبعات آن شده بودند. ازاینروست که در کلام فقیهان جملاتی ذکر میشود که در نگاه نخست، دال بر مفهومی بوده و حکمی در پی دارد، اما فقها با دقت بیشتر در ساختار آن جمله، براین که چنین ساختاری بتواند چنان حکمی در پی داشته باشد، تردید کردهاند. بررسی تفاسیر مختلف فقها در نمونههای پیشرو، با رویکردی زبانشناختی، حاکی از آن است که برخی فقیهان از اصول کاربردشناسی زبان همانند استنباط، افعال کنشی، کنشهای گفتاری، دانش پسزمینهای عمومی و فرهنگی و اصل تعبیر محدود، در توجیه تفسیر و برداشت صحیح خود مدد جستهاند. همچنین اشاره ضمنی و غیرمستقیم به مفاهیم جدید و تخصصی زبانشناسی- البته نه با عناوین امروزی- همانند ابهام واژگانی، ابهام ساختاری، عبارت ارجاعی و تعیین مصداق آن، مشهود است. وجود چنین شواهدی در متون فقه اسلامی، تأیید این فرضیه را قوت میبخشد که ردپایی از زبانشناسی حقوقی، در فقه اسلامی و تفاسیر فقها وجود دارد.
کلیدواژگان: علم اصول فقه، تفسیر متون فقهی، زبانشناسی حقوقی، زبانشناسی
مطالعات فقه و حقوق اسلامی؛ دوره 7، شماره 12 (بهار و تابستان 94)