بررسی روابط ایران و اتحادیه اروپایی
بررسی روابط ایران و اتحادیه اروپایی
بررسی روابط ایران و اتحادیه اروپایی
روابط ایران و اروپا از سابقه طولانی برخوردار است و در مقاطعی قبل از انقلاب اسلامی همکاری در ابعاد مختلف بهویژه همکاریهای اقتصادی و صنعتی گسترش زیادی پیدا نمود، بهطوریکه اروپا و بهخصوص آلمان در پایهگذاری بخشهایی از صنعت کشور نقش مهمی ایفا نمود.
پس از انقلاب اسلامی روابط ایران و اروپا با فراز و نشیبهایی مواجه بوده است. اختلافنظرهای سیاسی در پارهای موضوعات همواره وجود داشته است، ولی آنچه بهعنوان پیوند دائمی میان ایران و کشورهای اروپایی که موجب شد روابط استمرار پیدا کند، همکاریهای اقتصادی میباشد.
ایران و اروپا به دلیل پیشینه تاریخی و مزیتهایی که در روابط وجود دارد، دو طرف به استمرار روابط اقتصادی تمایل دارند و به همین جهت بهرغم برخی اختلافنظرها، بیشترین مناسبات اقتصادی و تجاری کشورمان با اعضای قدرتمند این قاره رقم خورده است.
روابط ایران و اروپا در دو سطح دوجانبه با اعضا و در سطح کلان با مسئولین اتحادیه وجود داشته است، ولی روابط دوجانبه با توجه بهوجود پیوندهای گذشته در روابط ایران با کشورهای عضو اتحادیه، همواره در اولویت بوده است.
همکاریهای دوجانبه از سوی کشورهای اروپایی از یک سیاست یکنواخت و هماهنگ تبعیت نمیکرده است. در برخی از کشورها اختلافنظرهای اقتصادی با نوسان مواجه بوده ولی با توجه به تمایل دو طرف همواره استمرار داشته است. روابط اتحادیه اروپا با کشورها پس از پیمان ماستریخت، وارد مرحله جدیدی شد. ایران نیز تلاش نمود با توجه به شرایط جدید، روابط با اتحادیه را مدیریت کند.
شروع مذاکرات با تروئیکای اتحادیه در راستای این سیاست تلقی میشود. بروز حوادث مختلف در روابط با اروپا و اختلافنظرها تابهحال مانع از شکلگیری یک چهارچوب حقوقی و نهادینه شده همکاری میان ایران و اتحادیه اروپا شده است، لیکن این مسائل به دلیل ویژگیهای ممتاز که دو طرف برای یکدیگر قائل هستند، امید را برای آینده جهت گسترش و تعمیق روابط زنده نگه داشته است. ذخایر غنی نفت و گاز ایران، نقش مؤثر و محوری این کشور در تحولات منطقهای و بالاخره بازار داخلی ایران، جملگی محرکهایی تعیینکننده برای تمایل اتحادیه اروپا به همکاری بیشتر با ایران میباشد.
در مقابل، ایران نیز برای اتحادیه اروپا جهت جذب سرمایه و تکنولوژی پیشرفته و استفاده از توان میانجیگری آن در مسائل بینالمللی، اهمیت قائل است. بهویژه آنکه به دلیل پیشینه تاریخی، در مجموع، ذهنیت منفی در ایران نسبت به اروپا در مقایسه با امریکا کمتر بوده است.
اما در کنار این عوامل تسهیلگر، طی سی سال گذشته و بهویژه در چند سال اخیر، عوامل بازدارنده و محدودیتزا مانع از گسترش روابط میان ایران و اتحادیه اروپایی شدهاند. فشارهای امریکا، برنامه هستهای ایران، اختلافنظرهای اتحادیه اروپا و ایران در خصوص موضوعاتی مانند تروریسم، رویکرد غرب در تحولات خاورمیانه بهویژه فلسطین و حقوق بشر و نیز عدم تمایل کشورهای عربی و اسرائیل به نزدیکی بیشتر میان ایران و اتحادیه اروپا ازجمله موانع بسط و گسترش روابط بین دو طرف بوده است. برخی موانع موجود در روابط ایران با اتحادیه اروپا واقعی نیست و بیشتر بر حدس و گمان استوار است.
اگر پیشداوریها برداشته شود و روی مشترکات که منافع دو طرف را تأمین میکند کارشده و اعتمادسازی شود، زمینه همکاریهای بیشتر فراهم میشود.
بااینحال، برای رفع این موانع میتوان تمهیدات و راهکارهایی اندیشید؛ ازجمله میتوان از طریق گسترش ارتباطات در حوزههای مختلف بهویژه حوزههایی که کمتر اختلاف برانگیزند، مانند حوزههای اقتصادی و فرهنگی، زمینه مناسبی برای درک متقابل و اعتمادسازی بیشتر فراهم آورد. در حقیقت عدم درک متقابل، نقش تعیینکنندهای در عدم نهادینهمند شدن روابط میان ایران و اتحادیه اروپا دارد. به بیان دیگر، توجه به اهمیت بهسازی تصویرها و برداشتها در روابط ایران و اروپا که تحت تأثیر موضوعات سنتی موجود در دستور کار گفتوگوهای فیمابین قرار دارد، برای فضاسازی مجدد و اعتمادسازی متقابل بین دو طرف از اهمیت تعیینکنندهای برخوردار میباشد.
این نکته ازآنرو اهمیت دارد که در گذشته به دلیل روابط تاریخی و فرهنگی ایران با اروپا این تصویر مثبت بوده اما امروزه این تصویر و برداشت تحت تأثیر مقاصد سیاسی اروپا به تدریج از گفتمان آمریکایی الهام پذیرفته و وجه و معنای امنیتی مییابد؛ بنابراین، ممانعت از آمریکایی شدن گفتمان سیاسی اروپا، استمرار اجماع فرا آتلانتیکی در برابر جمهوری اسلامی ایران و سوق دادن اروپاییها به سمت تصویر واقعبینانه از کشورمان ضروری است.
اگر به روابط میان ایران و اتحادیه اروپایی و یا روابط ایران با هریک از کشورهای مهم اروپایی در سه سطح دوجانبه، منطقهای و بینالمللی نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که بیشترین امکان همکاری در سطح دوجانبه و تا حدودی منطقهای وجود دارد، چرا که در سطح بینالمللی با توجه به تضاد بیشتر منافع، فرصت برای همکاری محدودتر میشود؛ بااینحال، این بدانمعنا نیست که نتوان در این سطوح روزنههایی را برای همکاری بیشتر گشود. پژوهش حاضر تلاش میکند تا نشان دهد که اولاً با گسترش هرچه بیشتر روابط در سطح دوجانبه فضای مساعدتری برای بسط همکاریها در سطوح منطقهای و بینالمللی ایجاد خواهد شد، ثانیاً روابط با قدرتهای اروپایی تنها نباید به سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه متمرکز شود.
میتوان چنین ارزیابی کرد که اعضای اتحادیه اروپایی در سه گروه قابل تقسیمبندی میباشند:
الف ـ اعضای تعیینکننده (انگلیس، فرانسه و آلمان)؛
ب ـ اعضای مؤثر (اسپانیا، ایتالیا، یونان و کشورهای اسکاندیناوی)؛
ج ـ اعضای تابع (بقیه اعضا).
در این رابطه لازم است به دیگر کشورهای عضو نیز برای همکاری اهمیت بیشتری داده شود؛ ازجمله ضروری است روابط ایران با دو کشور ایتالیا و اسپانیا که مایل به توسعه همکاریها با ایران میباشند و از جایگاه مؤثر و رو به رشدی در اتحادیه برخوردار میباشند، در سطحی هدفمند و معنیدار
تعریف شود.
نکته مهم دیگری که در رابطه با اروپا در میان سیاستگذاران و صاحبنظران ایران اختلافنظر وجود دارد، عبارت از این است که آیا ایران باید با اتحادیه اروپایی وارد تعامل شود و یا به دلیل آنکه اتحادیه هنوز به وحدت سیاسی کامل دست نیافته است، باید بهطور جداگانه با هریک از کشورهای اروپایی به تعامل بپردازد. نگرشی که در این پژوهش دنبال شده مبتنیبر نوعی توازن در این زمینه است؛ بدینمعنا که ضمن اینکه لازم است به برقراری روابط دوجانبه با قدرتهای اصلی اروپایی اقدام شود، نباید تعامل با اتحادیه اروپایی بهعنوان یک بازیگر بینالمللی جدید و بالقوه تأثیرگذار را از نظر دور داشت؛ زیرا روند همگرایی در اروپا، هرچند به کندی و با فراز و نشیبهای فراوان، به سمت تعمیق بیشتر پیش میرود و اروپا برای حفظ خود بهعنوان یک بلوک سیاسی مؤثر، چارهای جز همگرایی بیشتر ندارد.
برگرفته از کتاب روابط ایران و اتحادیه اروپایی؛ قابلیتها و محدودیتها 1388،
مرکز تحقیقات استراتژیک
بازدید: ۷۶