دزدی به امید حمایت

دسته: تجربه و خاطره
بدون دیدگاه
شنبه - ۱۶ بهمن ۱۳۹۵


دزدی به امید حمایت

دزدی به امید حمایت

خاطره - تجربه

قاسم برموز – بازپرس شهرستان ملارد

سال ۹۴ در یکی از روزهای کاری آخر وقت کاری که قاعدتاً خلوتتر بود یک نفر پشت درب اتاقم آرام سرش را از لای در سرک کشید و گفت: میتوانم بیایم داخل، گفتم بفرمایید، وقتی داخل آمد، چهرهاش را شناختم.

“متهمی بود که چندی پیش به لحاظ سرقت یک چهار لیتری ضدیخ و یک لیتر روغن ماشین از مغازه یک تعویض روغنی که شاکی هم داشت به جرمش رسیدگی و به لحاظ عدم سپردن وثیقه به زندان فرستاده بودم و دقیقاً به خاطر داشتم از جمله متهمهایی بود که به راحتی اتهام را قبول کرد ولی سابقه کیفری نداشت.”

“در زمان رسیدگی به پرونده‌اش، یادم بود که قبل از این دستگیری همین فرد را یک‌بار هم به اتهام کشف اموال مسروقه شامل یک عدد پیراهن ورزشی در بساط وی در شیطان بازار که بازار کهنه فروشی شهرستان محل خدمت من بود، پیش من آورده بودند و من در آن مقطع به لحاظ این‌که علم و اطلاع وی به مسروقه بودن مال را احراز نکرده بودم، اموال شاکی را اعاده کردم و این متهم را به لحاظ عدم داشتن علم و اطلاع به مسروقه بودن مال و عدم احراز سرقت از سوی وی آزاد کردم.”

وقتی آمد داخل اتاق گفت کاری ندارم آمده‌ام یک واقعیتی را بگویم، گفتم “اگر فکر می‌کنی ضرورت دارد بگو”

گفت:”میدانی چرا من سرقت کردم؟”

من هم در درسهای دانشگاهی خوانده بودم انگیزه جرم توجیحه کننده عمل مجرمانه نیست در پاسخ به او گفتم: “فرقی نمی‌کند دلایل کافی و اقرار شما بود و من اگر اشتباهی کردم حاضرم بشنوم”

گفت:”میدانم شما در حق من ظلمی نکردید خودم کردم و آمدم با شما درد دل کنم”

گفتم:”خوب آماده‌ام بشنوم.”

گفت: “بار اول که من را به خاطر لباس ورزشیها در شیطان بازار دستگیر کردند و شما چون جرمی نکرده بودم من را آزاد کردید یادتان هست؟”

گفتم”بله”

و بعد در ذهن خود گفتم حتماً می‌خواهد بگوید که آن موقع هم من سرقت را انجام داده بودم شما قاضی زودباوری بودید و من را آزاد کردید.

سپس گفت:”آن مرتبه اول من یک شب در کلانتری بازداشت بودم، درست دوره گرفتاری و بی‌پولی و بیکاریم بود ولی جرمی هم مرتکب نشده بودم و واقعاً بی‌جهت من را دستگیر کرده بودند، ولی آن شب در بازداشتگاه کلانتری برایم اتفاقی افتاد که مقدمه سرقت بعدی که پنج شش ماه بعد انجام دادم فراهم شد”.

در این لحظه سخن وی برایم جالب بود. سعی کردم خوب گوش کنم چه اتفاقی افتاده و سپس او ادامه داد: در آن شب در بازداشتگاه متهم دیگری که اتهام سرقت خیلی کمی داشت، با من بود به من گفت زیاد نگران نباش من هم بیکارم و درآمد ندارم فردا که نزد قاضی بروم هرچه قاضی گفت می‌پذیرم و به زندان اعزام می‌شوم و بعد خانواده‌ام با رفتن من به زندان از سوی انجمن حمایت از زندانیان به کمیته امداد معرفی می‌شوند و حداقل یک ناچیز درآمدی دارند خودم هم در زندان زندگی می‌کنم و بعد هم برای استفاده از تسهیلات وامی معرفی می‌شوند و از وام استفاده می‌کنند و بعد خودم با یک فیش حقوقی بیرون میام. و من این درس غلط را آموختم و سرقت بعدی را بعد از چند وقت فکر کردن و یافتن آن فرد بعد از چندی در بیرون و از او پرسیدم چکار کردی گفت رفتم تحت پوشش و در نوبت وام هستم؛ و بعد تصمیم گرفتم دست به سرقت جزیی بزنم تا بتوانم از آن مزایا برخوردار شوم، ولی برخورد شما و صدور قرار وثیقه نقشه‌های من را بر آب کرد، چون شما برای من وثیقه صادر کردید نه کفالت برای همین شش ماه در زندان ماندم.

شش ماه در زندان برای سرقت ۴ لیتر روغن ماشین و عدم دریافت مزایای انجمن حمایت از زندانیان درسی برایم شد که در هیچ مقطع زندگی‌ام نیاموخته بودم و این آموخته را مدیون شما هستم و آمدم از شما تشکر کنم!

و در این لحظه بود که با حرفهایش مرا به فکر فرو برد که آیا همیشه اقدامات حمایتی نتیجه مثبت دارد؟ آیا با تمام تحقیقاتی که تلاش می‌کنیم و انجام می‌دهیم می‌توانیم سوءنیت مجرمانه یا همان قصد ارتکاب جرم دست‌یافت و مدعی شد به عدالت رسیدگی کردیم. خدایا این متهم قصد بردن مال نداشت بلکه قصد فراهم کردن شرایط برای استفاده از تسهیلات را داشت خدایا در امر خطیری که به عهده‌ام گذاشتی فقط و فقط یاری توست که می‌تواند راهنمای من باشد دستم را بگیر و مرا به خود وامگذار.


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۱۷
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *