حواسمان باشدچشمش را کور نکنیم (۲)
قبلا در يادداشتي با همين عنوان از لزوم پاسداشت پارسي گفتيم و اکنون نيز بهانه اي دست داد تا در همين باب گفت و گويي داشته باشيم: حفظ حرمت حريم هر حرمي _ بگذريم از اين که اين جمله چهار واژه اي فقط يک حرف پارسي دارد_ ميطلبد که بيگانه را به درون آن راه ندهيم مگر آنکه آن را خودي سازيم در مورد هر زبان و لغتي هم حکم همين است؛
حواسمان باشد
چشمش را کور نکنیم (۲)
سرمقاله
حواسمان باشد
چشمش را کور نکنیم (۲)
سید فاضل نوری / سردبیر
قبلا در یادداشتی با همین عنوان از لزوم پاسداشت پارسی گفتیم و اکنون نیز بهانه ای دست داد تا در همین باب گفت و گویی داشته باشیم:
حفظ حرمت حریم هر حرمی _ بگذریم از این که این جمله چهار واژه ای فقط یک حرف پارسی دارد_ میطلبد که بیگانه را به درون آن راه ندهیم مگر آنکه آن را خودی سازیم در مورد هر زبان و لغتی هم حکم همین است؛ نباید واژه های بیگانه با همان رنگ و لعاب و بوی بیگانگی از مرز و حریم یک زبان عبور کرده و وارد آن شوند اما اگر با اجازه یا با اذن یا بدون آن وارد شدند و عضو واژگان یک زبان شدند، بیرون انداختن بی حساب و کتاب آن بیشتر آسیب به آن زبان است تا به آن واژه ها و اما بی انصافی است اگر گمان کنیم با بیرون کردن واژگانی که آن را از خود نمی دانیم و مثلا تازی هستند، انجمن زبان پارسی آراسته و زیبا می گردد.
اکثرکسانی که – اگرنگوییم همه آنان- در این باب دغدغه ها دارند، از بکارگیری واژه های غیر پارسی اباء ندارند، به این عبارت رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی دقت کنید:
«گاهی وقتها احضارو دستگیری کسی سبب می شود تا فرصت طرح موضوع در جامعه و داوری خواستن از افکار عمومی از دست برود در ا ین گونه موارد با بزرگ کردن اقدام قضایی و ایجاد جنجال اصل موضوع به فراموشی کشیده می شود البته وارد ماهیت حقوقی و قضایی مسأله نمی شوم»
ما در اینجا کاری نداریم به این که مفاد این سخن تا چه اندازه درست است و به چه مقدار ناصواب؛ یعنی راستش نه می خواهیم سؤال کنیم و نه می خواهیم تهمت بزنیم. تنها کاری که در اینجا داریم این است که عبارت نقل شده از آن جلودار قافله پاسداشت فارسی – حداقل در آن جایگاه قرار گرفته است- که مورد تعریض یکی از خوانندگان مطالبش قرار گرفته است را اینجا بیاوریم؛ آن خواننده در فضای مجازی – که ظاهرا مدتها است ورژن خود را به فضای حقیقی ارتقاء داده- گفته است: آقای رئیس می توانست به جای واژه های احضار، سبب، فرصت، طرح، موضوع، جامعه و افکارعمومی به ترتیب واژه های؛ فراخوان، دستاویز، گاه، در میان گذاشتن، سخن، همبودگاه و پندار همگانی را بکار ببریم.
حال بیایید مطابق پیشنهاد این کاربر کلام آن رئیس را بازنویسی کنیم: «گاهی وقتها فراخوان و دستگیری کسی دست آویز می شود تا گاه در میان گذاشتن سخن در همبودگاه و داوری خواستن از پندار همگانی از دست برود…»
صرف نظر از این که این عبارت آیا همانند عبارت اصلی، منظور آقای رئیس را می رساند یا نه؟ حق و انصاف این است که از روانی و رسایی آن عبارت بهره مند نیست و قدری گیج کننده و زشت رو نیز هست. پس باید حواسمان باشد به انگیزه پاسداشت پارسی و در این راه، به پارسی آسیب نرسانیم و فلسفه وجودی واژه که انتقال معنا است را از یاد نبریم.
خلاصه سخن اینکه حواسمان باشد برای پیرایش و اصلاح ابروی زبان فارسی چشمش را کور نکنیم؛ حواسمان باشد.