کلام حضرت عشق در اخلاق (قسمت اول)
کلام حضرت عشق در اخلاق (قسمت اول)
کلام حضرت عشق در اخلاق (قسمت اول)
دقیقترین و جامعترین نگاشته در بیان وظایف والیان و حاکمان و ویژگیهای کارگزاران مختلف، ازجمله قاضیان را میتوان در نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر یافت. امام در بخشی از عهدنامه خود میفرماید:
ثمّ اختر للحکم بین الناس أفضل رعیتک فی نفسک… ممّن لاتضیق به الأمور و لاتمحکه الخصوم…؛
سپس برای داوری بین مردم، افرادی را برگزین که نزد تو، برتریناناند. آنانی که امور گوناگون در تنگنایشان نگذارد، برخورد خصمانه طرفهای درگیر به خشمشان نیاورد….
در سخن امام (ع) یازده مورد بیان شده است که به اختصار به سه مورد از آنها اشاره میکنیم:
نخست: آنانی که کارها در تنگنایشان نگذارد (أن لاتضیق به الأمور)
روشن است ترجیح کسی که این اوصاف را دارد برای قضاوت، پس از آن است که وی در نظر والی، از بهترین مردمان باشد. والی به مقتضای منصب خود بر امور اشراف و آگاهی داشته و بر اوصاف و خصلتهای بیشتر مردم، اطلاع دارد، ازاینرو میباید بهترین آنان را برای قضاوت برگزیند. برتری به پارسایی و دانش و جهاد 39 و دیگر کمالات است. میباید از میان کسانی که چنین اوصافی را دارا هستند، قاضی گرینش شود. نخستین صفت آن است که توان بالا و سعهصدر داشته و بیشتر بتواند مشکلات را تحمل کند و کارها و عمل به وظیفه او را در تنگنا و فشار قرار نمیدهد.
انسان هر که باشد پس از چند ساعت کار پیوسته، خسته میشود. او در ساعات آغازین، با نشاط و دارای میل و رغبت است اما کمکم، نشاط و اشتیاق او کاهش مییابد، بدان حد که به استراحت و آسایش نیاز پیدا میکند. هرچه در حالت خستگی و کسالت، کار ادامه یابد، از کیفیت و حُسن و کمال آن کاسته میشود تا بدانجا میرسد که اصلاً دیگر کار، درست انجام نمیشود و لغزش و خطا افزایش مییابد.
طبیعت هر کار، در تأثیرگذاری بر روان آدمی و ایجاد فشار ذهنی و کسالت یا کندی برحسب تناسب یا عدم تناسب آن با طبع آدمی، مختلف است. ازآنرو که قضاوت ملازم با مخاصمه و شنیدن مطالب خصوم است و طبیعت سخنان و استدلال هر یک برای اثبات حقانیت خویش، مخالف با دیگری و ردّ وی میباشد، اغلب بهدوراز جدال و نقض و ابرام نیست. این وضع برای طبع آدمی، ناخوشایند بوده، موجب کسالت و فشار ذهنی بر وی است. ازاینرو میباید انسان در بیشتر مخاصمات و درگیریها شکیبا و برخوردار از توان بسیار باشد. هر چه توان و قدرت بیشتر و بالاتر باشد، شخص برای قضاوت، سزاوارتر و لایقتر است. ازاینرو امام علی (ع) فرمود: «قاضی، میباید امور گوناگون، در تنگنایش نگذارد» بنابراین نباید قضاوت، او را در فشار و خشم قرار دهد؛ اما بههرروی، قدرت آدمی محدود است و خدا هرکس را بهاندازه توانش مکلف میکند، ازاینرو رئیس دادگستری میباید برای ارجاع پروندههای قضایی به قضات، شرایط توان او را در نظر گیرد و افزون بر آن، تخصص قاضی و چیرگی وی را بر دعاوی حقوقی یا جزایی یا مدنی و… لحاظ کند.
دوم: برخورد خصمانه طرفهای درگیر به خشمش نیاورد (ولاتمحکه الخصوم)
ازآنرو که طبیعتاً هریک از بر این باورند که حق با وی است، از قاضی میخواهد (یا لااقل انتظار دارد) حق را به او بدهد، بنابراین هریک از آنان هنگام ارائه بیّنه یا ادعای خود یا ردّ شواهد مدعی یا حتی پس از رسیدن قاضی به نتیجه، میکوشد حقانیت خود را ثابت کند، ازاینرو برخورد خصمانه باهم میکنند و با عناد سخن میگویند و جدال و مشاجره میکنند. غرض اینان، جلب نظر قاضی است، با آنکه فقط یکی از خصوم، بر حق است و عدالت اقتضا میکند که واقع و حق آشکار گردیده و به عدالت حکم شود. در چنین حالی، قاضی میباید هوشیار باشد که مبادا سخنان و درگیری خصوم بر وی تأثیر گذارد، مگر در حد کشف حقیقت. آدمی تا دچار اینگونه آزمایش نشود، حقیقت کار را نخواهد فهمید و نخواهد دانست که نسبت بهحق و تعیین مرز آن با باطل چقدر مقاومت دارد، شاید کار و تجربه این مطلب را روشن کند.
ازاینرو یادگیری عملی (کارورزی) افزون بر دانستن قواعد و قوانین لازم است. این کار با حضور در محاکم و دیدن چگونگی کار قاضی، پیش از قضاوت، در مراحل محاکمه ممکن است.
نتیجه چنین صفتی آن است که درگیری و سخنان خصوم، در قاضی تأثیر نکند و وی را بیآنکه خود بفهمد، سرسوزنی از حق و واقع منحرف نسازد تا بتواند حق و عدالت را پاس داشته و بهدرستی حکم کند.
سوم: در لغزش خود پای نفشارد (ولایتمادی فی الزلّه)
معلوم است که انسان غیر معصوم هرکه باشد گاه از راه میلغزد؛ زیرا آدمی در معرض سهو و نسیان است؛ اما بسیاری اوقات، پس از عمل، متوجه خطا و نسیان و لغزش خود میشود، در این هنگام است که توان روحی و قدرت اراده آدمی در برابر وسوسه و فریب شیطان معلوم میشود. برخی بیدرنگ خطای خود را پذیرفته، به فراموشکاری و غفلت خویش اعتراف میکنند و کار را از نو شروع کرده، زیان وارد را پذیرفته و سعی در جبران آن مینمایند. اینان خدا را شکر گفته که به راه حق هدایتشان کرده و حقیقت را برایشان آشکار کرده است؛ اما برخی برای خود دلیل آورده، گردنکشی کرده و میپندارند پذیرش اشتباه، نشان ضعف و نقص شخصیت و مقامشان است، بویژه اگر پذیرش خطا آثاری در بیرون داشته و دیگران از آن آگاه گردند و حکم به بیتدبیری و عدم مدیریت او میکنند. ازاینرو میکوشد تا راهی برای تصحیح و توجیه خطای خود بیابد تا ناچار به اعتراف نشود. به چنین حالتی «پافشاری در لغزش» میگویند. کار اشتباه را ادامه دادن بهرغم آنکه متوجه خطا گردیده، خود خطای دیگر و لغزشی افزون بر اشتباه نخست است. هر چهکار مهمتر و خطیرتر باشد، اهمیت اعتراف به خطا و اصلاح آن، یا توجیه و ادامه دادن خطا نیز بیشتر میشود. ازآنرو که قاضی در میان کارگزاران نظام حکومت اسلامی، عهدهدار کاری مهم و خطیر است و میتواند در اموال و آبرو و جان مردمان نظر دهد و دخل و تصرف کند، درحالیکه انسانی غیرمعصوم است، گرچه پارسا و عادل باشد اما مصون از خطا و نسیان نیست و گرفتار لغزش و اشتباه میشود، میباید از لحاظ صفات درونی، ازجمله کسانی باشد که اگر متوجه اشتباه خود شد، سریعاً آن را پذیرفته و اشتباه خود را تصحیح کند و بر لغزش خود پای نفشرد. منبع: تبیان
ادامه دارد
بازدید: ۳۷