تازه ترین حرفهای زنی که همسر و دو دخترش را کشت
تازه ترین حرفهای زنی که همسر و دو دخترش را کشت
روانپزشک میگوید از 11 سال پیش تاکنون او را ویزیت نکرده
تازه ترین حرفهای زنی که همسر و دو دخترش را کشت
حادثه
زن جوانی که در جنایتی هولناک همسر و دو فرزند خردسالش را در غرب تهران به قتل رسانده بود پس از بیمارستان به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و جزئیات قتلها را تشریح کرد.
«فرزانه» رنگپریده بود و مدام از درد گردنش مینالید. در جلسه بازجویی که حدود یک ساعت طول کشید چند باری از روی صندلیاش بلند شد و هر بار بعد از مکثی کوتاه دوباره سر جایش نشست. نگرانی و اضطراب در عمق وجودش موج میزد. این زن 32 ساله، جمعه (14 آبان)، همسر 39 سالهاش – محسن – پسر 4 ساله و دختر 11 سالهاش را در خانهشان با چاقو کشت و دختر 10 سالهاش را نیز مجروح کرد. او مقابل بازپرس مدیر روستا از شعبه ششم دادسرای جنایی ایستاد و جزئیات جنایتها را تشریح کرد. در ابتدای جلسه بازجویی، بازپرس خطاب به متهمه گفت: پزشک معالج شما اعلام کرده از سال 84 به او مراجعه نکردهاید؟ فرزانه، آرام و شمرده پاسخ داد: دی ماه پارسال زمانی که شوهرم با گوشی به چشمم زده بود به پزشک مراجعه کردیم. چند دارو داد و گفت بعد از مصرف آنها آزمایش بدهم. فکر کنم یک یا دو قرص بیشتر نخوردم و بقیه داروها را دور ریختم. آزمایش هم ندادم.
شوهرتان پیگیر درمان شما نشد؟
نه اصلاً به این موضوع توجه نکرد. آن روز محسن رفته بود ویلای یکی از دوستانش خارج از تهران، زمانی که به او زنگ زدم صدای دختری را شنیدم. وقتی از محسن پرسیدم صدای کیست، گفت: که آن خانم جوان دوست یکی از دوستانش است. اول باور کردم اما زمانی که به خانه آمد و عکسهای دختر جوان را داخل گوشیاش دیدم دعوا راه انداختم. او میگفت دچار توهم شدهای و عکسی در کار نیست. همین مسأله هم باعث شد تا باهم به دکتر برویم. همسرم الکل مصرف میکرد، دخترم میتواند شهادت بدهد. حتی یکبار به خاطر مصرف الکل توسط پلیس دستگیر شد و با سند آزاد بود. حشیش و تریاک هم مصرف میکرد.
شما به اتهام مباشرت در قتل همسرتان محسن و فرزندانتان مازیار و فاطمه و ضربوجرح عمدی محیا متهم هستی. دراینباره چه دفاعی داری؟
ساعت حدود ده صبح جمعه بود که به شوهرم گفتم بلند شو صبحانه بخور. شب قبل باهم تولد دختر برادرم بودیم.
بچهها بیدار بودند؟
بله داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم. هرچه به همسرم گفتم بلند شود توجه نکرد و گفت میخواهد بخوابد.
چرا اجازه ندادی بخوابد؟
فکر میکردم میخواهد مرا بکشد. او میخواست در را قفل کند و خانه را آتش بزند. فکر میکردم برای این کار با کسی برنامهریزی کرده است.
چطور او را به قتل رساندی؟
چاقو را از آشپزخانه برداشتم و همینطور که شوهرم خوابیده بود ضربهای به کمرش زدم. بعدازآن جیغ بلندی کشید و گفت چرا میزنی! من هم پرتابش کردم بهطرف شوفاژ و به او گفتم رمز گوشیات را بده. گفت رمز گوشی نوشتنی است. به همسرم گفتم چرا به من خیانت میکنی. شوهرم بلند شد که من دوباره او را هل دادم که افتاد زمین. دیگر حرکت نمیکرد من هم پتویی روی او انداختم و به سالن برگشتم.
بعد چهکار کردی؟
با بچهها صبحانه خوردیم. 3 تا چای ریختم، بچهها نخوردند. بعد تصمیم گرفتم بچهها را به قتل برسانم. آنها با التماس خواستند این کار را نکنم. اول میخواستم خودم را بکشم اما دیدم بچهها بدون پدر و مادر سختشان است. برای همین تصمیم گرفتم آنها را بکشم بعد به زندگی خودم پایان بدهم. میخواستم همگی خلاص شویم. به همین خاطر سراغ بچهها رفتم فکر میکنم اول فاطمه را با چاقو زدم بعد مازیار و در آخر محیا را زدم. بعد از کشتن بچهها با چاقو چند ضربه به قلب و شکمم زدم اما هیچ ضربهای به من نمیخورد. حتی خواستم رگ دستم را بزنم ولی دستم هم نبرید. بعد خواستم خودم را به پایین پرتاب کنم؛ اما افرادی که از پایین شاهد ماجرا بودند به من گفتند اگر خودت را پرت کنی، هیچ اتفاقی برایت نمیافتد، فقط دستوپایت میشکند؛ اما میخواستم بمیرم. به همین خاطر رفتم داخل خانه که همسایهها در را شکستند و وارد شدند.
شوهرت شمارا کتک هم میزد؟
بله. آخرین بار طوری مرا در پارکینگ زد که گوشوارهام گم شد؛ اما من به خانوادهام چیزی نگفتم. زمانی که آنها برای دیدنم آمدند کاری کردم که کبودی صورتم را نبینند. همسرم مدام مست بود و هیچوقت تعادل نداشت میگفت یکخانه مجردی در یافتآباد گرفته است البته نمیدانم راست میگفت یا دروغ؛ اما او خیلی دوست داشت که من سیگار بکشم. حتی چند وقت، سیگارش را در کمد وسایل من میگذاشت تا شاید وسوسه شوم؛ اما من توجه نمیکردم و او بهناچار سیگار را برمیداشت.
همیشه با همسرت دعوا داشتی؟
نه. دو سالی بود که از دعواهای ما شروعشده بود. از زمانی که متوجه شدم زنی وارد زندگیاش شده است. بااینحال ماندم تا بتوانم زندگیام را حفظ کنم. من برای این زندگی خیلی تلاش کرده بودم. 4 سال محسن بیکار بود و میخواستم حالا که کار دارد زندگیام را حفظ کنم.
چرا از همسرت جدا نشدی؟
زندگیام را دوست داشتم. از طرفی میگفت که بچهها را به من نخواهد داد.
درباره صداهای مبهمی که میشنیدی بگو.
صداها را سالها قبل میشنیدم. موقعی که سال اول دبیرستان بودم. همان موقع دکتر رفتم و بعد از مصرف چند سری قرص حالم خوب شد.
حالا از قتل همسر و فرزندانت پشیمانی؟
اگر پشیمان باشم کاری میتوانم بکنم؟ اما اگر زمان به عقب برمیگشت این کار را نمیکردم. نه با بچههایم و نه محسن، با آنها کاری نداشتم.
با همسرت چطور آشنا شدی؟
درراه دبیرستان؛ و این آشنایی منجر به ازدواج ما شد.
شوهرت چکاره بود؟
راننده کامیون حمل شیر و لبنیات.
دلت برای بچههایت تنگ نشده است؟
زن جوان با شنیدن این حرف به گریه افتاد و گفت: اسم بچههایم را نیاورید. دلم برایشان حسابی تنگشده.
هیچوقت با زنی که میگویی وارد زندگیات شده صحبت نکردی؟
سراغش رفتم. بارها از باجه تلفن عمومی به او زنگ زدم تا درنهایت موفق شدم با او صحبت کنم. میگفت تقصیر او نیست، شوهرم به این ارتباط اصرار دارد. پس از پایان جلسه بازجویی، متهم به قتل به بیمارستان انتقال یافت. ضمن اینکه قرار است وی بهزودی از سوی کارشناسهای پزشکی قانونی تحت معاینات دقیق قرار گیرد.
تحلیل حادثه
جرمهای روانی مخصوصاً اقدام به قتل به علت اختلالات روانی، پیشینه درازی دارد اما در چند سال اخیر، آمار اینگونه قتلها در سراسر جهان رو به افزایش است و این نتیجه مدرنیته شدن و تسلط نظامهای سرمایهداری است. دراین شرایط کمتر توجهی به افراد جامعه میشود. استعدادهای هنری، خلاقیت و تواناییهای فردی، اخلاق انسانی، معاشرتهای صمیمی و ساده، آگاهیهای سازنده جنسی، همزیستی مسالمتآمیز، ارزش قائل شدن برای نقش یکایک افراد جامعه و آموزش سلامت خلقی و وجدانی، کمرنگ و کمرنگتر میشود. هر فرد تنها بخشی از یک سیستم پیچیده برای تأمین معاش داخل یا خارج خانه و درنهایت خدمت اقتصادی به سرمایهداران حکومتی و غیر حکومتی است. پرونده مزبور نیز از ین قبیل آسیبها هرگز بر حذر نیست. زن دچار اختلال روانی (احتمالاً پارانویا) است که به علت فرهنگ غلط جامعه کنونی ایران، نه شوهر و نه خودش و نه سایر اطرافیان، توجهی به این موضوع نمیکنند. همسر وی نیز به علت اعتیاد به الکل و مواد مخدر نیز، خود بهنوعی دچار اختلال است. همچنین خیانت وی به همسرش برشدت بیماری زن میافزاید تا جایی که فاجعه مزبور رخ میدهد؛ اما تا مشخص شدن نتیجه پرونده روانپزشکی مجرم، از گمانهزنی مفصل خودداری مینماییم.
منبع: خبر آنلاین