نگاهى به اصول روابط بینالملل اسلامى
نگاهى به اصول روابط بینالملل اسلامى
نگاهى به اصول روابط بینالملل اسلامى
نویسنده: سید احمد حسینی
پیش از ورود به بحث، چند اصل را به بوته بررسى مینهیم. تا موضوع موردبحث بهخوبی روشن شود.
- اصل زندگى اجتماعى و داشتن ارتباط با همنوعان، از گرایشها، علاقهها و آرزوهاى دیرین بشر بوده است.
ازاینروی، حکیمان و فیلسوفان اجتماعى انسان را موجودى اجتماعى دانستهاند: (الانسان مدنى بالطبع) با همه گوناگونى دیدگاهها که میان حکیمان و فیلسوفان در تفسیر مدنى بودن انسان و سرچشمه این گرایش بشرى وجود دارد، اصلِ وجود چنین واقعیتى در زندگى بشر، دید همگانى است و همه حکیمان براین باورند.1
- لازمه زندگى اجتماعى، پیوندها و پیوستگیهاى اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و… با همنوعان است.
امروزه، پیشرفت علم و صنعت و گسترش فنّاوری و ارتباطهاى جمعى از گونه رادیو، تلویزیون، ماهواره و… مرزهاى جغرافیایى و محدودیتهاى زمانى و مکانى را در هم نوردیده و فاصلههای بسیار دور را نزدیک و بسیارى از ناشدنیهاى دورانهاى پیشین را عملى و امکان هرگونه پیوندى را براى بشر فراهم ساخته است.
امروز، دیگر سخن قارهها و کشورها و آنسوی و اینسوی مرزها، به یک معنى مطرح نیست، سخن از دهکده جهانى و خانواده بزرگ بینالمللی در میان است که اعضاى آن پیوندى تنگاتنگ و بسیار نزدیک دارند و از دادههای گوناگون فرهنگى، فکرى و تجربههای تجارى صنعتى و بهداشتى یکدیگر بهره میبرند و از رخدادهاى گوناگون سیاسى، اقتصادى، اخلاقى و… یکدیگر خواسته و ناخواسته اثر میپذیرند.
این پیوندها و بستگیها، در پرتو ابزار و تواناییهاى بسیار مدرن و پیشرفته صنعتى و فراگیرى رسانهها و گسترش فنّاوری، بهویژه وارد شدن ماهواره در زندگى بشر معاصر، چنان گسترده و ژرف است که دیگر جایى و مجالى براى عزلتگزینی و کنارهگیری از خانواده بینالمللی نمانده است و در دنیاى کنونى، کنارهگیری و انزوا، نه جایز است و نه ممکن.
- اسلام، آیینى است، جامع، فراگیر، جاودانه و… مخاطبان احکام اسلامى و قوانین قرآنى، نژاد و گروه خاصى درزمانی و مکانِ ویژهای نیستند، بلکه همه مردم، از هر نژاد و ملیتى، با هر زبان و فرهنگى و داراى هر عقیده و مرامى، در سراسر گیتى و در همیشه تاریخ، مخاطب پیامها و مشمول احکام و آیینهاى اسلام و قرآن عزیزند.
بنابراین، از دید اسلام، همه مردم در همه دنیا، اعضاى خانواده بزرگ اسلام به شمار میآیند و پیامبر اسلام (ص) بهعنوان آخرین سفیر و فرستاده پروردگار، براى همه جهانیان به پیامبرى برانگیختهشده و بر همگان رهبر است و بشیر و نذیر و رحمت.
اکنون، به چند آیه از قرآن مجید که برجهان شمولى اسلام و فراگیرى خطابها و احکام آن دلالت دارند، اشاره میکنیم:
قرآن، همه انسانها را به توحید و پرهیزگارى و دیگر اصول فرامیخواند:
* (یا ایها النّاس اعبدوا ربَّکم.)2
اى مردم! پروردگارتان را بپرستید.
*(یا ایها الناس کلوا مما فى الارض حلالاً طیّبا ولاتتبعوا خطوات الشیطان انّه لکم عدوّ مبین.)3
اى مردم! از آن چیزهاى حلال و پاکیزه که در زمین است، بخورید و پا جاى پاى شیطان مگذارید که دشمن آشکار شماست.
*(یا ایها النّاس قد جاءتکم موعظه من ربکم وشفاء لما فى الصدور و هدیً ورحمه للمؤمنین.)4
اى مردم! براى شما از جانب پروردگارتان، موعظهای آمد و شفایى براى آن بیماریای که در دل دارید و راهنمایى و رحمتى براى مؤمنان.
* (وما ارسلناک الاّ کافّه للناس بشیراً ونذیراً….)5
تو را به پیامبرى نفرستادیم، مگر بر همه مردم مژده دهنده و بیم دهنده….
* (یا ایها النّاس انى رسول اللّه الیکم جمیعاً.)6
اى مردم! من فرستاده خدا بر همه شمایم.
*(تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا.)7
بزرگ است و بزرگوار آنکس که این فرقان را بر بنده خود فرو فرستاد تا جهانیان را بیم دهندهای باشد.
* (ان هو الاّ ذکر للعالمین.)8
قرآن، جز اندرزى بر مردم جهان نیست.
* (قل یا ایها الناس انما انا لکم نذیر مبین.)9
بگو: اى مردم! من براى شما، بیم دهنده آشکارم.
از این آیات شریف قرآن، بهروشنی به دست میآید مخاطبان قرآن، همه جهانیان، بدون هیچگونه قید و شرط و ویژگى زمانى، زبانى، مکانى، نژادى، فرهنگى و اعتقادى.
قرآن، براى همه جهانیان پیام دارد و رسالت پیامبر، فراگیر است.
- اسلام، دین رحمت و سلم و صلح است و اینکه شمارى از مستشرقان قلم به مزد، نوشتهاند: اسلام دین شمشیر و جنگ است و پیامبر اسلام، آیین خود را بازور و قدرت بر ملتها تحمیل کرده، احکام اسلام، خشک و دستوپا گیر و ارتجاعى است، مسلمانان مردمانى خشن هستند و اسلام آیین ضد آزادی، مخالف ترقى، ناقض حقوق بشر و مسلمانان براى پیمانهایى که میبندند، هیچ ارزشى و اعتبارى قائل نیستند و… از روى کینه بوده است و توطئه علیه اسلام و مسلمانان.
اینهمه را گفتهاند و تبلیغ کردهاند تا جلوى گسترش دین رحمت و صلح و انساندوست را بگیرند و بهتر بتوانند به چپاول ملتهاى مظلوم بپردازند.
آرى، مهمترین اهرمى که دشمنان اسلام، با تکیهبر آن، در پى ایجاد بدبینى به اسلام بودهاند و بدینوسیله تلاش ورزیدهاند جلوى شناخت اسلام را بگیرند و جامعههای اسلامى را از شناخت قانونهاى مترقى، عقلى و منطقى اسلام بازدارند و نگذارند اسلام جهانگستر شود، معرفى کردن اسلام به جهانیان، بهعنوان دین شمشیر و جنگ بوده است.
این سخن نادرست را استعمارگران ساختند و نویسندگان قلم به مزد آنان پرداختند و با قلمهاى شوم خود اینجاوآنجا نگاشتند و نشر دادند.
در برابر این حرکت ویران گر، شمارى از عالمان روشناندیش مسلمان، دستبهکار شدند و آثار روشن گر، قوى و ماندگارى از خود بهجای گذاشتند. ازجمله شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، دو اثر ارزشمند نگاشت به نامهاى: المثل العلیا فى الاسلام لافى بحمدون; الدین والاسلام او الدعوه الاسلامیه.
- اسلام، اصول استوار و ارزشهاى مسلمى دارد که پیروان آن، ناگزیر بر حفظ آنها و پاى بندى به آنهایند.
اسلام، هرگونه ارتباط و پیوستگى را با غیرمسلمانان، بر اساس حاکمیت آن اصول و ارزشها مشروع میداند. اسلام، ضمن اجازه به داشتن ارتباط با کشورها و دولتها، بیهیچ گونه ملاحظهکاری و ابهام و اجمالى با قاطعیت تمام، اعلام میکند:
* (ان الدین عند اللّه الاسلام.)10
همانا تنها دین [پذیرفتهشده] در نزد خداوند، اسلام است.
* (من یتبع غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه.)11
هر کس غیر از اسلام، دینى را برگزیند، هرگز از او پذیرفته نمیشود.
اسلام، بهگونهای دقیق، بین قاطعیت، بیهیچ گونه ملاحظهکاری سیاسى و ابهام در موضعگیری و تساهل و تسامح و سعهصدر در رفتار و ارتباط با دیگران، جمع کرده است.
اسلام، ضمن پسندیده خواندن و سفارش جدی به نیکرفتاری و نگهداشت عدالت در روابط اجتماعى و انسانى، حتى با کافران و مشرکان که درآیات زیر خواهید دید، هیچگاه، بر باورها و عقاید آنان، نه با صراحت و نه با سکوت، صحه نگذاشته است:
*(وقولوا للناس حُسنا….)12
و به مردمان، سخن نیک گویید.
* (لاینهاکم اللّه عن الذین لم یقاتلوکم فى الدین ولم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا الیهم ان اللّه یحب المقسطین.)13
خدا شمارا از نیکى کردن و عدالت ورزیدن با آنان که با شما در دین نجنگیدهاند و از سرزمینتان بیرون نراندهاند، بازنمیدارد. خدا کسانى را که به عدالت رفتار میکنند، دوست دارد.
* (… لایجرمنکم شنئان قومٍ على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی….)14
دشمنى با گروهى دیگر، وادارتان نکند که عدالت نورزید.
عدالت ورزید که به تقوا نزدیکتر است و از خدا بترسید….
اسلام، شرک و کفر را بیمارى و پلیدى و باطل و ظلم میداند:
* (ان الشرک لظلم عظیم.)15
همانا شرک، ظلمى است بزرگ.
* (… ومن یشرک باللّه فکانما خَرَّ من السماء فتخطفه الطیر او تهوى به الریح فى مکان سحیق.)16
… هر کس به خدا شرک آورد، چنان کسى است که از آسمان فروافتد و مرغ او را برباید، یا او را به مکانى دور افکند.
* (یا ایها الذین آمنوا انما المشرکون نجس….)17
اى کسانى که ایمان آوردهاید، مشرکان پلیدند.
بااینحال، اسلام براین نظر نیست که باید با اینان ارتباط نداشت، بلکه براین نظر است که باید با اینان بر اساس منطق و استدلال، ارتباط برقرار کرد و آنان را از این مهلکه رهایى بخشید.
اینکه میفرماید:
(لکم دینکم ولى دین.)
مقصود این نیست که دیگر با شما کارى نداریم، بلکه نوعى قهرِ تهدیدآمیز است از نوع:
(وسیرى اللّه عملکم ورسوله.)18
یعنی حال که به پندها و اندرزها و خیرخواهیهاى ما گوش فرا نمیدهید، هر کاری دلتان میخواهد انجام دهید، در انتظار پیامدهاى خطرناک دنیوى و اخروى آن باشید. اکنونکه با اصول کلى اسلام در برخورد با غیرمسلمانان آشنا شدیم، به مباحث موردنظر، در دو بخش میپردازیم:
1 . اصل مسأله ارتباط
2 . اصول حاکم بر روابط
اصل داشتن ارتباط با دولتهاى غیرمسلمان را اسلام پذیرفته و بر آن تأکید کرده است; زیرا:
الف . انسان موجود اجتماعى است و به گونه فطرى نیاز دارد که در اجتماع و در کنار همنوع بزید و از دیگر سوى، اسلام، آیین فطرت و برابر با نیازهاى حقیقى و پاسخ گوى نیازهاى انسان است; ازاینروی، به این خواست فطرى انسان پاسخ داده و داشتن ارتباط با دیگر انسانها از هر نژاد و کیش را روا دانسته است.
ب . اسلام، داعیه جهانى دارد و برنامه خود را، سعادت آفرین براى همه ملتها، گروهها، نژادها و… میداند و براین باور است که باید پیام قرآن سراسر گیتى را در بربگیرد.
قرآن، بهعنوان متن استوار اسلامى، همه انسانها را به توحید فراخوانده و این مهم، بدون ارتباط و تماس و معاشرت با ملتها و پیروان دیگر ادیان میسور نیست:
(ادع الى سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن.)19
اى [پیامبر] مردم را با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت بخوان و با بهترین شیوه، با آنان مجادله کن.
دعوت به توحید و جدل و مناظره، بدون داشتن روابط، امرى است غیرممکن. بنابراین، لازمه دعوت عمومى به پذیرش اسلام و ارائه حقایق قرآنى به مردم، ایجاد روابط با همه نژادها، گروهها، ملتها در سطح بینالمللی است.
براین اساس، اصل اولى ازنظر قرآن عزیز، مشروع بودن داشتنِ روابط با همه ملتهاست:
(قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمه سواء بیننا وبینکم الا نعبد الا اللّه ولانشرک به شیئاً ولایتخذ بعضنا بعضاً اربابا من دون اللّه.)20
بگو اى اهل کتاب، بیایید از آن کلمهای که پذیرفته ما و شماست، پیروى کنیم: آنکه جز خداى را نپرستیم و هیچچیز را شریک او نسازیم و بعضى از ما، بعضى دیگر را سواى خدا، به پرستش نگیرد.
ج . آیات، روایات و سیره و روش پیامبر و پیشوایان دین، بهروشنی بر اصل مشروع بودن روابط بینالمللی دلالت دارند:
(لاینهاکم اللّه عن الذین لم یقاتلوکم فى الدین ولم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّو هم و تقسطوا الیهم ان اللّه یحب المقسطین.)21
خداوند، شمارا از نیکى کردن و عدالت ورزیدن با آنان که با شما در دین نجنگیدهاند و از سرزمینتان بیرون نراندهاند، بازنمیدارد. خداوند کسانى را که به عدالت رفتار میکنند، دوست دارد. درنگ درآیات نخست سوره مبارکه ممتحنه که ترسیمکننده سیاست خارجى مسلمانان با کافران و مشرکان و پیروان دیگر ادیان الهى است، بسیار روشن گر خواهد بود.
(یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوى و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالمودّه و قد کفروا بما جاءکم من الحق. یخرجون الرسول وایاکم ان تؤمنوا باللّه ربکم.)22
اى کسانى که ایمان آوردهاید، دشمن من و دشمن خود را به دوستى و سرپرستى برنگزینید. شما با آنان طرح دوستى میریزید و حالآنکه ایشان به سخن حقى که بر شما آمده است، ایمان ندارند و بدان سبب که به خدا، پروردگار خویش، ایمان آورده بودید، پیامبر و شمارا بیرون راندند. آنگاه خداوند، به ماجراى حضرت ابراهیم و دورى جستن وى از خویشان و نزدیکان خود اشاره میکند، بدان سبب که دشمن خدا بودند.
شاید از این دستور (دورى جستن از کافران) که دراین آیه شریفه آمده، برخى بپندارند که هرگونه ارتباط با کافران، بدین دلیل که کافرند، نارواست، درحالیکه چنین نیست خداوند، از نیکى و عدالت ورزیدن به کافر، به خاطر کفرش بازنمیدارد، بلکه از دوستى با کافران بازمیدارد که ستمپیشه کنند و تجاوزکار باشند:
(انما ینهاکم اللّه عن الذین قاتلوکم فى الدین واخرجوکم من دیارکم وظاهروا على اخراجکم أن تولَّوهم و من یتولَّهم فاولئک هم الظالمون.)23
جز این نیست که خدا از دوستى ورزیدن باکسانی که با شما در دین جنگیدهاند و از سرزمین خود بیرونتان راندهاند، یا در بیرون راندنتان همدستى کردهاند، شمارا بازدارد. هر که با آنان دوستى ورزد، از ستمکاران خواهد بود.
* حضرت رسول (ص) از همان آغاز تشکیل حکومت اسلامى در مدینه، گروههاى تبلیغى و سیاسى به اطرافواکناف دنیا میفرستاد و سران کشورها را در جریان هدفها و برنامهها و پیام آسمانى خویش قرار میداد. حضرت، به پادشاه حبشه، قیصر روم، صاحب مصر، بزرگ فارس و… نامه ارسال فرمود و ضمن احترام به آنان، اسلام را عرضه داشت و از آنان خواست که به اسلام بگروند.24
حضرت، افزون بر فرستادن گروههاى تبلیغى و ارسال نامه، پیکهاى ویژهای نیز بهسوی سران کشورهاى بزرگ آن روز فرستاد.25
از سیره حضرت به دست میآید که مهمترین برنامههای حکومتى و سیاسى دولت اسلامى به رهبرى آن حضرت، ایجاد ارتباط با دولتهاست براى پدید آوردن دنیایى بهدوراز شرک، جنگ و ستم، بلکه ایجاد جامعهای نو در سایه عدالت.
* مسأله زندگى مسالمتآمیز و داشتن روابط حسنه بر اساس قسط و عدل و احسان، با همه دولتها و ملتهایى که در پى فتنهانگیزی، تجاوز و ستم نباشند، برنامه حکومت امیر (ع) است:
(ولا تکوننَّ علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم أکلهم فانهم صنفان: امّا اخ لک فى الدین وامّا نظیر لک فى الخلق.)26
و مباش همچون جانورى شکارى که خوردنشان را غنیمت شمارى! چه رعیت دودستهاند: دستهای برادر دینى تواند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند.
بنابراین، نگهداشت حقوق، احترام به شخصیت و حفظ کرامت ذاتى انسانها, آزادى، عدالت و… از آیینها و قانونهاى بینالمللی اسلام به شمار میآیند و ویژه گروه و ملتى نیستند.
کافران تا آنگاهکه به اذیت، ستم و تجاوز به حقوق مسلمانان دست نیازند، از احترام مسلمانان برخوردار خواهند بود.
* امام خمینى، با شناخت ژرف و همهسویهای که از اصول و مبانى سیاسى و حکومتى اسلام داشت و با تکیهبر این باورها جمهورى اسلامى را بنا نهاد و معمارى کرد، در باب سیاست خارجى و چگونگى ارتباط با دولتهاى بیگانه و غیرمسلمان، سخنان و دیدگاههاى راه گشایى دارد که هر فرهیخته و صاحبنظر و محقق و اندیشهوری را در بررسى و مطالعه سیاست خارجى اسلام به کار میآید و در عرصه فقه نیز کاربرد دارد همانگونه که دیدگاههاى فقهى و اصولى شیخ انصارى در فقه و اصول کاربرد دارند.
ازاینروی، شایسته مى نماد، اندیشهها و دیدگاههاى معمار بزرگ انقلاب اسلامى، در باب سیاست خارجى و روابط بینالمللی، به گونه دقیق و همهجانبه به بوته بررسى نهاده شود تا به شناخت درستى از سیاست خارجى اسلام دستیابیم.
امام خمینى در تاریخ 57/8/15 در نوفللوشاتو، در مصاحبه با کانال 2 تلویزیون آلمان در پاسخ خبرنگار که پرسیده بود:
حضرتعالی پسازاین که حکومت اسلامى در ایران به قدرت برسد، در برخورد با کشورهاى بزرگ دنیا، چگونه خواهید بود.
میگوید:
(تمام کشورها، اگر احترام ما را حفظ کنند، ما هم احترام متقابل را حفظ خواهیم کرد و اگر کشورها و دولتها بخواهند به ما تحمیلى بکنند، از آنها قبول نخواهیم کرد. نه ظلم به دیگران میکنیم و نه زیر بار ظلم دیگران میرویم.)27
این همان اصلِ روشن قرآنى (لاتظلمون و لاتظلمون)28 است که امام، بدون هیچگونه ابهام و ملاحظهکاری سیاسى اعلام میکند.
در همان تاریخ در پاسخ خبرنگار تلویزیون سى بى اس آمریکا که میپرسد:
رابطه دولت اسلامى و دولت آمریکا چگونه خواهد بود؟
امام میگوید:
(باید ببینیم آمریکا خودش در آینده چه نقشى دارد. اگر آمریکا بخواهد همانطور که حالا با ملت ایران معامله میکند، با ما رفتار کند، نقش ما با او خصمانه است؛ و اگر چنانچه آمریکا به دولت ایران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل میکنیم و بهطور عادلانه که نه به او ظلم کنیم و نه به ما ظلم کند، رفتار خواهیم کرد و اشکالى پیش نمیآید.)29
امام، دربیانی دیگر مهمترین اصول سیاست خارجى دولت اسلامى را چنین ترسیم میکند:
(الآن از قرارى که من شنیدم، شیطنت دیگرى میکنند و آن اینکه: ما چرا با دولتها رابطه داشته باشیم؟ ما میرویم سراغ ملتها و با دولتها، هیچ کارى نداریم؛ که این، یک نقشهای است که اخیراً تعقیب میشود. ابرقدرتها و آمریکا خیال میکردند که ایران، بهواسطه انقلابى که کرده است و میخواهد استقلال و آزادى را که یک مسأله تازه و برخلاف رویّه همه حکومتهاست، به دست بیاورد و بهناچار منزوى خواهد شد.
وقتیکه منزوى شد، زندگى نمیتواند بکند که دیدند نشد و ایران روابطش با خارجیها زیادتر گردید. حالا به دنبال این مطلب افتادند که ما چهکار داریم به دولتها، اینها همه ظالم و کذا هستند و ما باید با ملتها روابط داشته باشیم که این هم نقشه تازه و مسأله بسیار خطرناک و شیطنت دقیقى است.
ما باید، همانگونه که در زمان صدر اسلام، پیامبر سفیر به اینطرف و آنطرف میفرستاد که روابط درست کند، عمل کنیم و نمیتوانیم بنشینیم، بگوییم که: با دولتها چهکار داریم. این، برخلاف عقل و برخلاف شرع است و ما باید با همه رابطه داشته باشیم. تنها چند تا استثناء میشود که الآن با آنها رابطه نداریم.
اما این، معنایش این نیست که با هیچ دولتى نباید رابطه داشته باشیم، هیچ عقل و هیچ انسانى آن را نمیپذیرد; چون معنایش شکست خوردن و فنا و مدفون شدن است تا آخر؛ و ما باید با ملتها و دولتها رابطه پیدا کنیم. آنها را که میتوانیم ارشاد کنیم، با همین روابط ارشاد کنیم و از آنهایی که نمیتوانیم ارشاد کنیم، سیلى نخوریم.
بنابراین، من به شما سفارش میکنم که: در هرکجا و در هر کشورى که هستید، رابطهتان را محکم کنید و رفتوآمد داشته باشید.)30
چنانکه ملاحظه میکنید، امام، دراین سخنان، به مهمترین و اساسیترین مسائل سیاست خارجى اسلام و ضرورت و شرایط و حدود حاکم بر روابط و هدف از برقرارى روابط با دنیا، به بهترین و دقیقترین بیان، اشارهکرده است.
محمدحسین کاشف الغطاء، عالم آگاه و زمانشناس و فقیه برجسته شیعه، از موضع اسلام در برابر بیگانگان بهخوبی دفاع میکند و سیاست خارجى اسلام را چنین مینمایاند.
(الاسلام عقیده. قد غلط ورکب الشطط من قال ان الاسلام نشر دعوته بالسیف والقتال. فان الاسلام ایمان وعقیده والعقیده لاتحصل بالجبر والاکراه و انما تخضع للحجه والبرهان والقرآن المجید ینادى بذلک فى عده آیات منها. لااکراه فى الدین والاسلام انما استعمل السیف وشهر السلاح على الظالمین الذین لم یقنعوا بالآیات والبراهین. استعمل القوه فى سبیل من وقف حجر عثره فى سبیل الدعوه الى الحق. أجهز السلاح لدفع شر المعاندین لا الى ادخالهم فى خطیره الاسلام.)31
حقیقت و گوهر اسلام، ایمان و عقیده است و اشتباه میکند کسى که میگوید: اسلام با شمشیر و جنگ بر ملتها چیره شده و پیام خود را نشر داده است. اسلام ایمان و عقیده است و عقیده و ایمان، با جبر و اکراه به دست نمیآید، بلکه تنها در برابر حجت و برهان تسلیم میشود.
قرآن مجید، در شمارى از آیات خود این را اعلام میدارد: هیچگونه اکراه و اجبارى در دین وجود ندارد.
اگر اسلام، شمشیر به کار میبرد براى درهم کوباندن ستمگران و برداشتن شر آنها از سر ملتهاست، همان ستمگرانى که به نشانهها و حجتها گردن نمینهند. اسلام از زور براى برداشتن بازدارندهها از سر راه آگاهى و آزادى ملتها استفاده میکند.
ایشان درباره معیارهاى رفتار با دولتهاى خارجى و غیرمسلمانان مینویسد:
(المیزان المعدل الذى وضعه لنا فى معاملتنا مع الدول الخارجیه و الامم الاجنبیه حیث یقول عز شأنه: لاینهاکم اللّه عن الذین لم یقاتلوکم فى الدین ولم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا الیهم ان اللّه یحب المقسطین.
انما ینهاکم اللّه عن الذین قاتلوکم فى الدین واخرجوکم من دیارکم و ظاهروا على اخراجکم. ان تولَّوهم و من یتولَّهم فاولئک هم الظالمون.)32
ملاک واقعبینانهای که قرآن کریم در چگونگى رفتار و روابط با دولتهاى خارجى و ملتهاى بیگانه قرار داده چنین است:
خدا شمارا از نیکى کردن و عدالت ورزیدن با آنان که با شما در دین نجنگیدهاند و از سرزمینتان بیرون نراندهاند، بازنمیدارد.
خدا کسانى را که به عدالت رفتار میکنند، دوست دارد. جز این نیست که خدا از دوستى ورزیدن، باکسانی که با شما در دین جنگیدهاند و از سرزمین خود بیرونتان راندهاند، یا در بیرون راندنتان، همدستى کردهاند، شمارا بازدارد و هر که با آنان دوستى ورزد، از ستمکاران خواهد بود.
شهید مرتضى مطهرى، درباره چگونگى ارتباط با پیروان ادیانى که ریشه توحیدى دارند، کافران و مشرکان مینویسد:
(ازنظر اسلام، مسلمانان میتوانند در داخل کشور خود با پیروان ادیان دیگرى که ریشه توحیدى دارند، از قبیل یهود و نصارى و مجوس، هرچند بالفعل از توحید منحرف باشند، تحت شرایط معین، همزیستى داشته باشند. ولى نمیتوانند در داخل کشور اسلامى همزیستى کنند. مسلمانان میتوانند بر اساس مصالح عالیه اسلامى، با کشورهاى مشرک، قرارداد صلح و عدم تعرض منعقد نمایند و یا در موضوع خاص، پیمان ببندند.)33
در جاى دیگر مینویسد:
(محدودیتهایى که اسلام در روابط مسلمانان با غیرمسلمانان قراردادِ است، مانند آنچه در باب نکاح مسلمانان و غیرمسلمانان و یا ذبیحه مسلم، یا نجاست کافر قائل شده است و بهعبارتدیگر، حقوق و وظائف بینالمللی اسلامى از موضوعاتى است که عدهای را ناراحت کرده است و اینها را عامل عقبماندگی خود از قافله تمدن محسوب میدارند.)34
به نظر شهید مطهرى، باور به این اصول، از ایجاد روابط با غیرمسلمانان بازنمیدارد. مسلمانان میتوانند با حفظ اصول و پاى بندى به آنها، با دیگران ارتباط داشته باشند:
(امّا هیچیک از آنها [کید کافران، فتنهانگیزی مشرکان و…] ایجاب نمیکند که مسلمانان با غیرمسلمانان بهکلی قطع ارتباط کنند. روابط اجتماعى و اقتصادى و احیاناً سیاسى نداشته باشد.
البته همه مشروط است که منطبق با مصالح کلى جامعه اسلامى بوده باشد.)35
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران که حاصل مدتها تلاش عالمانه و دقیق عالمان، دانشوران و فرهیختگان آشناى به مبانى اسلامى و معیارهاى فقهى و آگاه به اندیشههای سیاسى و حکومتى است، در باب مسأله روابط بینالملل اسلامى در اصل چهاردهم آمده است:
(بهحکم آیه شریفه: (لاینهاکم اللّه عن الذین لم یقاتلوکم فى الدین ولم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان اللّه یحب المقسطین.) دولت جمهورى اسلامى ایران و مسلمانان موظفاند نسبت به افراد غیرمسلمان، بااخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامى عمل نمایند و حقوق انسانى آنان را رعایت کنند. این اصل، در حق کسانى اعتبار دارد که بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى ایران توطئه و اقدام نکنند. )
در اصل یکصد و پنجاه و دوم آمده است:
(سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران، بر اساس نفى هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همهجانبه و تمامیت ارضى کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است.)
کوتاهسخن: بایستگى و روشن گرى اندیشهها و مواضع سیاسى، اجتماعى و حکومتى اسلام، با توجه به شرایط ویژه فکرى، فرهنگى و سیاسى جهان و بیدارى وجدان عمومى جهانیان و حس حقیقتجویی و اسلامگرایی، بیش از هر روزگار دیگر، خود را مینمایاند و احساس میشود; ازاینروی باید براى حضور در چنین جهانى و نمایاندن حقیقت ناب براى حقیقت جویان آماده شد و به بررسى دقیق معارف اسلامى و اصول کلى آن پرداخت و آنچه را که حضور ما را برجهان قوى، ژرف، ماندگار و عزتمندانه میکند، از قرآن و متون اسلامى درآورد و به زبان روز عرضه کرد.
اگر ما بتوانیم با حفظ ارزشها و اصول خود در جامعه امروز جهان گام بگذاریم و در برخورد با آنها، نه سلطه بپذیریم و نه سلطه گرى کنیم. نه ستمکنیم و نه ستم ببینیم، بلکه اندیشه ناب خود را ترویج کنیم و پیام دین خود را عرضه بداریم، به سیره پیامبر عظیمالشأن اسلام و حضرت على (ع) جامه عمل پوشاندهایم و از سود سرشار مادى آن نیز بهره بردهایم.
روشن است، جانبداری از سیاست درهاى بسته به همان اندازه زیانبار است که جانبداری از سیاست درهاى باز. ایجاد ارتباط با دولتهاى غیر اسلامی، بدون معیار و میزان، فاجعهآفرین است.
گسترش روابط با همه ملتها و دولتها، با نگهداشت دقیق موازین اسلامى و با حفظ اصول ارزشها، سازگار باروح شریعت است.
به برکت واقعبینی و روابط قانونمند و پرهیز از موضع گیریهاى نابخردانه در سیاست خارجى صدر اسلام بود که اسلام گسترش یافت و در جان انسانهاى شیفته، جاى گرفت و ماندگار شد و روزبهروز بر گستره و ژرفاى آن افزوده شد و اکنون میلیونها انسان در سراسر جهان، بر اساس فرهنگ و آداب و اخلاق و معارف اسلامى زندگى میکنند. در اصل، همهکسانی که در باب موفقیتهاى اسلام و مسلمانان و عوامل مؤثر در گسترش و نفوذ اسلام در دنیا به بحث و بررسى پرداختهاند، ارتباط مسلمانان را با جهانیان و ارائه فرهنگ و آداب و اخلاق اسلامى از سوى مسلمانان به غیرمسلمانان را از مهمترین انگیزههای گسترش و پیشرفت اسلام در جهان دانستهاند.
اگر در برههای کمرنگ شد این تأثیرگذاری مسلمانان بر غیرمسلمانان، بهویژه بر دنیاى غرب، از مهمترین انگیزههای آن، پیشرفت شگفتانگیز غربیان در صنعت و فاصله بسیار آنان از جوامع اسلامى بود از یکسوی; و عمل نکردن ما مسلمانان به اصول و ارزشهاى اسلامى بود از دیگر سوى. اکنونکه مسلمانان به خود آمدهاند و تااندازهای رمز واپس ماندگى خود را شناختهاند و غربیان نیز فهمیدهاند که بدون معنویت نمیتوان به سعادت رسید، صنعت و فنّاوری بدون معنویت راه به رهى نمیبرد، بکوشیم با ارتباط صحیح و قانونمند، بار دیگر تمدن نوین اسلامى را پایهگذاری کنیم و مجد و عظمت ازدسترفته خود را بازیابیم.
پاورقیها:
- سوره (آلعمران), آیه 85.
- سوره (آلعمران), آیه 19.
- سوره (مائده), آیه 8.
- سوره (لقمان), آیه 94.
- سوره (توبه), آیه 94.
- سوره (توبه), آیه 38.
- (جامعه و تاریخ), مرتضى مطهرى 13/ ـ 14, صدرا; (السیاسه المدنیه), فارابى 39/; (آراء اهل المدنیه الفاضله) 117/; (اللهیات شفا) 441/; (طبیعیات شفا), ج 181/2; (اشارات), بوعلى، ج 371/3; (اخلاق ناصرى) و خواجهنصیرالدین طوسى 252/; (مقدمه) ابن خلدون 40/; (المیزان), ج 117/2; (روش رئالیسم), ج 2, مباحث پایانى; (قرآن در اسلام), علامه طباطبایى 78/ ـ 79.
- سوره (بقره), آیه 83.
- سوره (حج), آیه 31.
- سوره (نحل), آیه 125.
- سوره (ممتحنه), آیه 8.
- سوره (ممتحنه), آیه 9.
- سوره (ممتحنه), آیه 8.
- سوره (بقره), آیه 21.
29(صحیفه نور), ج 33/3.
- سوره (بقره), آیه 31.
25(التراتیب الاداریه); (دراسات فى ولایه الفقیه), ج 128/4 ـ 138.
- (نهجالبلاغه), صبحى صالح، ترجمه سید جعفر شهیدى، نامه 53, انقلاب.
27(صحیفه نور), ج 31/3, وزارت ارشاد.
- سوره (آلعمران), آیه 64.
- (الوثائق السیاسیه); (مکاتیب الرسول); (دراسات فى ولایه الفقیه), ج 705/4 ـ 708.
- سوره (ممتحنه), آیه 1.
- (انسان و سرنوشت), شهید مطهرى، چهارده، صدرا.
- همان مدرک، ج 73/19.
- (المثل العلیا فى الاسلام لافى بحمدون), محمد حسین کاشف الغطاء 46/, دارالغدیرللطباعه، بیروت.
- همان مدرک 48/.
- سوره (بقره), آیه 168.
- (ولاءها و ولایتها), شهید مطهرى 17/ ـ 19, صدرا.
- (وحى ونبوت), شهید مطهرى 162/ ـ 163, صدرا.
- سوره (یونس), آیه 57.
- سوره (سبأ), آیه 28.
- سوره (اعراف), آیه 158.
- سوره (انبیا), آیه 107.
- سوره (ص), آیه 78.
- سوره (حج), آیه 94.
منبع: وب سایت حسین نوشا دی