خدای دروغین در پاکدشت دستگیر شد!
خدای دروغین در پاکدشت دستگیر شد!
خدای دروغین در پاکدشت دستگیر شد!
دادستان پاکدشت از دستگیری فردی خبرداد که ادعای خدایی در روی زمین میکرد و مدعی شده است که در شمایل حضرت موسی (ع) آمده است.
طبق گزارشهای واصله به دادستانی پاکدشت اعلام شد که فردی با برگزاری کلاسهای آموزشی که با اعتقاد انحرافی همراه است، در سطح این شهرستان اقدام میکند.
این موضوع بلافاصله در دستور کار مسؤولان قضایی این شهرستان قرار گرفت و نهایتاً با رصدهای امنیتی و انتظامی، این فرد که مدعی شده بود در شکل و شمایل حضرت موسی (ع) آمده است، دستگیر شد.
تحقیقات اولیه خیلی زود از ادعاهای این فرد کذاب پرده برداشت و حاکی از آن بود که این فرد وقیحانه مدعی شده خداوند متعال است و در شکل و شمایل حضرت موسی (ع) به زمین آمده تا مشکلات در کشورهای مختلف را حل کند.
علیشپور دادستان عمومی و انقلاب شهرستان پاکدشت در گفتوگو با خبرنگار گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان به تشریح جلسات بازپرسی پرداخت و گفت: این فرد ادعا کرده که عذاب سختی در انتظار همه کسانی است که از امر و دستورات من سرپیچی میکنند و همه باید از من اطاعت کنند، چنانچه از دستوراتم اطاعت نکنند دچار عذاب سختی خواهند شد.
دادستان پاکدشت در رابطه با آخرین وضعیت پرونده این فرد خاطرنشان کرد: متهم با قرار قانونی بازداشتشده و اقدامات تحقیقاتی در حال انجام است.
در دهههای اخیر شاهد رشد فرقههای عرفانی در سطح جهانی بودهایم که کشور ما نیز تحت تأثیر آنها قرارگرفته است. عواملی همچون رشد ارتباطات و اطلاعات، سرخوردگی از عقلانیت مدرن، شکست نظامهای مادی، فراغت بیشتر، تنوعطلبی، برنامههای نظامی و اطلاعاتی، افزایش تحیر بشر و عوامل دیگر بر ایجاد گرایش به عرفانهای نوظهور افزوده است.
ما در عصر بازگشت انسان به معنویت یا بازگشت معنویت به زندگی بشر به سر میبریم؛ اما نگاهی به روند شتابزده و گسترده معنویتگرایی که بیش از چند دهه از عمر آن نمیگذرد، بهوضوح نشان میدهد با پدیده انفجار معنویت روبهرو هستیم.
انسان مدرن که بهسختی، دور از معنویات نگهداشته میشد و در تمدنی زندگی میکرد که غیر از جهان و زندگی مادی برای چیز دیگری ارزش قائل نبود، حریص، عجول و عنانگسیخته به معنویات روی آورده و همانند مردمانی که در قحطی به سر میبرند و انبار نانی یافتهاند، سنتهای کهن عرفانی و معنوی را برگرفته، هر کس تکه یا تکههایی از مکاتب مختلف را چنگ زده، میکوشد روح تشنه خود را با آن سیراب کند.
در دنیای امروز که مرزهای فرهنگی کمرنگ شده و سوارهنظام و پیادهنظام رسانهای، ابر فرهنگ غرب را در جهان میگستراند، جهان اسلام نیز از حضور این جریانهای هزار رنگ منزه و پاک نمانده است؛ از اینرو مطالعه نقادانه این فرقهها بهویژه آنها که در ایران پرکارترند ضروری است و کوتاهی در این امر زیانهای جبرانناپذیری را به فرهنگ و سایر ساحتهای حیات اجتماعی وارد خواهد کرد.
اما آنچه که سعی شده در این مقاله به آن توجه شود، بهنوعی آسیبشناسی گرایش جوانان به این مکاتب است که قشر آسیبپذیر و نسل آینده تمام ملل و ایران اسلامی است تا شاید بتوان در راستای آگاهی بخشی و شناخت در این موضوع و درک هرچه بیشتر اهمیت آن، بیشازپیش برای جلوگیری از نفوذ این مکاتب تلاش نمود. از آنجایی که پتانسیل نیروی جوانی، این فرقهها را تشنهتر از دیگر اقشار برای به دام انداختن جوانان در دامان خودشان قرار داده، ضروری است با تحقیقات و پژوهشهای علمی دیگری در این زمینه بتوان برای جلوگیری از این سوءاستفاده گامهای دیگری برداشت.
تعریف عرفان
عرفان در لغت به معنای شناخت است و در اصطلاح تعاریف متعددی برای آن بیانشده که جامعترین آن تعاریف، از ابن عربی است که آن را به «وقوف به آداب شریعت، ظاهراً و باطناً» معنى کرده است و آن «عبارت از تخلق به اخلاق الهى است».
معنای لغوی عرفان هر نوع شناختی را شامل میشود؛ اما در تعریفی دیگر (عرفان) شناخت ویژهای است که از راه شهود درونی و دریافت باطنی حاصل میشود. البته شناختهای شهودی فراوانند، اما همگی عرفان نیستند. عرفان عبارت است از «شناخت شهودی و باطنی خدای متعال، اسما، صفات و افعال او». شناخت عرفانی با شناخت عقلی متفاوت است. شناخت عرفانی از سنخ مفاهیم و الفاظ و صورتهای ذهنی نیست بلکه از سنخ یافتن و دریافتن است.
علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیه «وَ مَا خَلَقْت الجِْنّ وَ الانس إِلا لِیَعْبُدُونِ» لیعبدون را به لیعرفون تفسیر میکنند، و هدف خلقت را همان عرفان و شناخت حقیقی میدانند.
عرفانهای نوظهور
با توجه به تعریف عرفان روشن میشود که اصل اولى در عرفان، عمل خالصانه و کوشش مجدانه و مستمر در انجام دستورات الهى و آداب و اخلاق شریعت محمدى است که در این صورت، قلب نورانى میشود و به حقیقت توحید میرسد. هر فرقه و نحلهای که ادعاى عرفان و تصوف دارد، باید با این عیار محک زده شود، ولی متأسفانه در برابر عرفان اصیل و ناب، عرفانهای دروغین و حیلهگر امروزه جلوهگر شدهاند و با جذابیتهای خاصی سعی در به انحراف کشاندن مردم و مخصوصاً قشر جوان جوامع بشری را دارند.
در این عرفانها الزاماً نزدیکی و محبت خداوند هدف اصلی نبوده است و اهدافی ادعایی مانند عشق، شادی و آرامش جای آن را گرفته است با این حال عواملی مانند ترویج تکثرگرایی دینی، مرید پروری، ایجاد کمون و پایگاه، معرفی عشق بهعنوان هدف، توجه به درون و اخلاق، توجه به مسایل جنسی و… ویژگیهای کموبیش مشترک میان آنهاست.
طبیعتگرایی افراطی (ناتورالیسم) و عرفانهای باستانی و بودیسم از جمله تعلیمات اوشو و هندوییسم و سرخپوستی و تعالیمی چون «یوگا» و «ذن» و شیطانپرستی و کابالیسم (تصوف یهودی) و بنیادگرایی مسیحی و سبکهای نوین «مدیتیشن» (تمرکز کردن بر قوای باطنی که به حالتی شبیه به خلصه میانجامد) و «ریلکسیشن» (تعادل روحی پیدا کردن) از جمله مکتبهایی هستند که ما از آنها بهعنوان عرفانهای نوظهور یاد میکنیم.
اینگونه عرفانها از لحاظ محتوی و شکل ظاهری، بسیار متنوع هستند، مثلاً در شیطانپرستی اگرچه خدایی وجود دارد ولی قدرت مطلق از آن شیطان است، اما در طبیعتگرایی خدایی اصلاً وجود ندارد.
جریانهای مختلف عرفانی و شبه عرفانی در جامعه ما نیز وجود دارند. برخی از اینها بومی و برخی دیگر وارداتی هستند. در جامعه ما در طول تاریخ عرفانهای مختلف بومی وجود داشتهاند و علیرغم اینکه به نحوی بافرهنگ اسلامی مرتبط بودند اما بسیاریشان مورد انتقاد بوده و عرفان خالص و ناب شمرده نمیشدهاند؛ مانند برخی از انواع فرق صوفیه و طریقتهای مختلف که اسمورسمی دارند.
نوظهور
اما اصطلاح نوظهور که در عنوان آمده است، به دور از داوری ارزشی انتخابشده و تنها سابقه زمانه را در نظر گرفته است لذا از انتخاب واژگانی چون کاذب، زمینی و غیره اجتناب شده است. این مطلب را هم اشاره میکنم که برخی از عرفانها مانند یوگا و عرفان سرخپوستی از نظر تاریخی دارای سابقه دیرینهای میباشند اما ورود آنها به ایران در دهههای اخیر شدت گرفته و به این خاطر نوظهور تلقی میشوند.
معنویت
اصطلاح دیگر که در دهههای اخیر رواج پیداکرده است اصطلاح معنویت است و از آنجا که معنویت و عرفان پیوستگی خاص مفهومی نسبت به هم دارند، این واژه نیاز به بررسی دارد؛ برخی نویسندگان، عصر جدید را عصر معنویت نامیدهاند؛ اما منظور از معنویت چیست؟ شاید نتوان معنای مشخصی از معنویت ارائه داد، اما آنچه که بهطورقطع دراینباره میتوان گفت، این است که غربیان با تکیهبر مبانی سکولاریستی و اومانیستی به دنبال پاسخگویی به نیازهای معنوی انسان هستند، به همین دلیل معنویتی که در غرب در حال شکلگیری است عموماً از نوع معنویت سکولار و متناسب با جهانبینی و ایدئولوژی لیبرالیستی است.
معنویتگراهای جدید لازمه معنویت را اعتقاد به خدا نمیدانند چه رسد به دین؛ بر اساس این تلقی از معنویت است که حتی شیطانپرستی و جنگیری هم در زمره آیینهای معنوی شمرده میشود؛ برخی از نویسندگان داخلی نیز چنین ادعا کردهاند که زندگی معنوی، لزوماً به معنای تعلق به یکی از ادیان نهادینه و تاریخی نیست، بلکه به معنای داشتن نگرشی به عالم و آدم است که به انسان آرامش، شادی و امید بدهد.
در مورد علل و عوامل تأثیرگذاری آیینهای معنوی کاذب و کشف رازهای موفقیت آنها در جذب برخی افراد میتوان گفت اگر این آیینها در جوامعی که از فرهنگ ضعیف و غیرعلمی و غیرعقلایی برخوردارند رشد کنند، چندان جای تعجب نیست و نیازی به علتیابی ندارد. آنچه که مایه تعجب است رشد قارچ گونه این آیینها در جمهوری اسلامی ایران و گرایش عدهای از جوانان این مرزوبوم به چنین آیینهایی است!
در اینجا میکوشیم علل تأثیرگذاری آیینهای معنوی دروغین را بهویژه در میان نسل جوان کشور اسلامی ایران را مورد بررسی قرار دهیم. تذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که پدیدههای اجتماعی را نباید تک عاملی تصور کرد.
تحقق یک پدیده اجتماعی ممکن است معلول علل و عوامل آشکار و نهان متعددی باشد که برای فهم دقیق آن پدیده و مهار آن باید به همه آنها توجه داشت و بهترین راه برخورد با پدیدههای ناپسند و نامطلوب اجتماعی نیز خشکاندن ریشهها و سرچشمههای اصلی آنهاست و نه مقابله با شاخ و برگهای آنها.
– جهل و نادانی: علت اصلی تأثیرگذاری این فرقهها جهل افراد است. بدون تردید میتوان جهل و نادانی را عامل اصلی همه انحرافات در تاریخ اسلام دانست. خانهنشین شدن امیر مؤمنان (علیهالسلام)، هرچند معلول دسیسه مخالفان آن حضرت بود، اما علت اصلی پذیرش این دسیسه از سوی طیف وسیعی از مسلمانان و عدم حساسیت جدی نسبت به آن چیز جز جهل و نادانی نسبت به مقام امامت و عواقب چنین دسیسهای نبود.
جریان جنگ جمل و تقدیس شتر عایشه و بوییدن فضله آن و بوی آن را بوی بهشت دانستن از سوی اصحاب جمل، آیا عاملی جز جهل و نادانی دارد؟ اکنون نیز مهمترین عامل گرایش بهسوی آیینهای نوظهور معنوی، جهل و نادانی افراد است. هم جهل نسبت به عرفانهای بدلی و راههای دروغین و نادرست سیر و سلوک معنوی. بسیاری از افرادی که در دام چنین جریانهایی گرفتار میشوند، در حقیقت جویندگان آب هستند، اما چون آب واقعی را ندیده و نشناختهاند به دنبال سراب راه افتادهاند.
– دلبستگی هواداران: معمولاً اعضا و هواداران این فرقهها دلبستهتر و پایبندتر هستند. تعصب و تصلب بیشتری بر مرام و مسلک خود دارند. با حرارت و شیفتگی فراوانی از آن تبلیغ میکنند. آرامش و نظم و انضباط بهتری از خود نشان میدهند.
زندگی ظاهری بهتر و روانتری دارند. همین مسأله موجب گمراهی برخی افراد سادهلوح و سطحینگر میشود. بسیاری از افراد با خود میگویند حتماً اینان حقیقتی را دریافتند که چنین با جانودل از آن دفاع کرده و آن را تبلیغ مینمایند.
غافل از اینکه اینان خود همچون انسانهای معتادی میمانند که از گرفتار شدن خودشان در دام اعتیاد و لجنزاری که در آن غرق شدهاند، غافلند. به همین دلیل با حرارت و حلاوت خاصی نیز همه اطرافیان را به مصرف مواد مخدر تشویق میکنند و حالت خوش نشئگی خود را با آبوتاب ویژهای توصیف میکنند و همین امر موجب فریب افراد نادان و جذب آنان میشود.
– پنهانکاری سرکردهها: بسیاری از سرکردههای این فرقهها خود را افرادی آگاه و پر اطلاع و رازدان جلوه میدهند. چنین وانمود میکنند که حقایق زیادی را میدانند، اما از برملا کردن آنها معذورند! به همین دلیل موجب برافروخته شدن آتش عطش شناخت حقایق بالاتر و برتر در مریدان خود و جذب مریدان تازه میشوند.
– کنترل همهجانبه مریدان: کنترل همه جوانب زندگی مریدان از نوع غذا، محل مسکن، همسر، لباس و امثال آن یکی دیگر از اموری است که جذابیت و تأثیرگذاری این آیینها را موجب میشود.
ممکن است گفته شود این مسأله قاعدتاً باید موجب ترد شود و نه جذب. دافعه دارد و نه جاذبه؛ اما حق آن است که هرچند انسانها آزادی و رهایی را دوست دارند و از قیدوبند و تقییدهای دستوپا گیر گریزانند، اما نظم و انضباط را نیز دوست دارند. هرچند خود اهل آن نباشند.
– بمباران محبت: وعده شکر، مسکن، تسکین آلام روحی، بهبود امراض مزمن یا صعبالعلاج جسمی، قرار گرفتن در محیط صمیمی، یافتن یاران شفیق و امثال آن جمله عوامل دیگری است که موجب تأثیرگذاری این آیینها شده است.
به هر حال در کشورهایی که مهمترین مشکلات قشر جوان و تحصیلکرده آنها مشکل شغل و مسکن است و کشورهای که دوران گذار به صنعتی شدن و پیشرفتهای چشمگیر مادی را سپری میکنند، چنین آیینهایی میتوانند زمینههای تبلیغی مناسبی را داشته باشند.
مشکلات روحی و روانی و بحران هویت در تلاقی سنت و مدرنیته یکی از مشکلات فرهنگی و اخلاقی جوامع در حالتوسعه است. در چنین حالی است که هر ندای رهاییبخش و آرامش آفرینی که شنیده شود، افراد بهسوی آن متمایل میشوند.
– مرحلهای و اجرایی بودن برنامهها: سرکردههای آیینها ادعا میکنند راهی سریع، مرحلهبندی شده و قابلاجرا برای رسیدن به حقیقت دارند. راهی که نیاز به عمل به دستورات دینی ندارد. میدانیم که حقیقتطلبی از غرایز فطری و ذاتی همه انسانهاست. هر انسانی حقیقت را دوست دارد.
از طرف دیگر، راحتطلبی نیز از غرایز موجود در انسان است؛ بنابراین، اگر راهی باشد که هم راحت باشد و هم حقیقت را فرا چنگ آورد، انسان طبیعتاً بهسوی آن گرایش پیدا میکند. حقیقتطلبی و کمالجویی از فطریات است و از طرفی میل جنسی نیز از غرایز پرزور و قوی در وجود انسان است. حال اگر آیینی باشد که بگوید راه وصول به حقیقت و شیوه دستیابی به کمال، آزاد گذاشتن غریزه جنسی است! معلوم است که بسیاری از انسانها بهسوی آن گرایش پیدا میکنند.
– سادگی تعالیم: ساده و در دسترس جلوه دادن تجربههای معنوی جدید یکی دیگر از عوامل تأثیرگذاری آیینهای نوظهور است. اینگونه القا میشود که راهها بهسوی خدا به تعداد انفاس خلایق است. در این میان برخی از راهها صعبالوصول و نفس گیرند، مثل راههای سنگلاخی و کوهستانی میمانند و برخی دیگر از راهها مسطح و صاف و مستقیم. برخی از راهها پیچیده و سختاند و برخی دیگر از راهها ساده و سهلالوصول. روشن است که هرکس مایل است راه ساده و سهلالوصول را طی کند. راحتطلبی یکی از غرایز فطری انسان است.
– سستی در طرح عرفان حقیقی: یکی دیگر از مهمترین علل و عوامل رشد و شیوع این نحلهها، ضعف مدافعان عرفان حقیقی در طرح و ارائه معارف معنوی اسلام است. متأسفانه نتوانستهایم ذخایر غنی خود در باب معارف اخلاقی و عرفان و تجارب تاریخی بینظیر گذشتگان در مسأله سیر و سلوک و شیوههای رفتاری را به زبان روز ارائه دهیم و به متقاضیان عرضه کنیم. مخاطبان خود را دستهبندی و سطحبندی نکردهایم. در این عرصه کتابهای قابلارائه و عرضه برای سطوح مختلف جامعه در اختیار نداریم. نقشه تربیتی جامع و مرحلهبندی شده و واقعبینانهای برای تعلیم و تربیت معنوی و اخلاقی جامعه تهیه نکردهایم. منبع: خبر آنلاین- پایگاه جامع ادیان و مذاهب