خیانت اولین قدم از نابودی
خیانت اولین قدم از نابودی
خیانت اولین قدم از نابودی
زن 34 ساله که به اتهام کلاهبرداری میلیاردی دستگیرشده و قرار بود تا ساعتی دیگر روانه زندان شود، درحالیکه عنوان میکرد دیگر از این زندگی پنهانی خسته شده بودم، به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی مشهد
گفت:
در یک خانواده متوسط رشد کردم، اگرچه پدر و مادرم اختلافاتی جزیی در زندگی داشتند، اما شرایط خانوادگی برای تحصیل ما فراهم بود.
دختر نوجوانی بیش نبودم که همانند خیلی از دختران دیگر و در اوج هیجانات نوجوانی، عاشق پسر همسایه شدم.
احساس میکردم همه خوبیهای دنیا در وجود «رحمان» خلاصهشده است؛ اما مدتی بعدازآن که خانه بزرگتری خریدیم و از آن محله رفتیم، دیگر کمکم رحمان را فراموش کردم و در رشته روانشناسی دانشآموخته شدم. پس از اتمام تحصیلات، با جوانی به نام «مهرداد» ازدواج کردم.
او پسری مهربان بود و شرایط یک همسر ایده آل را داشت، اما نمیدانم چه اتفاقی رخ داد که من پس از ازدواج با مهرداد، دوباره به یاد «رحمان» افتادم و بیشتر اوقات به او میاندیشیدم.
اوایل ازدواج، همسرم به خاطر رفتارهای سرد من بهانهگیری میکرد، اما وقتی تغییری در رفتارهای من ایجاد نشد، او هم دیگر کاری به کارم نداشت و چیزی برایش مهم
نبود.
درحالیکه صاحب دو فرزند پسر شده بودم، علاقهام نسبت به مهرداد کمتر میشد تا اینکه روزی بهطور اتفاقی رحمان را در خیابان دیدم. او هم ازدواج ناموفقی داشت و بهتازگی از همسرش جداشده بود.
آن روز درحالیکه سوار خودروی رحمان بودم، نگرانی خاصی داشتم، اما آرامآرام با حرفهای عاشقانه رحمان بر ترس خودم غلبه کردم.
اینگونه بود که ملاقاتهای من و او هرروز بیشتر میشد و از طریق شبکههای اجتماعی نیز مدام با یکدیگر در ارتباط بودیم. رحمان اصرار میکرد از همسر و فرزندانم جدا شوم و با او ازدواج کنم. من هم که با تفکری احمقانه به رویاهای دوران نوجوانی بازگشته بودم، با بهانهجوییهای متعدد، هرروز زندگی را به کام همسرم تلخ میکردم.
آنقدر شرایط را در خانه سخت کرده بودم که انگار همسرم با اعمال شاقه زندگی میکرد. مهرداد که وضعیت را اینگونه دید، با طلاق موافقت کرد و حضانت فرزندانم را به عهده گرفت.
من هم چند ماه منتظر رحمان ماندم تا برای ازدواج قدمی بردارد. باوجودآنکه ارتباط ما بیشتر شده بود اما او سخنی از ازدواج دایم به میان نمیآورد تا اینکه از من خواست همه امور مالی و حقوقی شرکت را انجام دهم.
او با این بهانه که احتمال دارد همسر سابقش اموالی را بابت مهریه طلب کند، چکها را به نام من صادر میکرد تا اینکه شرکت ورشکست شد و رحمان شبانه فرار
کرد.
درحالیکه باردار بودم هرروز در مکانی پنهان میشدم تا از چنگ طلبکارها فرار کنم اما امروز که دستگیر شدم.
وقتی پلیس مرا از مخفیگاهم بیرون کشید و حلقههای قانون را بر دستانم گره زد، همه ظلمها و خیانتهایی که در حق همسر و فرزندانم روا داشته بودم، مقابل چشمانم رژه
رفتند.
سرهنگ محمد بوستانی افزودمتأسفانه تنشهای پدر مادرزن جوان، ناآگاهی همسر او پس از ازدواج در مورد مسایل عاطفی، ارتباطگیری با مردی نامحرم و ارتباطگیری در فضای مجازی، ازدواج موقت و پنهانی و اعتماد بیجا از نکاتی است که در بررسی این پرونده باید موردمطالعه قرار بگیرد. منبع: رکنا
بازدید: ۴۶