افراط و تفریط؛ شاخص افراد نادان و جاهل
افراط و تفریط؛ شاخص افراد نادان و جاهل
گاهی زیاد گاهی کم
افراط و تفریط؛ شاخص افراد نادان و جاهل
علی بیرانوند/کارشناس حوزوی
«فرط» به معنای خروج از حد معین است، هرگاه این خروج در جهت زیاده از اندازه و پیشیگرفتن باشد، «افراط» و اگر در جهت کوتاهی و سستی و کاستی باشد، «تفریط» خوانده میشود.
یکی از مباحث بسیار مهم و کاربردی که در نظام اخلاقی اسلامی و آموزههای قرآنی از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار است، موضوع اعتدال و میانهروی در تمام امور زندگی است. هرگاه انسان به درستی این شاخص و اصل اخلاقی را در زندگی خود نهادینه کند، تمام ارزشهای دینی و اخلاقی در مسیر صحیح خود قرار خواهند داشت. مفهوم «اعتدال» بازگشت به معنای لغوی عدل دارد، اعتدال به معنای میانهروی میان دو حالت افراط و تفریط است. خدای متعال در قرآن کریم امت اسلامی را امتی معتدل و میانهرو معرفی کرده است: «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً؛ همانگونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانهاى قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید». [سوره بقره، آیه 143]
در روایتی از امامعلی (علیهالسلام) اهمیت میانهروی و اعتدال اینچنین مورد توجه قرار گرفته است: «عَلیکَ بِالقَصدِفَاَنَّهُ اَعْونُ شَیءٍ عَلی حُسنِ العَیشِ؛ بر تو باد به میانهروی در امور زیرا میانهروی یاریکنندهترین چیز برای خوب زندگیکردن است». [1]
افراط و تفریط؛ شاخص افراد نادان و جاهل
افراط و تفریط در منطق و کلام امامعلی (علیهالسلام) اینچنین مذمت شده است: «لَا [یُرَى الْجَاهِلُ ] تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطا؛ دیده نمىشود نادان مگر آنکه تندرو است (از حدّ و اندازه خود مىگذرد) یا کندرو (بهحد ّو اندازه خود نمىرسد)». [2] و همچنین امامعلی (علیهالسلام) در گفتاری حکیمانه اینچنین میفرمایند: «فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِد؛ پس هر کوتاهى از حدّ آنرا زیان رساند، و هر بیشى در حدّ آنرا تباه گرداند (بنابراین قلبى که اعتدال و میانهروى را از دست نداده و به حکمت رفتار کند، دارنده آن سود دنیا و آخرت را دریابد). [3]
خارج شدن از حد شجاعت و دلیرمردی
یکی از مهمترین مواردیکه انسان عنان اعتدال و میانهروی را در رفتار اجتماعی خود نسبت به دیگران از دست میدهد، مسأله شجاعت است، شجاعت یکی از شاخصهای مهم اخلاقی است که مانع ذلت و خواری افراد میشود، ولی با اینحال اگر این شاخص اخلاقی تهی از اصل اعتدال و میانهروی شود، و عنان خود را به جهل و حماقت دهد، رنگ و بوی تهور و بیباکی را به خود میگیرد.
در تعریف و شناسایی تهور اینچنین بیان شده است که، تهور یک نوع افراط در خشم است، ولی نه خشم ممدوح، بلکه خشم مذمومی که از قانون اعتدال و موازین اخلاقی خود عبور کرده است، شخص در چنین حالتی با بیپروایی و بیمبالاتی اقدام به کارهایی میکند. [4] که به هیچ وجه با عقل و شرع سازگاری ندارد. در معرفی شخص متهور او را با ویژگی غرور و تکبر و خود بزرگبینی میشناسند، و اینکه اینچنین گفته شده است که شخص متهور در طلب مال و جاه و شهرت و از روی هوای نفس جان خود را به خطر میاندازد».[5]
تهور؛ از خشم تا شجاعت
همانطورکه در معنای لغوی و اصطلاحی تهور نیز بیان شد، شخص متهور جسورانه و بدون مبالات و دوراندیشی مبادرت به انجام امور میورزد، [6] و به خشم خود جامه عمل میپوشاند، این در حالی است که تلفیق خشم، شجاعت و بیمبالاتی چیزی جز افسوس و ندامت را به دنبال ندارد؛ کما اینکه منابع روایی نیز در روایتی زیبا از امامعلی (علیهالسلام) در خصوص ثمره و نتیجه تهور اینچنین نقل میکنند: «مَنْ تَهَوَّرَ نَدِم ؛[7] هر که تهوّر کند پشیمان گردد».
هرگاه انسان به درستی شاخص اعتدال و این اصل اخلاقی را در زندگی خود نهادینه کند، تمام ارزشهای دینی و اخلاقی در مسیر صحیح خود قرار خواهند داشت.
«تهوّر» گرفتارشدن در مهالک بىتأمّل و تدبّر، و در واقع انسان هر چند پرقدرت و پهلوان باشد، هرگاه بىتأمّل و تفکر و تدبیر و تدبّر خود را در مهالک اندازد، زود زیان و خسران یابد و پشیمان شود. تهور از جنس خشم است که پشیمانی را به دنبال دارد، درروایتی از امامعلی (علیهالسلام) در خصوص خشم مذموم و نتیجه دردناک آن اینچنین نقل شده است: «إِیَّاکَ وَ الْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَم؛ [8]دورى کن از خشم پس اوّل آن دیوانگى است و آخر آن پشیمانى است».
سخن آخر
آموزههای اسلامی با میانهروی و اعتدال عجین شده است. از جمله فضایل اخلاقی که اگر همزاد و همراه میانهروی و اعتدال میباشد، شجاعت است. شجاعت هرگاه از دوراندیشی و میانهروی فاصله گیرد، رنگ و بوی تهور به خود میگیرد، تهوری که از جنس خشم و بیمبالاتی و بیتدبیری است. منبع: تبیان
منابع نوشتار:
{1}. تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص353، ح8067.
{2}. نهجالبلاغه (للصبحی صالح): ص479.
{3}. همان: ص487، حکمت 108.
{4}. مقدمهالأدب، متن، ص: 260. تَهَوَّرَ فى الأَمْرِ: بى باکى کرد در کار.
{5}. دایرهالمعارف تشیع، ج 5، واژه تهور.
{6}. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص474، ح10857، مَنْ أَضَاعَ الْحَزْمَ تَهَوَّرَ.
{7}. همان: ص482، ح11096.
{8}. تصنیف غررالحکم و دررالکلم: ص303، ح6898.