علاج تکبر (قسمت 3 و پایانی)

دسته: آخرین مطالب , اخلاق و رفتار
بدون دیدگاه
چهارشنبه - ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶


علاج تکبر (قسمت 3 و پایانی)

به خود آییم (39)

علاج تکبر (قسمت 3 و پایانی)

به قلم جواد محدثی

(برگرفته از چهل حدیث امام خمینی)

استاد معظم حاج شیخ عبدالکریم حائزی یزدی مرجعیت تامه شیعه را از سال 1340 تا 1355 بر عهده داشت، ولی سیره او آن بود که با نوکر و خادم خود هم سفره و هم غذا می شد، روی زمین می نشست و با طلاب مزاح های عجیب و غریب می کرد. اواخر عمر که کسالت داشت، بعد از مغرب بدون ردا، پارچه ی مختصری دور سرش پیچیده و گیوه به پا کرده در کوچه قدم می زد. این شیوه بر محبوبیت او می افزود و به مقامش لطمه ای نمی‌زد. غیر از او علمای محترم قم بودند که این قیودی را که شیطان شما برایتان می تراشد نداشتند، کارهای منزل را انجام می دادند، برای خانه آب می آورند و بالا و پایین مجلس یکسان بود.

به هر حال، صفت پیامبر اکرم (ص) و علی بن
ابی طالب‌(ع) انسان را کوچک نمی کند. ولی باید هوشیار بود که در این مخالفت با نفس هم فریب دام نفس را نخوری، چون گاهی دام می گسترد تا از راه دیگر تو را زمین بزند. مثلا می بینی بعضی ها طوری در پایین مجلس می نشینند که به حاضران بفهمانند مقام من بالاتر از این است، ولی تواضع کردم! یا کسی را که خودش بر او مقدم است، جلو می اندازد تا بگوید برای تواضع بود! این ها از نیرنگ‌های نفس است که ریاکاری و سالوسی را هم بر کبر می افزاید.

اگر با قصد خالص وارد میدان جهاد نفس شوی، نفس اصلاح می شود. همه ی صفات نفس قابل اصلاح است، لیکن اولش زحمت دارد، پس از ورود آسان می شود. باید به فکر اصلاح نفس افتاد، اولین گام هم «یقظه» و بیداری است. باید فهمید که هر انسانی مسافر است و ره توشه می‌خواهد. توشه ی راه، خصلت های خود انسان است و مرکب این سفر پرخوف و خطر و جاده ی باریک و لغزنده، همت مردانه است. ایمان و صفات نیک، این راه را روشن می‌کند. هر کس سستی کند از این صراط نمی تواند بگذرد و در آتش می افتد و به خاک مذلت می نشیند. کسی که نتواند از این صراط بگذرد، از صراط آخرت نیز نتواند گذشت.

ای عزیز! همت کن و پرده ی جهل را پاره کن و خود را از این ورطه ی هولناک نجات بده.

حضرت علی (ع) که یگانه سالک این راه و راهنمای حقیقی است، در مسجد فریاد می زد، به طوری که همسایه‌های مسجد می شنیدند:

«تجهزوا رحمکم الله، فقد نودی فیکم بالرحیل»؛[1]برای سفر آخرت مهیا شوید، که میان شما ندای کوچ سر داده اند.

و هیچ تجهیزی جز کمالات نفسانی و تقوای قلب و عمل صالح و صفای باطن و بی عیب بودن، مفید نمی افتد.

بر فرض که اهل ایمان ناقص صوری باشی، باید از این ناخالصی ها با آتش توبه و ندامت و گذاشتن نفس در کوره‌ی عتاب و ذوب کردن آن با آتش پشیمانی، خالص شوی، و گرنه قلبت را در کوره ی غذاب الهی ذوب می کنند و قرن‌ها این اصلاح طول می کشد. پس تا عمر و جوانی و قوت و اختیار داری خودت را اصلاح کن و این اعتبارات و جاده و شرف ها را زیر پا بگذار. تو آدمی زاده ای، صفت شیطان را از خودت دور کن. شیطان با همین صفت از درگاه خدا طرد شد، ممکن است به این رذیله بیش تر اهمیت دهد و عارف و عامی و عالم و جاهل را به آن آلوده کند و روز قیامت بگوید: مگر انبیا به تو خبر ندادند که من به خاطر تکبر به پدر تو مطرود و ملعون شدم، چرا خود را گرفتار این رذیله کردی. آن وقت علاوه بر عذاب ها، گرفتار سرزنش شیطان هم می شوی.

 حسد، مبدأ تکبر

بدان که گاهی فرد بی کمال به دارای کمال تکبر میکند، مثلاً فقیر به غنی، جاهل به عالم. گاهی حسد نیز مثل عجب، ریشه تکبر می شود. انسانی که فاقد کمال است، چون آن را در دیگری ببیند به آن حسد می ورزد و تکبر می کند و او را تحقیر می کند. گاهی این صفت در بعضی از اهل علم پیدا می شود و آنان را به تکبر می کشد، به این بهانه که تواضع نسبت به اغنیا خوب نیست. در حالی که میان تواضع برای غنای اغنیا و غیر آن فرق است. گاهی دنیا دوستی و جاه طلبی انسان را به تواضع وا می دارد. این همان چاپلوسی است که از رذایل است. گاهی هم خلق تواضع، انسان را به فروتنی و احترام وا می دارد و غنی و فقیر برایش مطرح نیست و تواضعش بی آلایش و روحش پاک است. این تواضع برای فقرا و اغنیا هم خوب است و هر کس را به فراخور حالش باید احترام کرد. ولی این تحقیر و تکبر تو نسبت به صاحبان جاه و شرف نه بدان جهت که متملق نیستی بلکه برای آن است که حسد داری و لذا اگر به تو احترام کنند، برایشان فروتن می شوی. به هر حال، حیله‌های نفس به قدری دقیق است که چاره ای جز پناه بردن به خدا نیست.

[1]نهج البلاغه، خطبه ی 195.

ادامه دارد.


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۵۱
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *