بررسی ابعاد حقوقی و روانشناختی استفاده از کودکان در بازسازی صحنه جرم
بررسی ابعاد حقوقی و روانشناختی استفاده از کودکان
در بازسازی صحنه جرم
در گفتگو با دکتر بزرگمهر مطرح شد
بررسی ابعاد حقوقی و روانشناختی استفاده از کودکان در بازسازی صحنه جرم
دنیای حقوق: مدتی است که مقایسه دو تصویر صحنهسازی قتل در ایران و اروپا، بازتابهای گستردهای در زمینه فعالیت منتقدان حیطه کودک و نوجوان داشته است.
یکی از این تصاویر نشان دهنده بازسازی صحنه قتل دختر خردسالی در مشهد است که دختربچهای را آوردهاند و قاتل چاقو به دست بالای سر کودک، چگونگی جنایت را برای مسوولان دادگاه روایت میکند و این دختر بچه، وحشت زده ناظر قاتل است.
در تصویر دوم که مربوط به یکی از کشورهای اروپایی است، دختربچهای به نام دانیل وارد جلسه دادگاه سرپرستیاش میشود.
در این جلسه قاضی دادگاه، دستور میدهد حاضرین لباسهای قدیمی و رنگارنگ شاهزادهها را بپوشند که فضای دادگاه تاثیر منفی بر کودک نگذارد.
اعضای دادگاه و حتی قاضی به شاهزادههای دیزنی تغییر لباس میدهند تا به حکم قاضی مقرر شود که این دختر کوچولو با والدین جدیدش زندگی کند.
خبرنگار ما گفتوگویی ترتیب داده است. با جناب آقای دکتر بزرگمهر، نویسنده کتب «روانشناسی شهادت قضایی» و «مهارتهای فن دفاع»، فعال در زمینه مطالعه میان رشتهای روانشناسی حقوق، عضو هیأت علمی و مدیر کل پژوهش و فناوری دانشگاه عدالت.
جناب آقای دکتر، به عنوان مقدمه، درمورد روانشناسی حقوق مختصری توضیح دهید.
بحث روانشناسی حقوق یک بحث میان رشته ایست. هم حقوق موضوعش بررسی نظامهای کلی است که دولت وضع میکند و ضمانت اجرا دارد و فاعل این قضیه، منفعل قضیه و مفعول این قضیه، انسان است هم روانشناسی متصدی بررسی ذهنیت و الگوها و شخصیت و معیارهایی است که این انسان قرار است پیادهسازی کند.
تفاوتشان این است که روانشناسی به واقعیتها میپردازد ولی حقوق به بایستهها. یعنی حقوق میخواهد رفتار انسان و جامعه را ایده آل و نظمپذیر کند، نه انقدر ایده آل که اخلاق یا دین شود. یک حداقل ایده آلی که بشود جامعه را اداره کرد.
روانشناسی ایدهآلنگر نیست بلکه واقعیت محور است و حقوقدان نمیتواند بدون در نظر داشتن واقعیت به ایده آل نگاه کند. خداوند هم در قرآن فرمودند که: «لا یکلّف اللّه نفسا الّا وسعها» یعنی شما نمیتوانید قانونی را وضع بکنید که از وسع انسان در همان زمان و در همان جامعه خارج است و اگر روانشناسی بگوید که این قانون قابلیت اجرا ندارد یا نوعاً قابلیت اجرا ندارد شما دارید بر خلاف این قانون فطری و قانون عقلی تکلیف ما لایطاق عمل میکنید برای همین هم در مقام قانونگذاری هم در مقام اجرای قانون هم در مقام تفسیر قانون ما به روانشناسی در علم حقوق کاملاً محتاجیم.
ابعاد روانشناختی استفاده از کودکان در بازسازی صحنههای جرم چیست ؟
در تصویر این کودک با در نظر گرفتن شرایطی که در آن قرار دارد، المانهای ترس به خوبی مشهود است.
طبق تحقیقاتی که پروفسور Ekman (اکمان)در بررسی عضلات صورت انجام داده است هیجانها در چهره افراد قابل تشخیص هستند. در مورد کدهایی که دکتر Ekman بیان کردند این کودک هیجان ترس را کاملا از خودش نشان میدهد ابرو به بالا کشیده شده، سفیدی چشم مشخص هست حتی انقباض را میتوان در عضلاتش دید که اینها همه المانها و نشانههای ترساند و در عکس دیگر هم المانهای هیجان شادی را از طریق لبخندی واقعی میتوان مشاهده کرد. اساساً در دادگاههای ایالت متحده حتی کودک را هم بهعنوان شاهد میآورند برخلاف حقوق ما که بلوغ شرط شهادت است. به همین منظور طبق تحقیقاتی که خانم دکتر Elizabeth Loftus (اینترنت لوفوس)یک روانشناس برجسته در امریکا داشته و کتابهای زیادی هم در این زمینه دارد و توانسته با تئوریهای روانشناسی خودش رویههای قضایی امریکا را تغییر دهد و به عنوان کارشناس روانشناسی در دادگاههای ایالت متحده و دیوانهای عالی از آن استفادههای بسیار شده، بچهها قابلیت بسیار بسیار تأثیرپذیری دارند یعنی نسبت به هر نوع هیجان سریعاً عکس العمل نشان میدهند.
به نحوی که اگر سوالات شما تغییر بکند جوابهای آنها نیز تغییر میکند یعنی این فرضیه در روانشناسی اثبات شده است که شهادت کودک خیلی قابل اثبات نیست چون بسیار تأثیرپذیرند و بسیار انفعالپذیر.
حالا یکی از المانهای تأثیرپذیری میتواند همین صحنهسازی باشد وقتی شما صحنهای ترسناک را میسازید کودک میترسد و اگر صحنهای کاملاً شاد بسازید کودک خوشحال میشود. هردوی اینها غلط است زیرا آن روش نگاه کودک به واقعیت را به صورت مثبت تغییر میدهد و این روش به صورت منفی. شکل منطقی مصاحبه با کودک آن است که محیط آرام باشد نه خیلی مثبت باشد و نه خیلی منفی، یعنی اگر هر دو هیجان یا خیلی مثبت باشد یا خیلی منفی، واقعیت مساله تحریف خواهد شد.
بعد دوم موضوع آن است که اساساً اگر قرار است به یک کودک نگاه شیء گونه داشت میتوان از یک عروسک استفاده کرد. اگر به عنوان یک شیء به او نگاه کنیم چرا شیء را نمیآوریم.
باید دید آیا واکنشهای یک دختر در صحنهسازی قتل یک کودک خردسال، در روند رو به جلوی پرونده و به نتیجه رسیدن آن تأثیر گزار است ؟
پاسخ منفی است. بنابر این وقتی واکنشهای کودک در صحنه جرم اهمیت ندارد
چرا دادگاه از یک دختر بچه استفاده میکند؟ در واقع ما با این اقدام خود در حال الغای ترس بر روی کودک هستیم که اصلاً صحیح نیست و قطعا تأثیرات منفی روی روحیات کودک خواهد گذاشت.
کسی که یک دختر بچه را وارد صحنه جرم کرده است، قطعا با کودک هم احساسی نکرده و جز شیء گونه، به او نگاهی نداشته است. خودش را جای کودک نگذاشته که حس کند ترس چگونه به کودک الغا میشود.
قطعا یک انسان عاقل جامعه از ترساندن یک کودک معصوم لذت نمیبرد و هدف منطقی نخواهد داشت.
آیا خلأ قانونی در این قسمت وجود دارد؟ و اساساً ما چه قانون و مقرراتی در زمینه حمایت از کودکان داریم؟
قانون حمایت از کودک اگر در همان کلیتی که تصویب شد، به همان شکل اجرا شود خلأیی وجود ندارد. از یک طرف ما به کنوانسیون منع سوءاستفاده از کودک پیوستهایم و از طرف دیگر هم در اصول و قواعد اسلامی ما و هم در احادیث و روایات بر این عدم سوءاستفاده از کودکان سفارش شده است. از حیث قانونگذاری و از حیث اصول اخلاقی کمبودی در این زمینه نداریم. خلأ موجود، غالباً خلأ اجرایی است. بحث این است که کافی است یک قانون خوب را بدهید دست یک مجری بد و آن قانون خراب شود و این ربطی به خوبی یک قانون ندارد.
به نظرتان مشکل از نظارت نیست؟ آیا اگر نظارت دقیق و به موقعی انجام شود،
مجریان قانون میتوانند خطا کنند ؟
مشکل اینجاست که در بسیاری از موارد ما قادر به تفکیک بین نهاد نظارت و نهاد مجری نیستیم و به عبارت دیگر ناظر و مجری یکی هستند. نمیشود کاری کرد چون ببینید قوه مجریه متصدی اجرای قانون است در قوه قضاییه متصدی امر نظارت و امر اجرا یکی است. ناظر و مجری از یک منبع میآیند. هر دو زیر نظر قوه قضاییه هستند. قابلیت تفکیک ندارند.راه حل آن است که ما باید قضات و مجریانی داشته باشیم که نسبت به علوم، به روز باشند و بازآموزی فنون، اندیشه و مهارتها داشته باشند. اینها باید به عنوان آموزشهای ضمن خدمت، همه قضات را همواره درگیر خود کنند. شایدنباید انتظار داشت کسی که 30 سال پیش در رشتهای فارغ التحصیل شده از علومی مطلع باشد که بتازگی در حال نشر در دنیا هستند اما میتوان انتظار داشت که بازآموزی شوند. رشته روانشناسی حقوق از جمله رشتههایی است که شدیداً نیازمند آموزش آن به قضات و همه حقوقدانان درگیر با مسایل رایج حقوقی کشور، هستیم.
اگر بخواهیم به هر حال کیفیت اجرای قوانین را بالا ببریم ب طبیعتا باید بازآموزی بهتری به مجریان و ناظران
الغا کنیم.
چه پیشنهادهای دیگری در این زمینه دارید ؟
در روانشناسی یک اصطلاحی داریم به عنوان «حوادث بعد از حادثه». یعنی بعد از اینکه یک حادثهای برای یک فرد اتفاق میفتد امکانش وجود دارد که آن فرد سالها به واسطه محرک مشابه بترسد و هراس داشته باشد. مثال شایعش میتواند در افرادی باشد که در حادثههای جنگی موجی شده باشند اینها از اختلال پس از حادثه رنج میبرند یا کسانی که درگیر تجاوزهای جنسی شدند یا مورد تهاجمهای ضرب و جرحی خیلی خاص قرار گرفتند. اینها بعد از هر صدایی آسیب پس از حادثه را دارند مخصوصاً در کودکان این آسیب بالاتر است و اگر با متخصصین روانشناسی و خبرگان روانشناسی مخصوصاًّّ روانشناسی کودک مصاحبه شود و از آنها استفاده شود در جریان های که همراه کودک با آن روبه رو هستیم چه در دادگاه خانواده چه در بحث شهادت کودک و چه در قسمت مصاحبه با کودک، و چه در تمام قسمتهایی که کودک با حقوق و دادگاه مرتبط است قطعا فرایند اجرا بهوسیله معیارهای روانشناسی متناسبتر خواهد بود.
توضیحی راجع به این قضیه اجمالی میدهید؟
این قبیل اتفاقات نشان میدهد که روانشناسی چقدر در حقوق تأثیر دارد. اگر در یک جامعهای کودک به حد یک شیء پایین نگاه داشته شود این بخاطر خلأ روانشناسی و خلأ علم و مهارت روانشناسی در مجریان قانون است و الان دنیا به این سمت میرود که حقوقدانی که با علم روانشناسی بیگانه باشد، یک حقوقدان مطرح نیست. چون روانشناسی مربوط به ذهن انسانها و رفتار آنان است. شما اگر ذهن انسان را از حقوق بگیرید حقوق تبدیل به یک علم خشک فاقد انسانیت میشود. البته این قضیه مختص به حقوقدانان نیست و همه خدمتگزاران جامعه مانند قضات و پلیس و … نیازمند درک صحیحی از علم روانشناسی هستند.
در حال حاضر در برخی قوانین رد پای علم روانشناسی دیده میشود مانند قوانین خانواده که به انتخاب قضات از بین بانوان اشاره شده است. این نوآوری خوبی است که در این زمینه میبینیم ولی محدود است که نباید فقط محدود به بحثهای خانوادگی باشد. ما واقعا در همه ابعاد دعاوی درگیر مسایل روانشناسی هستیم روانشناسی در تک تک مراحل زندگی انسان حضور دارد چه ما این حضور را به رسمیت بشناسیم چه نشناسیم و وقتی به رسمیت بشناسیم کیفیت عملکرد ما، افزایش میآید.
بازدید: ۶۰