قدیمیترین تشکل دانشجویی از آغاز تا کنون( قسمت دوم)
قدیمیترین تشکل دانشجویی
از آغاز تا کنون( قسمت دوم)
قدیمیترین تشکل دانشجویی از آغاز تا کنون( قسمت دوم)
نیرومندترین عامل پیونددهنده مردم با دانشگاه انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی (ره) بود. با حذف سلطنت از عرصه سیاسی ایران طیفهای سیاسی جدیدی شروع به فعالیت کردند. طیفهای التقاطی، راست، چپ و مذهبی با حوزه عمل وسیعتر نسبت به گذشته به رقابت پرداختند. طیفهای یادشده را گروههای زیر تشکیل میدادند:
۱-طیف راست سکولار با گروههایی چون جبهه ملی، نهضت آزادی ایران و حزب جمهوری خلق مسلمان و …
۲-طیف چپ سکولار با تشکلهایی چون سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان پیکار درراه آزادی طبقه کارگر، حزب توده ایران، سازمان طوفان و …
۳-طیف چپ مذهبی (التقاطیون)، گروههای چون سازمان مجاهدین خلق ایران، جنبش مسلمان مبارز، جاما، ساش و …
۴-طیف مذهبی (بنیادگرا) چون حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز تهران، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و…
تقسیمبندی و جریان شناسی احزاب در مقطع سال ۱۳۵۸ با تفاوتهای کموبیش آشکار از سوی کارشناسان مسائل سیاسی ارائهشده است. در میان طیفهای مخالف و یا نهچندان موافق با نظام جمهوری اسلامی ایران مجموعه گروههای چپ مارکسیستی، دارای خاستگاه دانشجویی بودند.
درعینحال فقدان یک راهبرد مشخص در گروههای چپ، موجب بروز مواضع متضاد در بین آنان در قبال فضای سیاسی کشور شد. برای نمونه حزب توده ایران پر سابقه ترین حزب مارکسیست- لنینیستی در ایران همصدا و همنوا با نظام جمهوری اسلامی ایران حرکت کرد. بخشی از آنان به لیبرالها تمایل داشتند و قسمتی دیگر از آن با نیروی التقاطی همدردی کردند.
امام میفرمود: روشنفکران خود را بزرگ میدیدند و میبینند که مردم نمیفهمند و علت تمام عقبماندگیها را به خاطر عدم شناخت صحیح اکثر روشنفکران از جامعه اسلامی و مردم مسلمان میدانستند.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۵۷ این تابو شکسته شد؛ اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تلاش دشمن برای ایجاد تفرقه بین اقشار مردم، این اتفاق دوباره افتاد. دانشگاه بازتاب تحرکات سیاسی گروههای فعال در جامعه بود. در چنین شرایطی، دانشجویان مسلمان وفادار به انقلاب اسلامی که پس از پیروزی انقلاب مسؤولیت بیشتری را احساس میکردند، در قالب انجمنهای اسلامی در دانشگاهها به فعالیت خود ادامه دادند؛ اما فعالیتهای دانشجویی از ناحیه وفاداران به انقلاب اسلامی فاقد نظم و انسجام لازم برای پیشبرد اهداف جدید و درعینحال سنگین خود بود.
با این شرایط ساختاری حاکم بر انجمنهای اسلامی، دانشجویان چپ و دانشجویان هوادار سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از انسجام و سازماندهی بسیار خوبی برخوردار بودند و به شکل سراسر و یکپارچه عمل میکردند.
دانشجویان مخالف علاوه برداشتن سازمانیافتگی، از انگیزههای بالایی نیز جهت سهم خواهی در فرآیند انقلاب برخوردار بودند.
سهم خواهی دانشجویان سیاسی بود و به تبعیت از گروههای خارج از دانشگاه انجام میگرفت. درنتیجه گروههای فعال در عرصه سیاسی کشور شدیداً از دانشجویان هوادار خود حمایت و در نشریات خود از آنان پشتیبانی میکردند.
ادامه روند پشتیبانی سازمان مجاهدین خلق از هواداران دانشجوی خود، منجر به تشکیل انجمن دانشجویان مسلمان شد. وجود این انجمن و فعالیتهای گسترده سیاسی آن از یکسو و حجم متراکم اقدامات سیاسی- فرهنگی دانشجویان چپ از سوی دیگر انجمنهای اسلامی را به سمت اتحاد و انسجام بیشتر ترغیب نمود.
انجمنهای اسلامی در قبال گروههایی که دانشگاه را به ستاد و مراکز عملیاتی و خانههای تیمی تبدیل کرده بودند، نمیتوانست بیتفاوت بماند. علاوه بر نوع فعالیت گروههای دانشجویی، تعداد آنها در محیط دانشگاه نیز رو به افزایش بود.
شاخههای دانشجویی متعدد با افکار و گرایشهای مختلف در دانشگاهها بهشدت فعالیت میکردند که مهمترین آنها عبارت بودند از:
انجمن اسلامی دانشجویان
سازمان دانشجویان مسلمان
انجمن دانشجویان مسلمان (هوادار منافقین)
دانشجویان پیشگام (هوادار چریکهای فدایی خلق)
دانشجویان دموکرات
دانشجویان پیکار
دانشجویان راه کارگر
دانشجویان حزب توده
دانشجویان امتی (هوادار جنبش مسلمان مبارز)
حرکت انجمنهای اسلامی به سمت تحکیم/ شکلگیری دفتر تحکیم وحدت (تابستان ۱۳۵۸)
انجمنهای اسلامی دانشگاهها تا قبل از تحکیم، از فقدان اساسنامه، مرامنامه و اساساً سازمانیافتگی رنج میبردند و رویه مشترکی نداشتند. هر چه سمتوسوی فعالیتها بهطور نسبی اشتراکاتی داشت، ولی فاقد برنامه بود.
در انجمنهای اسلامی اولیه دانشگاهها طیفهای متعددی وجود داشتند.
از طرفداران بازرگان، از افراد بسیار متدین و مذهبی و گاه نیز از انجمن حجتیه و درون این انجمنها بودند. در حقیقت انجمنهای اسلامی فاقد راهبرد معین و مشخص بودند.
با الهام از نظم گروههای چپ مارکسیستی و سازمانهای سیاسی مختلف بهویژه حزب توده؛ که سابقه خیلی گستردهای داشت، نیروهای مذهبی نیز پذیرفتند تا به شکل منسجم خط امام و انقلاب را دنبال نمایند.
انجمنها و تشکلهای پراکندهای که در دانشگاهها بودند و موج اصلی دانشجویان را تشکیل میدادند، مسیر امام، خط امام و راه امام را در پیشگرفته بودند.
حتی برخی از تشکلهای مشابه انجمن اسلامی، عنوان انجمن را نداشتند؛ برای نمونه دانشگاه صنعتی شریف چند انجمن اسلامی داشت، ولی دانشکده فنی این دانشگاه نام انجمن اسلامی را به خود نگذاشتند و بهعنوان سازمان دانشجویان مسلمان فعالیت میکرد؛ هرچند با انجمن اسلامی ماهیتی مشترک داشت. در دیداری که شورای اولیه انجمنهای اسلامی در شهر قم در ابتدای سال ۱۳۵۸ با حضرت امام داشتند، برخی انتقادها و اعتراضها نسبت به دولت موقت از سوی دانشجویان مطرح شد.
حضرت امام ضمن توجه دانشجویان به سختیهای اداره کشور و پرهیز از نق زدنهای بیاساس، از آنها خواستند تا تلاش کنند دانشگاه و محیط خود را اسلامی کنند. سپس فرمودند: «بروید و بین خودتان تحکیم وحدت کنید» شورای انجمن نیز عنوان تحکیم وحدت را از کلام گهربار امام اتخاذ کردند و همان شورا به شورای اولیه تحکیم وحدت تبدیل شد. پس از افتوخیزهای مقدماتی، حرکت بهسوی انسجام آغاز شد. آقایان علی مقاری، سید عباس نبوی و حسین رحیمی به نمایندگی از بقیه مصمم شدند تا جلسات دفتر تحکیم را رونق بخشند. جلسات در نبش میدان انقلاب و در ساختمانی که متعلق به جهاد سازندگی بود، تشکیل میشد.
جلسات شورای مرکزی و شورای عمومی، راهاندازی؛ و سپس مرامنامه و اساسنامه تدوین شد. آنگاه بحث نماینده امام موضوعیت یافت. آن شورای پنج نفره ای که امام از قبل تعیین کرده بود، عملاً کاری انجام نداده بود؛ اما درنهایت حضرت امام پس از صحبت با حاج احمد خمینی، آیتالله خامنهای را بهعنوان نماینده خویش در دفتر تحکیم معرفی کردند. با توجه به اینکه در آن زمان ایشان مسؤول دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی بودند، انجمنها برای حفظ استقلال خویش دافعهای نسبت به هضم شدن خود در درون جریان حزب داشتند. درهرصورت ایشان تا قبل از ریاست جمهوری، روزهای دوشنبه هر هفته به دانشگاه تهران میرفتند.
شورای اول دفتر تحکیم غیرانتخابی بود و بهصورت توافقی از پنج دانشگاه بزرگ تهران یعنی دانشگاه تهران، دانشگاه علم و صنعت، دانشگاه تربیتمعلم، دانشگاه پلی تکنیک (امیرکبیر) و دانشگاه شریف تشکیلشده بود.
افرادی مانند اصغر زاده، میردامادی، بیطرف، سیفاللهی و عباس عبدی که از اعضای اصلی دانشجویان تسخیرکننده لانه جاسوسی بودند، شورای اول را تشکیل میدادند؛ شورای اول کاملاً سیاسی بود؛ اما شورای دوم درواقع یک شورای فرهنگی بود؛ چهرههایی چون حسین رحیمی، از روسای سابق سازمان سنجش؛ موسوی و علی مقاری از مسؤولین سابق دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه تهران و رحمتی، وزیر اسبق راه از اعضای شورای دوم بودند.
مرامنامه و اساسنامه
اساسنامه و مرامنامه دفتر تحکیم در سال ۱۳۵۸ از سوی برخی اعضا چون سید عباس نبوی، علی مقاری و حسین رحیمی و دیگران تنظیم شد. بحث مرامنامه و تنظیم آن طولانی شد. مرامنامه دارای چند بخش: اصول کلی- اهداف، خطمشی عقیدتی- سیاسی، خطمشی فرهنگی و خطمشی تشکیلاتی است.
اصول کلی دفتر تحکیم بر طبق مرامنامه بر این اصول استوار است:
اعتقاد به مکتب اسلامی
ایمان به اصول پنجگانه مکتب اسلام
اعتقاد به اسلام فقاهتی
اعتقاد به ولایتفقیه
اعتقاد به حقانیت انقلاب اسلامی
اعتقاد به قانون اساسی
اعتقاد به انقلاب فرهنگی
همانگونه که در مقدمه مرامنامه قیدشده است پس از جلسات بحث و تبادلنظر و تدوین آن به نظر آقایان جوادی آملی، شیخ یوسف صانعی و سید علی خامنهای رسید و در بخش دوم، نشست انجمنهای اسلامی دانشجویان توسط نمایندگان آنها تصویب شد. اساسنامه نیز دارای ۸ فصل است که حقوق و وظایف ارکان مختلف را بیان کرده است.
خطمشی عقیدتی سیاسی
۱- ایجاد و حفظ ارتباط منظم و پیوسته با مقام ولایتفقیه از طریق تماس مستقیم و غیرمستقیم توسط رابط یا نماینده ولیفقیه در تشکلات سرا سری اسلامی دانشجویی.
۲- اعتقاد به ارائه نتایج مطالعات و تحقیقات عقیدتی خود به فقها و اسلام شناسان معتقد و متعهد به ولایتفقیه جهت تصویب بهمنظور صیانت فکری تشکلات اسلامی دانشجویی
۳- آثار اسلامی در اختیار متفکران عقیدتی قرار میگیرد که معتقد به ولایتفقیه بوده و مورد تأیید ولیفقیه باشند.
۴- نهایت کوشش خود را در تقویت ارکان جمهوری اسلامی و ارگانهای تصمیمگیری و اجرایی (مجلس شورای اسلامی، دولت جمهوری اسلامی، نهادهای انقلابی و….) بهکاربرده و رعایت امربهمعروف و نهی از منکر در قبال آنها را وظیفه خود میدانیم.
۵- اعتقاد به وحدت و انسجام عقیدتی، سیاسی و هماهنگی در میان گروههای اسلامی معتقد و متعهد به ولایتفقیه و امربهمعروف و نهی از منکر نسبت به آنها را وظیفه خود میدانیم.
۶- حمایت همهجانبه از روحانیت معتقد و متعهد به ولایتفقیه را وظیفه خود دانسته و برای گسترش اندیشه اسلامی تمامی تلاش خود را در پیوند حوزه دانشگاه به کارخواهیم بست.
۷- اعتقاد به مطالعه و تحقیق مشترک طلاب علوم دینی و دانشجویان از طریق تحقیق روی مبانی اسلامی و موضوعات موردنیاز جمهوری اسلامی زیر نظر فقها و اسلام شناسان مورد تأیید ولیفقیه.
به پیروی از شرایط سیاسی – اجتماعی جامعه، انجمنهای اسلامی دانشجویان نیز دچار تحولات و دگرگونیهایی شدند. در ابتدا قالب اعتراضات دانشجویی از هر گرایشی صنفی بود. بعد از نهضت امام، چرخش فضای کمونیستی دانشگاه بهسوی فضای مذهبیتر آغاز شد. همزمان با مذهبیتر شدن محیط دانشجویی، نحوه اعتراضات سیاسی نیز تغییر کرد. در این مقطع زمانی تنها مارکسیستها نبودند که در تعقیب جامعه مارکسیستی در دانشگاهها مبارزه میکردند، بلکه جوانان مسلمان با آرمان حکومت دینی و اسلامی، تفکر قهرآمیز و براندازانه داشتند.
عرصه یادشده میتوانست متأثر از آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی باشد، اما متأسفانه رویکردهای جدیدی، محیط را به سود خود مصادره کرد. رویکرد جدید ابتدا گذشته را بهنقد کشید و سپس در ادامه نقدهای تند راه مخالفت با گذشته را در پیش گرفت. در حقیقت یک تغییر گفتمانی بر جنبش دانشجویی بهویژه دفتر تحکیم حاکم شده بود.
براثر رسوخ تعالیم سروش به دفتر تحکیم وحدت، مفاهیمی چون پلورالیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم، محیط دانشجویی و انجمنهای اسلامی را احاطه کرد و سپس شروع به فرهنگسازی نمود. فرهنگ جدید نسبت به اندیشه اسلامی حاکم بر جامعه ایرانی کاملاً بیگانه بود. ازاینرو در درون دفتر تحکیم با مقاومتهایی نیز روبرو شد. طیف مدرن در درون دفتر تحکیم به تأثیر از تمایلات غرب گرایانه راه ستیز با طیف ارزشی و سنتی رقیب را ادامه داد. این طیف عرصه سیاسی را نیز با اندیشه خود همسو کرد و در سال 1379 عبور از خاتمی و انسداد سیاسی در ایران را مطرح نمود.
اختلافات و حتی درگیریهای فیزیکی، دایماً رو به افزایش بود. دفتر تحکیم حتی دیگر قادر نبود تا شورای مرکزی هفت نفره خود را تشکیل دهد و در نشستهای متوالی دچار شکست تشکیلاتی میشد. اختلافات و دوگانگیها ناظر بر انشعاب قریبالوقوع بود.
این اتفاق سرانجام در بهمن 1380 به وقوع پیوست و طیف سنتی در شیراز با تشکیل شورای هفت نفره به خود رسمیت بخشید و رقیب را از صحنه خارج کرد. طیف مدرن سریعاً دست به واکنش زد و فارغ از رقبای سرسخت خود شورای مرکزی شش نفره و سه عضو علیالبدل را تعیین کرد. بدین ترتیب اواخر سال 1380 شاهد دو طیف جداگانه «شیراز» و «علامه» در دفتر تحکیم وحدت بودیم. این رخداد دفتر تحکیم را از «تحکیم» انداخت.
منبع: دانشجو
بازدید: ۵۷