یار نزدیکتر ز توست به تو
یار نزدیکتر ز توست به تو
یار نزدیکتر ز توست به تو
انسانها همچون چالهاند، چالهای که نزدیکترین چیز به آنها خداست که دریا دریا رحمت و عنایت و حمایت است: نحن اقرب الیه من حبلالورید…
دو ظرف ممکن است در کنار یکدیگر و دوشادوش هم بوده و هر یک به دیگری حتی با چسب چسبیده باشند اما این سبب نمیشود که کمشدن یکی زمینه کمشدن دیگری یا افزودن بر یکی زمینه افزایش دیگری را فراهم سازد. اما اگر همین دو ظرف بهوسیله لولهای هر چند باریک با یکدیگر مربوط شده و رابطه برقرار کنند از آن پس هرگونه رفتار و برخوردی با هر یک از آن دو ظرف، با دیگری نیز خواهد بود؛ یعنی اگر از یکی کم و کاسته شود از دیگری نیز کم شده و کاهشیافته و اگر افزون شود فزونی مییابد.
حال داستان ما و خدا داستان دو ظرفی است که دوشادوش هم باشند.
یا بهتر بگوییم: چالهای در همسایگی دریا.
قرآن کریم میفرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ» (ق، 16).
و به یقین ما انسان را آفریدیم و میدانیم آنچه را که نفس او بدان اندیشه میکند [چه چیزی نفس او را وسوسه میکند] و ما بدو از رگ گردنش نزدیکتریم.
معناى جمله این است که: ما به انسان از رگ وریدش که در تمامى اعضایش دویده و در داخل هیکلش جا گرفته نزدیکتریم، آنوقت چگونه به او و به آنچه در دل او میگذرد آگاه نیستیم؟
این جمله میخواهد مقصود را با عبارتى ساده و همهکس فهم ادا کرده باشد، وگرنه مسأله نزدیکى خدا به انسان مهمتر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است، براى اینکه خداى تعالى کسى است که نفس آدمى را آفریده و آثارى براى آن قرار داده، پس خداى تعالى بین نفس آدمى و خود نفس و بین نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است، پس خدا از هر جهتى که فرض شود و حتى از خود انسان به انسان نزدیکتر است.
تعبیری جالب و تکاندهنده
این تعبیری جالب و تکاندهندهای است که میفرماید: نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ حیات جسمانى ما وابسته به رگى است که خون را بهطور مرتب از یکسو وارد قلب و از یکسو خارج کرده به تمام اعضا میرساند که اگر یکلحظه در عمل آن وقفه رخ دهد فوراً مرگ به سراغ انسان میآید.
خداوند از رگ قلب ما نیز به ما نزدیکتر است. این همان است که در جاى دیگر میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»؛ بدانید خداوند بین انسان و قلب او حایل میشود. (انفال/24).
البته همه اینها تشبیه است و قرب خداوند از این هم برتر و بالاتر است، هر چند مثالى از اینها رساتر در محسوسات پیدا نمیشود؛ و اشاره به احاطه و تسلط علمی و آگاهی خداوند دارد. (تفسیر نمونه، ج 22، ص 245).
معناى جمله این است که: ما به انسان از رگ وریدش که در تمامى اعضایش دویده و در داخل هیکلش جا گرفته نزدیکتریم، آن وقت چگونه به او و به آنچه در دل او میگذرد آگاه نیستیم؟
این جمله میخواهد مقصود را با عبارتى ساده و همهکس فهم ادا کرده باشد، وگرنه مسأله نزدیکى خدا به انسان مهمتر از این و خداى سبحان بزرگتر از آن است، براى اینکه خداى تعالى کسى است که نفس آدمى را آفریده و آثارى براى آن قرار داده، پس خداى تعالى بین نفس آدمى و خود نفس و بین نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است، پس خدا از هر جهتى که فرض شود و حتى از خود انسان به انسان نزدیکتر است.
و چون این معنا معناى دقیقى است که تصورش براى فهم بیشتر مردم دشوار است، لذا خداى تعالى به اصطلاح دستکم را گرفته که همه بفهمند و به این حد اکتفا کرده که بفرماید: «ما از طناب ورید به او نزدیکتریم». (ترجمهالمیزان، ج 18، ص 519).
نامیدن آن به ورید به جهت ورود روح در آن است و حبلالورید مثالی است که شدت قرب و نزدیکی را برساند.
حبلالورید مثلى براى بسیار نزدیک بودن است. منظور از «حبل» رگ است و وریدان دورگی است که متّصل به گردن است و در جلو آن قرار دارد و به رگ و تین (قلب) پیوسته است که از سر به آن میرسد. (ترجمه جوامعالجامع، ج 6، ص 108).
حقیقت معنا آن میشود که علم سبحانى بهگونهای محیط به احوال انسان است که هیچچیز از خفایاى صدور و سرایر قلوب بر او مخفى نیست، پس کأنّ خداوند نزدیکتر است به انسان از رگى که حامل روح است. (تفسیر اثنا عشری، ج 12، ص 224).
(3) حبلالورید مثلى براى بسیار نزدیک بودن است. منظور از «حبل» رگ است و وریدان دورگی است که متّصل به گردن است و در جلو آن قرار دارد و به رگ و تین (قلب) پیوسته است که از سر به آن میرسد. (ترجمه جوامعالجامع، ج 6، ص 108).
نزدیکترین فرد به انسان
این چاله و دریا که در نزدیکی یکدیگر قرار دارند اگر توسط جویی هرچند باریک با یکدیگر رابطه نداشته باشند هرگونه رفتار با چاله برای دریا هیچ تفاوتی ندارد، اما اگر به یکدیگر مربوط بوده و ارتباط داشته باشند ماجرا گونهای دیگر خواهد بود، چراکه اگر کسی از آن کم کند از دریا نیز کاسته و اگر بر آن بیافزاید بر دریا نیز افزوده است.
علم سبحانى بهگونهای محیط به احوال انسان است که هیچچیز از خفایاى صدور و سرایر قلوب بر او مخفى نیست، پس کأنّ خداوند نزدیکتر است به انسان از رگى که حامل روح است. (تفسیر اثناعشری، ج 12، ص 224).
ازاینرو میگوییم: انسانها همچون چالهاند، چالهای که نزدیکترین چیز به آنها خداست که دریا دریا رحمت و عنایت و حمایت است: نحن اقرب الیه من حبل الورید [ق/16]
یار نزدیک تو ز تست به تو
تو ز نزدیک او چرایی دور [اوحدی مراغهای]
اما پارهای از این چالهها مثل اهل ایمان، باخدا که دریای لطف و کرم است رابطه دارند و پارهای مثل کفار و اهل نفاق باخدا بیارتباطاند. منبع: تبیان- فرآوری: زهرا اجلال
منابع: کتاب باران حکمت؛ بیانات حجتالاسلام محمدرضا رنجبر
پرسمان قرآنی