خودکشی علل و زمینه های آن
خودکشی علل و زمینه های آن
خودکشی علل و زمینه های آن
بخش نخست
خودکشی (suicidium) تصمیمی خودخواسته برای پایان دادن به زندگی است. خودکشی اغلب به علت ناامیدی صورت میگیرد اما هرگز نمیتوان از بسترها و زمینههای مسبب این عمل غافل شد. اختلالات روانی نظیر افسردگی، اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، عوامل اقتصادی، شرایط محیطی، شیوههای حکومتی، مصرف مواد مخدر و روانگردان، بیکاری، انزوا، شکست عشقی٬ اعتیاد به الکل، یا سوءمصرف دارو، از مهمترین عوامل خودکشی محسوب میشوند. بسیاری از عوامل استرسزا مانند مشکلات مالی و یا مشکلات ارتباط بین فردی در جامعه ناسالم نیز، نقش بسزایی در به فعلیت رسیدن این تصمیم دارند.
طبق آمار اعلامشده از سوی احمد شجاعی؛ رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور، در سال 1394، 4020 مورد خودکشی منجر به فوت در کشور به ثبت رسید که 2887 مورد از این خودکشیها مربوط به مردان و 1133 مربوط به زنان بوده است؛ این آمار در حالی اعلام شد که تعداد اقدام به خودکشی همواره چندین برابر خودکشیهای منجر به فوت است.
اما در خودکشیهای که در سال 95 اتفاق افتاد شاهد پدیده جدید «خودکشیهای دونفره» بودیم، نخستین خودکشی همزمان دونفره در سال 95 در یاسوج اتفاق افتاد؛ در این ماجرا دو جوان بیستوهفت و بیستوهشتساله یاسوجی خود را با طناب حلقآویز کردند، در وصیتنامه منتسب به این دو جوان، خستگی از دنیا علت این اقدام عنوانشده بود.
تنها چند روز پس از انتشار خبر خودکشی جوانان یاسوجی، دختران سیزده و چهاردهساله در خیابان پیامبر غربی تهران با پریدن از طبقه پنجم ساختمان به زندگی خود پایان دادند، بررسی علت خودکشی این دو دختر نوجوان نشان داد که آنها قبل از اقدام به خودکشی در کانال تلگرامی خاصی عضو بودند که محتوای عمده این کانال، القای یاس، ناامیدی و حتی ارائه روشهایی برای پایان دادن به زندگی بود و این دو دختر از این کانال تلگرامی تأثیر پذیرفته بودند.
پنج روز پس از انتشار خبر خودکشی دختر نوجوان تهرانی دختر و پسر جوان کیاسری در اقدامی مشابه با جوانان یاسوجی خود را از درخت حلقآویز کردند، مدتی قبل نیز دو جوان همدانی با حلقآویز کردن به زندگیشان پایان دادند.
برای ریشهیابی علل این فجایع ناگوار همچنین اتفاقات تلخی از ین دست که در روزهای آتی ذکر خواهد شد و جهت ارائه راهکارهای مقابله با خودکشی، از نشستی تخصصی که در باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» صورت گرفت، مدد میگیریم. نشستی که با حضور دکتر جعفر کوشا؛ رئیس انجمن ایرانی جرمشناسی و عضو هیئتعلمی دانشگاه شهید بهشتی، دکتر امانالله قرایی مقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه خوارزمی و دکتر مهدی کریمی؛ روانپزشک و متخصص درزمینهٔ خودکشی برگزار شد و مباحثی ازجمله نحوه انتشار اخبار خودکشی در رسانهها، نقش فضای مجازی در بروز خودکشی، راهکارهای عملیاتی و نقش دستگاههای اجرایی برای پیشگیری از خودکشی موردبحث قرار گفت.
میزگرد بررسی علل و راهکار مقابله با خودکشی
تعداد انتشار اخبار خودکشی و اقدام به خودکشی، اخیراً در رسانهها آنچنان افزایش یافت که پس از انتشار اخبار خودکشی در رسانهها شاهد تکرار آن در سطح جامعه بودیم؛ این خودکشیها به آنچه در رسانهها انتشار یافت، شباهت داشت و میتوان گفت افرادی که خودکشی میکردند بهگونهای تحت تأثیر این اخبار قرارگرفته بودند و در نحوه اجرای خودکشی خودشان از موارد قبلی تقلید میکردند، بااینوجود در حال حاضر آیا انتشار اخبار خودکشی را از طریق رسانهها، صحیح میدانید و اصولاً نحوه انتشار این اخبار باید به چه صورتی باشد؟
قرایی مقدم: همانطور که مستحضرید رتبه ایران در میزان خودکشی هنوز هم بالا نیست و کشور ما در حدود رتبه 49 تا 51 جهانی میزان خودکشی قرار دارد اما به هر صورت موج راه انداختن درزمینهٔ خودکشی خودش عاملی میشود که قبح بودن این مسأله را برای نسل جوانی که احساسی فکر میکند، میشکند.
این پدیده شوم یا اعتقاد و باوری که در بین ژاپنیها «هاراگیری» نام دارد، در بین «سرخپوستان کواکیوتل» که «پُتلاچ» میکنند و سرمست از وجه هستند یکی از عواملی است کهموج خودکشی را بالا میبرد و باعث میشود که خودکشی کنند، در بعضی از استانهای کشور ما نیز مانند ایلام، کردستان، سنندج کرمانشاه و همدان آمار خودکشی بالابود، در استان گرگان نیز مقداری آمار خودکشی بالابود اما در حال حاضر این آمار پایین آمده است، در استان ایلام بهمحض اینکه مسأله ای به وجود میآید فرد خودش را آتش میزند یا گچ میخورد، برای اینکه فکر میکند با خودکشی از مسئله رها میشود، بنابراین خیلی موافق نیستم که اخبار خودکشی تبلیغ شود و به نظرم شایعهسازی ایجاد میکند، انتشار این اخبار موجی در جامعه ایجاد خواهد کرد.
خودکشی یک پدیده اجتماعی است و ارثی، ذاتی، نژادی و طبیعی نیست و برداشت نادرستی از کشور ما در دنیا میشود.
کوشا: خودکشی بهعنوان یک پدیده و واقعیت در جوامع انسانی وجود دارد؛ سؤال اصلی در اینجا مطرح میشود این است که آیا مجاز هستیم اخبار مربوط به تعداد خودکشی در جامعه را انتشار دهیم یا خیر؟ اولاً باید خودکشی را از این منظر بازکنیم که ازنظر حقوق و فقه اسلامی و دین مبین اسلام خودکشی حرام است یعنی انسان حق ندارد چه بهصورت جرح و ضرب و چه بهصورت از بین بردن به خودش تعرض کند لذا این بهعنوان یک مسئله شرعی مطرح میشود و شاید یکی از عللی کم بودن خودکشی در ایران، بحث مذهبی و شرعی است وگرنه اگر بحث مذهبی را از علل خودکشی فاکتور بگیریم شاید آمار خودکشی در کشور ما از کشورهای دیگر خیلی بالاتر باشد.
البته مذهب شرعی و دینی میتواند دو جنبه داشته باشد: اول میتواند مانع باشد و دوم زمانی میتواند مایع یاس و ناامیدی باشد یعنی اگر ازنظر اسلامی آنهایی که سردمدار و زمامدار هستند بخواهند طوری رفتار کنند که مایع ناامیدی جوانان شوند، این خودش میتواند عاملی برای خودکشی باشد.
اما در بحث حقوق جزا میگوییم خودکشی، عمل جرم نیست، به خاطر اینکه جرم عمل تعرض به نظم عمومی است یعنی «آنتی سوسیال» است و چون کسی خودش را از بین میبرد، تعرضی بهجامعه نمیکند پس خودکشی جرم نیست اما مسئلهای را باید در نظر داشت که اقداماتی در جوامع انسانی تحت عنوان «تحریکات به خودکشی» انجام میشود که شاید اینها دیده نمیشود اما فقط کسی که اقدام به خودکشی میکند یا تصمیم به خودکشی دارد را میبینیم، پس سؤال این است ما چه وظایفی بهعنوان یک جامعه انسانی داریم، نسبت به کسانی که اقدام به خودکشی میکنند و موفق به خودکشی میشوند و یا اقدام به خودکشی میکنند و ناموفق هستند.
ازیکطرف وظیفهداریم در جامعه شفافسازی کنیم یعنی اخبار را به مردم برسانیم؛ حق مردم این است که مطلع باشند جامعه در چه وضعیتی است یعنی میزان جرایم، خودکشیها و پدیدههای مجرمانه را مردم را باید بدانند، باید بهصورت آماری مردم مطلع شوند، علت این است که میتوانیم جلوی شایعات را بگیریم.
بحث آمار، ضعفی است که در کشور ما وجود دارد یعنی هیچ محققی در کشورمان نمیتواند خوب تحقیق کند چون دسترسی به آمار ندارد و آمارها بیشتر به نظرم جعلی است و واقعی نیست؛ گاهی آنقدر آمارها سیاه نمایی و گاهی پوشیده میشود.
ازیکطرف مردم حقدارند بدانند در یک جامعه اسلامی مثلاً در سال 94 چرا 4022 نفر خودکشی کردند، آیا واقعاً اینها موفق به خودکشی شدهاند و چقدر اقدام به خودکشی کردهاند، از طرف دیگر اگر بخواهد این اخبار منتشر شود احساس ناامنی در جامعه ایجاد میشود؛ به دلیل اینکه وقتی مردم متوجه شوند 4022 نفر زن و مرد، جوان در یک شرایط ازلحاظ روحی و روانی نامساعد، از بین میروند، در حقیقت مشکلاتی در جامعه وجود دارد، پیشنهاد من این است که باید با یک ظرافت و مدیریت هم اعلام کنیم و هم اعلام نکنیم، اعلام کنیم چون حق مردم است.
اگر میخواهیم جامعه را مدیریت کنیم و به قول فلاسفه جامعه را ما یک پیکر در نظر میگیریم، آن رأس پیکر باید عقلا و زمامداران باشند (لذا خداوند هم در انسان سر را در رأس قرار داده است و عقل را در سر قرار داده وگرنه در کف پا قرار نداده است) و پیشنهاد من این است که یک کمیتهای باید تشکیل شود که بعضی موارد خودکشی را اعلام کند که بتواند آموزشدهنده باشد و بعضی موارد را نباید اعلام کنیم.
تشخیص اینکه کدام آمار اعلام شود و کدام اعلام نشود، به نظر ازاینجهت میتواند مفید باشد که بتوانیم از وقوع این پدیده در جامعه پیشگیری کنیم؛ بههرحال خودکشی یک واقعیت است و باید بپذیریم در همه جوامع خودکشی و خودزنیها وجود دارد اما به نظرم باید در ارتباط با حق اطلاعرسانی مردم و حق بر اطلاع که بهعنوان یک حق بشری تلقی میشود، تفکیک قائل شویم؛ بین مواردی که اتفاق میافتد باید بررسی کنیم، گاهی چرایی و راهحل برای پیشگیری آنها را در رسانهها تحلیل و برخی موارد را نیز در اتاق فکر خودمان مورد تحلیل قرار دهیم.
کریمی: بنده در بیمارستانی کار میکنم که تمام موارد خودکشی به آن بیمارستان فرستاده میشود، هرروزه با موارد زیادی از خودکشی مواجه هستم و مصاحبههای بالینی با افرادی که اقدام به خودکشی میکنند، انجام دادهام، در حقیقت یک واقعیت موجود جامعه ما این است اقدام خودکشی متأسفانه در آن روزافزون است و نباید سیاست پنهانکاری داشته باشیم، چون سیاست پنهانکاری ممکن است تبعات زیادی داشته باشد اما رسانهای کردن خودکشی به صورتی که بحث یادگیری افراد را داشته باشد اصلاً مطلوب نیست، بسیاری از خودکشیها بهصورت «تکانهای» انجام میشود، یک استرسی به فرد وارد میشود که معمولاً در سنین جوانی و نوجوانی است یا در سنین کودکی که اینها بسیار تقلیدپذیر هستند و بحث یادگیری رادارند و رسانهای کردن اقدام به خودکشی به صورتی که مثلاً فردی از بلندی خودش را به پایین بیندازد و این اقدامش منجر به خودکشی شود، یا خودش را زیر مترو بیندازد یا خودکشی دستهجمعی داشته باشد بههرحال مطلوب جامعه نیست.
بههرحال ما باید آمار داشته باشیم و واقعیتهای جامعه خودمان را بدانیم، سیاستگذاران جامعه باید بدانند و برنامهریزی داشته باشند که چرا آمار خودکشی و اقدام به آن در جامعه ایرانی که مسلمان هم هستند متأسفانه افزایش پیداکرده است.
بنابراین باید این واقعیت را درک کنیم که آمار خودکشی در کشور ما هم متأسفانه روزافزون است اما بازگو کردن و رسانهای کردن این مسئله با جزئیات دقیقش، به ضرر جامعه تمام میشود چون افرادی که اقدام به خودکشی میکنند بر اساس بینش درستی این کار را انجام نمیدهند و گاهی اوقات بهصورت یادگیری و انتقام از دیگران اقدام به خودکشی میکنند.
در این صورت باید بپذیریم بحث افسردگی در جامعه ما هم بالاست؛ یکی از شایعترین دلایل اقدام به خودکشی در جوامع، افسردگی، ناامیدی و احساس پوچی است که کشور ما نیز از این لحاظ مستثنا نیست؛ یک معیار مهم برای افسردگی، میزان ناامیدی است؛ جوانان و نوجوانان وقتی دچار تعارض و تناقضهای مکرر میشوند، فکر میکنند آینده روشنی وجود ندارد و پیشآگهی خوبی برای زندگی خودشان در نظر نمیگیرند، اقدام به خودکشی را انجام میدهند.
اقدام به خودکشی تقریباً 10 برابر موارد خودکشی موفق است ولی هر اقدام به خودکشی، قبلش ایده و افکار خودکشی است؛ آنطور که در منابع گزارش میدهند بهطورکلی در تمام جوامع فکر خودکشی برای همه افراد در طول زندگیشان رخ میدهد و ممکن است حتی یکبار در طول زندگی اقدام به خودکشی به فکرشان برسد اما افکار خودکشی خیلی بیشتر و اقدام به خودکشی کمتر است، اقدام به خودکشی 10 برابر خودکشی موفق است و اینها را باید از همه تفکیک کرد.
قرایی مقدم: بحثی که آقای دکتر کوشا مطرح کردند، درست است چون اکنون ازنظر جامعهشناسی جامعه دچار نابهنجاری روحی و روانی یا آنومی است ولی بحثی که آقای دکتر کریمی در پزشکی وارد میشود، افسردگی است اما در حال حاضر دیدگاهها و به قول رابرت مرتون «اهداف جوانان زیاد شده است» بنابراین چون جوانان وسیله رسیدن به اهداف را ندارند دچار یأس و ناامیدی میشوند اما علاوه بر آن و نابسامانی ارزشی و هنجاری در جامعه است یعنی افراد مسیر درست را گمکردهاند و دچار سردرگمی هستند، نمیدانند چه بکنند، خوب و بعد را نمیتوانند تشخیص بدهند، نبود شادی و نشاط، یک عامل است.
زمانی که در جامعه اینهمه فشار در مورد اینکه این فلان شادی و ورزش نباشد، مقایسه صورت بگیرد و بعد هم جوانان دچار سردرگمی شدهاند، بنابراین همه اینها باعث خودکشی شده است البته بر اساس نظر «رابرت مرتون» یا «امیل دورکیم» یا دیگران نمیخواهیم وارد این موضوع شویم ولی بدانید اکنون جامعه ما دچار این معضل آنومی اجتماعی است، ارزشها، هنجارها، تضادهای گروهی و … همه فروریخته است.
در مورد پدیده دین، اکنون مردم نمیدانند درست کجاست بهخصوص ازنظر جامعه فردگرایان البته نباید تهران را با شهرهای کوچک و روستاها مقایسه کنیم چون در شهرهای کوچک و روستاها انسجام هنوز انسجام معنوی گرایی است اما در شهرهایی مانند تهران که تفرد گرایی شده است، افراد خودمدار، مصلحتگرا تنها و بیهویت شدهاند در درون این جامعه به قول «مکتب آلوشیکاگو» در دنیای تنهایی به سر میبرند آمار خودکشی بالا میرود.
در حال حاضر جامعه در سردرگمی در ارزشها و هنجارها و ناامیدی به سر میبرد، جوانان درزمینهٔ شغل، مسکن و ازدواج مشکلدارند، مسئله بیکاری و تضادهای درونگروهی است حتی معتقدم رفتار برخی نمایندگان مجلس در این مسئله دخالت دارد، مجلس و دولت باهم درگیر میشوند و جامعه دچار تنش روحی و روانی میشود و درنتیجه این آنومی بودن اجتماع که از تئوری اول هم بوده است، در جامعه ما افزایش پیداکرده و ناامیدی و سرخوردگی، سردرگمی و نابهنجاری را در جامعه بالابرده است و مطمئنم خودکشی ازلحاظ اجتماعی رو به افزایش خواهد گذاشت، مگر اینکه تمهیداتی صورت بگیرد.
چه علل و انگیزههای در ارتباط با اقدام به خودکشی یک فرد و فکر کردن به خودکشی وی مؤثر است؟
کوشا: سازمان جهانی بهداشت آماری اعلام کرده است که حداقل یکمیلیون نفر در سال در جهان خودکشی میکنند، یعنی هر 40 ثانیه یک نفر خودکشی میکند باید ببینیم خودکشی چه انگیزههایی دارد که بتوانیم بر اساس آسیبشناسی راهکارها و پیشگیری متناسب با موضوع را مطرح کنیم.
وزارت کشور در تحقیقی به نتایجی رسیده و انگیزههای خودکشی را به این عوامل مطرح کرده است: مسائل ناموسی؛ مسائل ناموسی مسأله بسیار مهمی است، جامعه بسته، پویا، مذهبی، مدرن و درحالتوسعه میتواند مسائل ناموسی را بسیار تغییر بدهد، شاید جامعه مابعد و قبل از انقلاب از اینکه چقدر تعصباتی داشته باشیم، بسیار تغییر کرده است که آیا تعصبات واقعی خوب است، به قول دکتر شریعتی «یکجایی تعصبات دارند و یکجاهایی تعصبات نابجا دارند» و این خودش باعث خودکشیها شده است مثلاً برادری که معتقد است خواهرش ارتباط مشروعی دارد و آن خواهر در حقیقت بهعنوان یک انسان حق دارد با کسی ارتباط داشته باشد تا بتواند زندگی کند و لذا آن دختر به خاطر جو حاکم و مسائل ناموسی دست به خودکشی میزند یعنی حقش را با از بین بردن خودش توجیه میکند.
به نظر من بررسی نامههای بعد از خودکشی بسیار مهم است؛ پیشنهاد میدهم کمیتهای تحت عنوان «کمیته آسیبهای خودکشی و ارائه راهکارها» زیر نظر رئیسجمهور یا سه قوه تشکیل شود و نامههایی که بعد از خودکشی بهجا میماند در این کمیته بهصورت محرمانه تحلیل شود، لازم نیست این نامهها منتشر و افشا شود؛ در این نامهها، نکاتی وجود دارد که میتواند از منظر جرمشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی و روانپزشکی موردمطالعه قرار بگیرد حتی این بحث، حوزههای ما را درگیر کند که جوانی بعدازاینکه خودکشی میکند و نامهای از خودش بهجا میگذارد، چرایی خودکشی را توضیح داده است، بهطور مثال مسئله ناموسی را بهعنوان یک انگیزه مطرح میکند که نتوانسته به برادرش ثابت کند که او هم حق حیات دارد، دخالتهای نابجا در تصمیمگیریها خانوادگی باعث میشود که افراد بدون اینکه حق و تکلیف خودشان را بدانند، دخالت کنند یعنی بیعرضگی پدر یا ندانستن حقوق و تکالیف باعث میشود برادر در اینجا تصمیمگیری کند.
انگیزه دومی که درباره خودکشی موردبحث قرار میگیرد، اختلافات خانوادگی است؛ در جوامع کوچک این اتفاق بسیار رخ میدهد و منجر میشود کسی که نتوانسته حق خودش را بگیرد، با نشان دادن نشانهای از اینکه متعرض به این قضیه است، بهاجبار دست به خودکشی بزند.
امیل دورکیم در این رابطه میگوید «وقتی جامعه متحد باشند، خودکشی کم میشود»؛ هر چه جامعه جدا شود خودکشی بیشتر میشود لذا میگویند در دوران بحران و انقلاب خودکشی کم میشود.
البته بحران منفی منظور نیست، منظور بحران مثبت است (زمانی که جامعه ما از سوی صدام مورد تعرض قرار گرفت، یک بحران بود و باعث همبستگی شد)
انگیزه دیگر در رابطه با خودکشی، تحصیل و ازدواج است، بحث ازدواجهای اجباری یا در مورد تحصیل که اشاره شد، در حال حاضر آماری در ارتباط با ترک تحصیل و افت تحصیلی وجود دارد، یا دکانهایی که بانام مدارس غیرانتفاعی بعد از انقلاب باز شد باعث ایجاد اختلاف بین مردم شد؛ افرادی که پولدارند میتوانند تحصیلات خوب داشته باشند و آنکسانی که پولندارند باید مدارس دولتی بروند، درحالیکه به نظرم فرصتها باید مساوی بین مردم تقسیم شود، جوان و نوجوانی که حق تحصیل دارد اما امکانات را برای او فراهم نمیکنیم درصورتیکه هوشش بالاتر از فرزند آن کارخانهدار است اما چون موقعیت ندارد مجبور است خودش را از بین ببرد.
خودکشیها در حقیقت اعمالی و رفتاری هستند که نشان میدهند ما با جامعه در حال مبارزه و ناسازگار هستیم؛ این ناسازگاری ممکن است بهصورت اعمال مجرمانه مانند شکستن شیشه و تعرض به ناموس مردم اتفاق بیفتد، گاهی نیز افرادی که قصد خودکشی دارند، اجتناب کرده و به خودشان تعرض میکنند، یعنی نجابت میکنند، به دلیل اینکه گاهی جوانی میخواهد نشان دهد که نمیتواند تبعیض طبقاتی را ببیند، بهطور مثال صندلی اتوبوس را با چاقو پاره میکند یا در استادیوم صندلیها را از بین میبرد، به اموال عمومی متعرض میشود، چون میخواهد معارض بودنش را نشان دهد.
انگیزه بعدی در مورد خودکشی در ارتباط با شکست و ناامیدی است، جامعه امیدوار، جامعهای است که هدف داشته باشد، گاهی زندگی ما دچار روزمرگی شده است، صبح بیدار میشویم و بنا بر عادت بدون اینکه بدانیم چه باید بکنیم مسیر خودمان را میرویم و برمیگردیم، امروز در ژاپن و در کشورهای پیشرفته دورنمای 50 و 100 ساله برای خودشان ترسیم کردهاند؛ در کشور ما یک چشمانداز 20 ساله داریم و این چشمانداز 20 ساله هنوز بعضی از برنامههایش آماده نشده است و این شکست و ناامیدی باید در جامعه از بین برود. انگیزه پنجم در رابطه با خودکشی در مورد فقر و تنگدستی است؛ جامعه به سمت فقر میرود؛ فقر به معنای مادی نیست، فقر فرهنگی نیز وجود دارد، گاهی افراد آنقدر کوتهفکر میکنند که بسیاری از پاسخها برایشان جوابگوی مسائل نیست، در غنای فرهنگی جامعه خوب کار نکردیم؛ شاید افراد موبایل و ماشین دارند اما فقر فرهنگی دارند و این در حقیقت اشاره به همان استضعاف فرهنگی دارد که در قرآن آمده است. پایانبخش نخست