از فشار قبر تا فشار فقر
از فشار قبر تا فشار فقر
یادداشت
از فشار قبر تا فشار فقر
بهمن ویسی
روزی از روزهای عهد نوجوانی، گذرم به گورستان شهر افتاد. پیش از طلیعه آفتاب، مردان محاسن سپیدی با سر و روی خاکآلود از فراز تپههای قبرستان پایین میآمدند. در سیمای آنان معنویتی خاص و گیرا، موج میزد که جای آن داشت ساعتها نشست و بر قامت متواضع و بیریایشان با حسرت نگریست.
ریا، دغل، چاپلوسی، فریب، روزمرگی رفتاری و بسیاری دیگر از ناهنجاریهای اخلاقی هنوز در جامعه جای پایی پیدا نکرده بود. زمانه اخلاص بود و رفاقت و نه اختلاس و غارت. هر کس نان خشکی در توشه داشت بیمزد و منت با یار ندارش قسمت میکرد. از پدر پرسیدم این مردان در این سحرگاه در لابهلای قبور دیار خاموشان به چهکاری مشغولاند و جواب شنیدم که اینان از بندگان خالص و پرهیزکارند که بنا بر اعتقاد خود برای دوری از وسوسه گناه و در امان ماندن از آتش سوزان جهنم و تجربه فشار قبر و هول و هراس مرگ و تدفین، شبی را در قبرها به صبح میرسانند.
در ذهن رؤیاپرداز خود شبی را مجسم کردم که به همراه این گروه ساعاتی از شب را در جوار اموات سپری کنم اما حتی تجسم آن لرزه بر اندام من افکند.
انتشار گزارشی در خصوص گور خوابی جمعی از مردان، زنان و کودکان بیسرپناه کشور در بیخ گوش پایتخت، پرنده روح مرا بهسوی آن سالها و خاطرهها پرواز داد؛ اما آن کجا و این کجا؟! بهراستی مقصر شیوع فقر لجامگسیخته که موجب پدیدههایی اینچنینی در جامعه شده، کیست؟ چرا اینهمه دولتمرد و سیاستمدار و اقتصاددان و برنامهریز در کشوری که مهمترین ماده حیات اقتصاد جهان را در اختیار دارد در این سالیان متمادی از درمان درد جانکاه فقر، عاجز ماندهاند؟ برازنده ایران کهن با تاریخ و فرهنگی چند هزارساله نیست که با پدیدههایی چون: گور خوابی، کارتنخوابی، زباله خوابی، حلبیآباد، تکدی گری، تنفروشی و سرقت دستبهگریبان باشد.
پس اینهمه نهاد حمایتی و مددکاری در کشور به چه اموری سرگرم هستند که این معضلات دمدستی از دید آنان پنهان مانده است؟ شاید سیاسیکاری و سیاست پیشگی دامن این نهادها را هم گرفته است! فقر و بیکاری ریشه ناهنجاریها و بزههای اجتماعی است. بنیانهای اخلاقی خانواده و جامعه را سست و بستر آسیبهایی مانند خودکشی، قتل، نزاع، پرخاشگری، افسردگی، طلاق، فحشا، اعتیاد و سرقت را فراهم میکند و ناگفته پیداست که بدون حل ریشهای مشکل جامعه، هر برنامه اصلاحی محکومبه شکست است.
بادلی پرخون و چشمانی اشکبار از خوانش گزارش شهروند، فارغ از هرگونه گرایش سیاسی و جناحی و صرفاً بهعنوان یک معلم دردمند از همه مسؤولان میخواهم که ضمن تمرکز بر مسایل داخلی کشور، تمام هموغم خویش را مصروف ایجاد اشتغال و رفع مشکلات معیشتی و رفاهی آحاد جامعه نمایند که بقای ملک و ملت و تحکیم مبانی فرهنگی به اجرای این اصل وابسته است.