حقوق سیاسی شهروندان در نهج البلاغه
حقوق سیاسی شهروندان در نهج البلاغه
فرآوری: هدی سادات پاک نهاد
بارها و بارها پاسخگو بودن مسؤولان و فرمانداران در مقابل خداوند بزرگ و مردم مورد تأکید امیرمؤمنان(ع) قرار گرفته است، ایشان مسؤولان را به عمل از روی تقوا و در جهت حفظ مصالح عمومی سفارش فرمودهاند…
این نکته بدیهی است که هر گاه اجتماعی از افراد تشکیل گردد، قدرتی که بتواند قوانین حاکم بر آن را اجرا کند، ضروری است. زیرا قانون که وجود لفظی یا کتبی تفکری خاص است، توان تأثیر ایجاد در روابط خارجی را ندارد. بنابراین، در این مورد که حکومتی برای نظام امور اجتماعی لازم است، بحثی نیست اما آن حکومت باید همراه با عدالت باشد که با اندک تاملی در کلمات و بیانات مولای متقیان می توان متوجه شد که مساله حکومت و عدالت جایگاه خاص و مهمی را نزد آن امام بزرگوار دارد .از دیدگاه امام علی (ع) عدالت تا اندازه ای مهم و ضروری است که نادیده گرفتن آن باعث متزلزل شدن ثبات اجتماعی خواهد شد و اجرای آن باعث استحکام و پایداری حکومت لذا دولت ها و حکومت هایی که به عدالت رفتار نمی کنند، با ستمگری و ظلم نابودی خود را امضا می کنند.
همچنین مولای متقیان(ع) نیز به ضرورت وجود قدرت یک حکومت مقتدر تصریح فرمودهاند و با فکر خوارج که در آغاز مدعی بودند با وجود قرآن، از حکومت بینیاز هستیم، مبارزه کردند. اما در دیدگاه آن حضرت(ع) حاکمیت از آن مردم است، آنان صاحبان اصلی حکومت میباشند. از دیدگاه شیعیان، امامت یک منصب الهی است، اما امام(ع) میفرمایند که با بیعت مردم، حکومت را قبول فرمودند.
ایشان در این مورد میفرمایند: لَم تکن بیعتکم إیّای فلته ً، و لیس أمری و أمرکم واحداً . إنّی أریدکم لِلّه وَ أنتم تُریدوننی لا نفسکم، أعینونی عَلی أنفسکم؛ «بیعت شما مردم با من بیمطالعه و ناگهانی نبود. کار من و شما یکسان نیست. من شما را برای خدا میخواهم و شما مرا برای خود میخواهید. ای مردم برای اصلاح خودتان مرا یاری کنید». نکته اساسی و مبنایی در حقوق اسلامی که از فرمایش حضرت(ع) روشن میشود، این است که هم انگیزه و هم هدف الهی است. حضرت در جای دیگری از سخنانشان مسؤولیت سرنوشت غمانگیز مردم را به دلیل انتخاب فرماندار نالایق به آنها گوشزد میفرمایند .
از دیگر حقوق سیاسی شهروندان، برابری در مقابل قانون است. به طوری که همه از حقوق مساوی برخوردارند و قانون از همه یکسان حمایت مینماید. این مطلب از خلال بیانات حضرت علی(ع)در موارد بسیار بدست میآید که ایشان امر به عدالت و عدم تبعیض میفرمودند. از جمله فرمایشهای ایشان است که العدل یضع الأمور مواضعها، و الجود یخرجها من جهتها، و العدل سائِس عامّ وَ الجود عارض خاصّ ، و العدل أشرفهما و أفضلهما؛ «عدالت هر چیزی را در جای خود مینهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج میسازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است، در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل میشود. پس عدالت شریفتر و برتر است»
از سوی دیگر شهروندان در جامعه مدنی اسلامی صاحب حق در تعیین سرنوشت خود و نظارت بر اراده امور و باز خواست از متصدیان امر هستند و حکومت در این جامعه خدمتگذار مردم است، در همه حال در برابر مردمی که خداوند او را بر سرنوشت آنان حاکم کرده است، پاسخگو هستند. احترام به حقوق بشر و رعایت حدود و ضوابط آن سخنی نیست که اکنون بنا به مصلحت سیاسی و تنها به خاطر هم سخنی با دیگران به زبان آوریم، بلکه این امر نتیجه طبیعی تعالیم دینی و فرمانهای مذهبی ماست. بارها و بارها پاسخگو بودن مسؤولان و فرمانداران در مقابل خداوند بزرگ و مردم مورد تأکید امیرمؤمنان(ع) قرار گرفته است، ایشان مسؤولان را به عمل از روی تقوا و در جهت حفظ مصالح عمومی سفارش فرمودهاند. از جمله در نامه به یکی از فرمانداران نوشتهاند فقد بلغنی عنک امر إن کنت فعلته فقد أسخطت رَّبک و عصیت إمامک وَ أَخزیت أمانتک. بلغنی أنّک جرَّدت الأرض فَأخذت ما تحت قدمیک و اکلت ما تحت یَدَیک فارفَع إلیّ حسابک و اعلم أنّ الله أعظم من حِسابِ الناس؛ «از تو خبری رسیده است که اگر چنان کرده باشی پروردگارت را به خشم آوردهای و امام خود را نافرمانی و در امانت خیانت کردهای. به من خبر رسیده که کشت زمینها را برداشتهای و آنچه را که میتوانستی گرفته، آنچه را در اختیار داشتی به خیانت خوردهای. پس هر چه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حسابرسی خداوند از حسابرسی مردم سختتر است».
جایگاه و اهمیت سیاست و حکومت نزد امام علی (علیه السلام)
به گواهی تاریخ، ورود علی(ع) به عرصه سیاست و پذیرش حکومت به مفهوم ریاست طلبی و سلطه جویی نبود، بلکه حکومت از این جهت نزد آن حضرت بسیار ناچیز و پست است که از عطسه یک بز زکام خورده و یا از لنگه کفشی پاره، بیارزشتر است؛ زیرا کفشی که نیاز حضرتش را بر طرف نماید و مسئولیتی را به همراه نداشته باشد، به مراتب از ریاست و مقام که مسئولیتهای بسیاری را به دنبال دارد بهتر و برتر است.
در گفتارها و نوشتارهای امام علی(ع) فراوان مشاهده میشود که آن حضرت بارها و بارها بر سر حکومت و قدرت کوبیده و آنرا تحقیر نموده، تا جایی که میفرماید: «این (حکومت) نزد من از استخوان خوکی که در دست یک آدم جذامی باشد، پستتر است.»(2)
امام(ع) خطاب به ابن عباس حکومت را از نعلین خود پستتر معرفی میکند، مگر اینکه با ابزار حکومت بتواند حقّی را به پا داشته و مانع باطلی شود: «سوگند به خدا این نعلین از فرمانروایی بر شما نزد من محبوبتر است، مگر آنکه حقی را به پای دارم یا باطلی را دفع کنم.»(3)
و در سخن بلند دیگری فرمود: «به خدایی که دانه را شکافت، و انسان را به وجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود یاور نبود، و اگر نبود عهدی که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگی هیچ ستمگر و گرسنگی هیچ مظلومی سکوت ننمایند، افسار شتر حکومت را بر کوهانش میانداختم، و پایان خلافت را با پیمانه خالی اولش سیراب میکردم، آنوقت میدیدید که ارزش دنیای شما نزد من از اخلاط دماغ بُز کمتر است»(4)
این تصویری است که علی(ع) از حکومت ترسیم میکند، آنهم زمانی که خود زمامدار جهان اسلام است. البته، تنها ارزشی که علی(ع) برای حکومت قائل است، زمانی است که حکومت وسیلهای برای اجرای عدالت، احیای ارزشهای الهی و پاسداری از کرامت انسانی باشد.
از نظر امام علی(ع)؛ حکومت، آن زمان دارای ارزش است که شخص حاکم و زمامدار به کمک این ابزار سیاسی بتواند، احقاق حقی کرده و یا از باطلی جلوگیری نماید و کرامت انسانی را که در طول قرون و اعصار به وسیله قدرتمندان و ظالمان از بین رفته، به جوامع انسانی بازگرداند.
به نهج البلاغه که مراجعه کنیم از متن خطبهها، نامهها و کلمات امام علی(ع) با این حقیقت آشنا میشویم، که آنحضرت هم سیاستمدار است و هم مجری سیاست صحیح. ریزه کاریهای سیاست و کشورداری را به خوبی میدانست. آنها را از متن اسلام و معارف قرآن بیرون میکشید و با تکیه بر اصول و مبانی اسلامی و انسانی دستورالعمل برخورد سیاسی صادر مینمود.
بنابر این، با این رویکرد نسبت به سیاست و حکومت، در مکتب علی(ع) حکومت، منصب شخصی نیست تا در سایه آن شخص زمامدار به دنبال کسب امکانات و منافع برای خود و اطرافیانش باشد، بلکه امانتی است در دست گروهی تا در پرتو آن، اصلیترین هدف حکومت که احیای حق، اجرای عدالت است تأمین شود.
پی نوشت ها :
1- دشتی، محمد، ترجمه نهجالبلاغه، قم، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المؤمنین((ع) ، 1378
2- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص510
3- همان، ص 76: «قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ دَخَلْتُ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) بِذِی قَارٍ وَ هُوَ یَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِی مَا قِیمَهُ هَذَا النَّعْلِ فَقُلْتُ لَا قِیمَهَ لَهَا فَقَالَ(ع) وَ اللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلا.»
4- همان، ص 50: «وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَ بَرَأَ النَّسَمَهَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ عَنْز.»
منبع: تبیان