گسست رابطهها
گسست رابطهها
حقوق رفتاری
گسست رابطهها
به قلم محمدرضا خسروی
یکی از عوامل بازدارنده برای کجرفتاری و بداخلاقی در زمانهای قدیم این بود که میگفتند، چشم در چشم میافتد و رودررو. پس آدم بدرفتار روی آنکه مخاطب بدرفتاری خود را ببیند نخواهد داشت یا او که با مردم سلوک خوشی ندارد چطور میتواند فردا چشم خود را به چشم مخاطب بدسلوکی خود بگشاید.
اگر مردمان محله و گذر و خیابان شهر همدیگر را بارها در روز و هفته ببینند قطعاً حریم یکدیگر را هم نگاه خواهند داشت. اینکه ما اکنون پروای مخاطب را نداریم و راست با نگاه در چشم او هرچه از دهنمان در میآید به او میگوییم برای آن است که حتم داریم این فرد را دیگر هرگز نخواهیم دید، اکنون دو نفر عابر پیاده در میدانی از تهران که به هم میپرند و گلاویز میشوند و از هیچ ناروایی در حق یکدیگر فرونمیگذارند برای آن است که میدانند وقتی از هم جدا شوند دیگر بخت دیدار یکدیگر را نخواهند داشت.
جمعیتهای محدود حریم دلارامتری دارند. شهرهای کوچک اخلاق را بیشتر پاس میدارند چون با تکرار کجخلقی و بددهنی و ناسزاگویی انگشتنما میشوند اما در شهرهایی که گذرگاههایش از جمعیت موج میزند دیگر این دغدغه وجود ندارد، دغدغه رودررویی و شرم و خجالت و چیزهایی ازایندست.
و به یاد بیاوریم عصر به تاریخ پیوستهای را که در کل ممالک محروسه ایران چهار استان در تقسیمات کشوری وجود داشت یعنی آذربایجان، خراسان، فارس و سیستان و در همان حال جمعاً 49 شهرستان داشتیم یعنی که بقیه آبادیها منسلک در همین 4 و 49 بودند اما اینک جمعیتها فوران کردهاند و ایالتها قلیان کردهاند و شهرها را هیجان فراگرفته است، هیجان جوشیدن جمعیت از بام و در و البته ضربان زندگی و تلاش هزار برابر شده است و ادب فضیلتی شده است فراموششده.