داستان پارتی شبانه
داستان پارتی شبانه
خاطرات و تجربیات قضایی(12)
داستان پارتی شبانه
سید روح الله مصطفی نژاد موسوی
رئیس شعبه 102 کیفری دو دماوند
ساعت یک نصفه شب همکاران محترم انتظامی تماس گرفتند و گفتند که حسب اطلاع شواری محل و همسایگان پارتی شبانه ی مختلط توام با آلات لهو و لعب و … در حال جریان است و از سر و صدای آن کسی آسایش ندارد .
هر چه گفتیم نیاز به شاکی خصوصی دارد گوش کسی بدهکار نبود و نهایت با توسل به مراجع بالاتر، تکلیف شد که تا سفره جمع نشده است فیضی ببریم و از خجالت دوستان در بیاییم . نهایت با طی مسافتی طولانی به محل رسیدیم . هر چی در حیاط را زدیم کسی نشنید . از دیوار رفتیم کسی ندید . درب خانه را زدیم کسی نشنید . کم کم یا الله یا الله گویان وارد شدیم .صاحبخانه متعجب از این مهمانان ناخوانده انگشت تعجب به دهن گرفته بود و چون ما را شناخت چیزی نگفت . ( نا گفته نماند این صاحبخانه ی محترم چند روز قبل برای امر خیری :خدمت ما رسیده بود ) . نزدیک ده شیشه مشروب خالی شده جمع شد . سالاد الویه مزین و معطر نیم خورده شده بود و الباقی ماجرا … از صاحبخانه خواسته شد به خانم هایی که نیمه عریان در زیر زمین در حال استتار بودند اطلاع دهد بیایند بالا . بعد از حضور نسوان محترم، جو کمی متشنج شد و با دعوت از آنها به آرامش، صورتجلسه ای نوشته شد . از همه اجازه خواستم پشت کابینت آشپزخانه اپن روی صندلی نشسته و کمی برایشان منبر بروم . شروع به وعظ و نصیحت دوستان کرده و گفتم شما با این کارتان به مردم این منطقه توهین میکنید و عرف مردم رو نادیده میگیرید و … آخرش هم به همه گفتم برید به خونه هاتون و فقط با صاحبخانه کار مختصری داریم و امشب در بازداشتگاه در خدمتشان هستیم. صدای گریه خانمها بلند شد . نمیدانم از تاثیر کلام شیوای ما بود یا شوق آزادی و قسر در رفتن . تو مسیر یکی از مامورین محترم انتظامی گله مند شد که چرا دستور بازداشت همه را ندادید . من هم در پاسخ گفتم اگر شما تازه وارد این کار شدید، من ده الی پانزده سالی هست که از این چیزها میبینم و نوع برخورد ملاطفت آمیز ما خیلی بیشتر این جوانان که چه عرض کنم میانسالان را جذب می کند و به نظام و حکومت خوش بین تر می شوند . مطمئن باش این متهم با رغبت هر چه تمام تر تو بازداشتگاه میماند و بقیه هم برای صد نفر این موضوع باور نکردنی را تعریف می کنند که قاضی آمد داخل خانه و همه چی را دید ولی همه را آزاد کرد . اتفاقا همین هم شد . بعد از مدت مدیدی متهم اصلی برای تشکر حاضر شد . از نوع برخورد دستگاه قضایی با آنها تشکر کرد و گفت از روزی که آزاد شدم توی محل کارم بارها و بارها موضوع آن شب و و آزادی دوستانم را برای همه تعریف کردم .
نتیجه این که آنچه که در ذهن یک متهم یا ارباب رجوع می ماند نوع برخورد و منش شما در کار قضایی است . قبلا هم گفته ام برخورد خوب یک قاضی یک یا چند نفر را به سیستم عدالت کیفری ما خوشبین یا بدبین می کند . ارباب رجوعی که در طول دوران زندگی اش ممکن است یکبار گذرش به دادگستری بیافتد و تنها چند دقیقه شاید بیشتر شما را نبیند از رفتار شما در ذهن خود تصویر برداری می کند . برای او فرقی ندارد شما چه روز سختی داشته اید . او فقط آن لحظه و آن دقیقه را میبیند و برای همه ی عمر در خاطرش می ماند که این قاضی چه برخوردی با او داشته است .