دلایل قهر به‌عنوان یکی از مصادیق نقض حسن معاشرت زوجین

دسته: حقوق و اجتماع
بدون دیدگاه
دوشنبه - ۲۶ مهر ۱۳۹۵


دلایل قهر به‌عنوان یکی از مصادیق نقض حسن معاشرت زوجین

دلایل قهر بهعنوان یکی از مصادیق نقض حسن معاشرت زوجین

 

 

افرادی که زیاد قهر می‌کنند، عموماً انتقادناپذیر و زودرنج هستند و اعتمادبه‌نفس کمی دارند و از عزت‌نفس بالایی برخوردار نیستند. آنها هنگام رویارویی با مشکلات یا اختلاف عقیده با دیگران، احساس ترس و حقارت می‌کنند و به‌ناچار برای دفاع از خود و اجتناب از استرس و اضطراب، راهی جز قهر نمی‌یابند، در حقیقت فرد با قهر و محل نگذاشتن به دیگری به‌نوعی از مسأله فرار می‌کند که این خود نشانه ترس و ضعف شخصیتی فرد است.

ناتوانی در بیان مشکلات

دو بردار، بر سر این مسأله که چرا در مهمانی بزرگ خانوادگی، برادر کوچک‌تر حفظ رعایت ادب و حرمت او را نکرده و بدون خداحافظی از برادر بزرگ‌تر مجلس را ترک کرده از هم دلخور شده‌اند و حالا بیش از پنج سال است که باهم حرف نمی‌زنند! برادر بزرگ‌تر می‌گوید: از این رفتار برادرم خجالت‌زده شدم و از اقوام همسرم حرفهایی ‌شنیدم که بیاوببین! اما برادر کوچک‌تر توضیح می‌دهد که من به خاطر تلفنهای مکرر همسرم عجله داشتم و با اکتفا کردن به یک خداحافظی همگانی، مجبور به ترک مهمانی شدم، حالا برادرم با مقصر دانستن من می‌خواهد رفتارهای بد خانواده همسرش را توجیه کند. بسیاری از ما نه‌تنها قدرت رویارویی برای بیان مشکلات را نداریم، بلکه مهارت لازم برای بیان ناراحتیهایمان را هم نداریم، این یعنی خیلی از ما نمی‌خواهیم، نمی‌توانیم ‌یا یاد نگرفته‌ایم وقتی با کسی به مشکلی برمی‌خوریم، بنشینیم و به شیوه‌ای کاملاً صریح و رودررو، بدون هیچ قضاوت منفی و غیرمنصفانه، ناراحتی و احساساتمان را ابراز کنیم و علت را توضیح بدهیم‌ یا بادل و جان به حرفهای طرف مقابلمان گوش بسپاریم و دقیقا به همین دلیل به مسائلی پیله می‌کنیم که شاید هیچ ربطی به اصل قضیه و مشکل فعلی‌مان ندارد. اگر این دو برادر به‌جای انتخاب موضع خصمانه و تدافعی، آن‌قدر شجاعت و توانایی داشتند که بدون قهر و شکایتهای ناموجه، مثل دو انسان بالغ رودرروی هم می‌نشستند و درباره علت دلخوری‌شان باهم صحبت می‌کردند، بی‌تردید هرگز روابطشان سرد نمی‌شد، کینه یکدیگر را به دل نمی‌گرفتند و آن را به خشم و تنفر چندساله تبدیل نمی‌کردند.

نبود شناخت از یکدیگر

زن به‌بهانه این‌که همسرش به او توجهی ندارد و هر وقت به خانه می‌رسد فقط به فکر استراحت و تماشای برنامه دلخواه تلویزیونی‌اش است، با شوهرش بگومگو می‌کند و ترجیح می‌دهد قهر کند تا شاید همسرش رفتار اشتباه خود را اصلاح کند. دراین مثال هدف زن نزدیک شدن به همسر و در کانون توجه او قرار گرفتن است، اما قهر کردن، مرد را متوجه چیز دیگری می‌کند (عادت همیشگی‌اش است، دلش از جایی دیگر پر است، امروز غرغرو شده است و…) که دقیقا برعکس نیاز و خواسته قلبی زن است.

خودخواهی و خودبینی

کار همیشگی‌اش است، او هیچ‌وقت رفتارش را ترک نمی‌کند، من برای چه خودم را کوچک کنم و مدام منت او را بکشم، اگر پذیرای رفتار غلط او باشم نه‌تنها غرورم را شکسته‌ام بلکه نشان داده‌ام که حق با اوست و من مقصرم…

فرار از مسؤولیت و تعهد

طوری حرف می‌زند و شرایط را جوری پیش می‌برد که کارمان به بحث و دعوا بکشد و بعدازآن قهر کردن؛ چون می‌داند از این طریق می‌تواند چند روزی از دست من خلاص شود و از انجام کارهایش طفره برود…

عادت به باجگیری

«اگرچند روزی محلش ندهم، به خودش می‌آید و به خواسته من رضایت می‌دهد»، «با هر زبانی بگویم قبول نمی‌کند اما فقط کافی است چند روزی سگرمه‌هایم را درهم کنم، دیگر همه‌چیز بر وفق مرادم می‌شود»، «مادرم هم هر وقت نمی‌توانست پدرم را متقاعد به انجام کاری کند، چند روزی قهر می‌کرد و بعد پدرم گوش‌به‌فرمانش می‌شد» و…

منبع؛ وب‌سایت جام جم سرا


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۶۳
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *