قتل به خاطر تلگرام

دنیای حقوق: مرد میانسال پس از کشتن همسرش به خاطر عضویت در تلگرام با مراجعه به پلیس خود را تسلیم کرد.
قتل به خاطر تلگرام
بررسی روانشناسانه یک ماجرا
قتل به خاطر تلگرام
دنیای حقوق: مرد میانسال پس از کشتن همسرش به خاطر عضویت در تلگرام با مراجعه به پلیس خود را تسلیم کرد.
ساعت 7 صبح روز نوزدهم خرداد نود و پنج مرد میانسالی با مراجعه به کلانتری 130 نازیآباد مدعی شد همسرش را بهقتل رسانده است. با اظهارات مرد میانسال به نام محمود بلافاصله ماموران پلیس به آدرس اعلام شده ازسوی مرد میانسال در خیابان مدائن رفته و با جسد نیمه جان زن میانسالی روبرو شدند.
با انتقال زن 47 ساله به نام نیلوفر به بیمارستان هفتم تیر مشخص شد دقایقی قبل زن بهعلت شدت جراحات جانش را از دست داده است. همزمان با تایید مرگ زن موضوع به سعید احمد بیگی بازپرس ویژه قتل تهران اعلام و او به همراه تیم جنایی در محل جنایت حاضر شدند.
پزشک جنایی با بررسی جسد زن میانسال علت مرگ او اصابت چاقو اعلام کرد. مرد میانسال در بازجوییهای اولیه علت اصلی قتل همسرش را اختلافات خانوادگی اعلام کرد.
عصر امروز با انتقال مرد همسرکش به دادسرای امورجنایی او در جلسه بازجویی با اعتراف به قتل همسرش گفت: من و نیلوفر دخترخاله و پسر خاله هستیم. من بازنشسته آموزش و پرورش هستم و روزها در خانه حضور دارم. حاصل زندگی ما یک دختر و دو پسر هستند که دو نفر از آنها ازدواج کرده و تنها پسرم در خانه با ما زندگی میکرد. از چندی قبل همسرم در گروههای تلگرامی زیادی عضو شد و مخفیانه و به دور از چشم من در این گروهها چت میکرد.
رفتارهای مخفیانه نیلوفر مرا عصبانی میکرد، هرچه به او گفتم دست از این کارهایش بردارد قبول نمیکرد و فقط درخواست طلاق داشت.
مرد همسرکش ادامه داد: کنترل خانواده در دست همسرم بود و هر کاری که دلش میخواست انجام میداد اما من به خاطر فرزندانم دندان روی جگر میگذاشتم. چندی قبل متوجه شدم او درخواست طلاق داده است، هرچه به او التماس کردم تا دادخواستش را پس بگیرد قبول نکرد و با این کارهایش باعث شد تا صبح امروز من مرتکب قتل شوم.
محمود اضافه کرد: ساعت 5.30 دقیقه از خواب بیدار شدم. همسرم خواب بود، از آشپزخانه چاقو بزرگی را برداشته و بالای سر او آمدم. چند باری مردد بودم تا اینکه یکباره چاقو را در قلبش فرو کردم. نیلوفر جیغ بلندی کشید، از ترس چند ضربه نیز به دست و شکمش زدم. پسرم از خواب بیدار شد. من نیز بلافاصله به سر کوچه رفتم و با گرفتن آژانس در داخل آن نشستم. بعد از اینکه اورژانس همسرم را به بیمارستان برد، به کلانتری محل رفته و خودم را معرفی کردم. با اعترافات مرد میانسال او با دستور سعید احمد بیگی بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی بازداشت و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. گفتنی است با انتقال متهم به پزشکی قانونی، در معاینات اولیه جنون او تایید نشد.
منبع: رکنا
در همین رابطه نگاه میکنیم به عوامل تهدیدکننده خانواده از زبان دکتر احمد بهپژوه، دانشیار روانشناسی دانشگاه تهران
چه عواملی سلامت خانواده را تهدید میکنند؟
عدم شناخت اصول زندگی مشترک.
در برخی از خانوادهها به علت عدم شناخت زن و شوهر نسبت به یکدیگر؛ عدم آگاهی نسبت به اهداف و انگیزههای ازدواج؛ بیانصافی؛ پیشداوری؛ فریبکاری؛ عدم احساس مسوولیت، و بیتوجهی بهاصول اخلاقی، همانا بنیاد خانواده متزلزل میشود، که در این میان، مهمترین عامل آسیبپذیری، عدم شناخت و انحراف دو همسر از هدفهای ازدواج است. هنگامی که راجع به خانواده صحبت میشود، اغلب زنها و شوهرها بهگونهای برخورد میکنند که گویی همه چیز را درباره خانواده میدانند. هرکس به خود اجازه میدهد راجع به خانواده میدانند. هر کس به خود اجازه میدهد راجع به خانواده اظهار نظر کند و از آنجا که هر کس در خانواده رشد کرده است، پیش خود تصور میکند که دانش و آگاهی لازم را دارد درحالیکه اینطور نیست و انجام هر کار ایفای هر نقشی نیازمند آموزش، کارآموزی و مهارت آموزی مربوط به خود است. برای ایفای نقش یک همسر موفق و توانا باید مهارتها و آگاهیهای لازم را کسب کرد. از این رو توصیه میشود با شرکت در جلسههای آموزشی و مطالعه کتابهای مربوط به تعلیم و تربیت، روانشناسی و جامعهشناسی خانواده، آیین همسرداری و نظایر آن، به دانش و مهارتهای خود بیفزایید و از این طریق، تعادل و سلامت خانواده را حفظ کنید.
سست شدن باورهای مذهبی.
شاید مهمترین عاملی که سلامت و استحکام خانواده را تهدید میکند، سستشدن باورهای مذهبی، اصول اخلاقی، و فقدان معنویت باشد. هرگاه زن و شوهر در روابط خود، خدا را فراموش کنند و درحضور و غیاب یکدیگر به گونهای برخورد کنند که گویا خدا غایب است و آنها را نمیبیند، با دست خود کانون خانواده را به سوی تزلزل و نابودی سوق دادهاند.
یکی از رسمهای پسندیده هنگام عقد ازدواج، گذاشتن قرآن بر سر سفر عقد است. بهنظر میرسد این رسم به معنای آن است که زن و شوهر به قرآن اعتقاد دارند و آنچه را که قرآن گفته است، عمل میکنند و قرآن را در زندگی و پیوند مشترک خود حاکم و داور قرار میدهند و خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال، رفتار و گفتارشان میدانند. حال چنانچه این وضعیت تغییر کرد و این اعتقادات و باورها سست شد و از بین رفت، سلامت و تعادل خانواده به خطر میافتد. زمانی که ارزشها، نگرشها و باورهای حاکم بر روابط زن و شوهر بر اساس لذتطلبی، تجملگرایی، مادیگرایی و سودطلبی استوار باشد، بیشک روابط انسانی از معنویت تهی میشود. درنتیجه این روابط بسیار سست و شکننده خواهد بود و به محض بروز موقعیتی خاص مانند بیپولی، تنگدستی، بیماری، کهولت و افزایش سن و نظایر آن، کانون خانواده از درون متلاشی میگردد و با هر بهانهای از هم میگسلد.
بیصداقتی، فریبکاری و پنهانکاری.
جوهر روابط سالم میان زن و شوهر، صداقت است. صداقت، اعتماد را بنیاد مینهد. زن یا شوهری که با همسر خود صادق نیست و با دادن وعدهها و وعیدها میخواهد زندگی کند، با رفتار خود، کانون گرم و صمیمی خانواده را سست و لرزان میکند. همچنین گاهی اوقات پنهان کردن حقایق و قریب دادن، ارکان خانواده را سست و آسیب دیده میکند. برای مثال، شوهر یا زن آمد و شد، معاشرتها، درآمد یا هزینه خود، و نظایر آن را از یکدیگر پنهان میکنند، غافل از آن که روزی این حقایق آشکار، و درنتیجه منجر به تیرگی روابط بین آنان خواهد شد؛ و چنانچه زوجین بدان توجه نکنند، زمینههای از هم گسیخته شدن بنیاد خانواده را فراهم میکنند.
عدم توجه به نیازهای همسر.
زوجهای موفق در صدد ارضای نیازهای همسر خود میباشند. بنابراین هر زن یا شوهری وظیفه دارد نیازهای جسمی و روحی همسرش را بشناسد و در مقام ارضای آنها برآید. ارضای نیازهای به طریق درست و مطلوب به رشد همه جانبه و ایجاد امنیت روانی زوجین منجر میشود و در نتیجه سلامت خانواده تأمین میگردد. در جلسات مشاوره زناشویی، گاهی مشاهده میشود که زن اظهار میکند: «شوهر من وقتی به خانه میآید یا وقتی که در خانه هست، زیاد میخوابد و به من توجه ندارد». اینگونه رفتارها بیانگر این است که شوهر برای زنش ارزش قائل نیست و به نیازهای عاطفی او بیاعتنا و بیعلاقه است. از اینرو، این وضعیت موجب میشود که روزی تحمل و شکیبایی زن به پایان برسد و بهطور مستقیم یا غیرمستقیم بر پدیداری رفتارهای نابهنجار او اثر گذارد و به جدای منتهی شود.
بدیهی است توجه به نیازهای همسر، فقط به نیازهای جنسی ختم نمیشود. احترام و پذیرش؛ نگاه مهربان به یکدیگر؛ در کنار هم حضور داشتن؛ در فعالیتهای مشترک شرکت کردن و نظایر آن، نشانه توجه به نیازهای همسر است.
ابهام و افراط در انتظارها.
بهطور معمول مشخص کردن انتظارها در روابط، باعث معین شدن وظایف و حدود روابط افراد میشود. در خانوادههایی که انتظارهای متقابلِ زن و شوهر تصریح نشده است، روابط آنان آسیبپذیر است و دقیقاً نمیدانند نسبت به یکدیگر چه وظایفی به عهده دارند برای مثال، وقتی وارد خانه میشوید، انتظار دارید با شما چگونه برخورد شود؟ آیا تا به حال با همسرتان گفتوگو داشتهاید که در آن بگویید، چه انتظارهایی از یکدیگر دارید؟
درهرصورت ابهام، افراط و تعارض در انتظارها موجب میشود فضایی نامساعد و کینهتوزانه به وجود آید. گاهی اوقات داشتن توقعات بیش از حد از همسر، مثل این که انتظار داشته باشید همسرتان در نظم و ترتیب سرآمد دیران به حساب آید، سلامت خانواده را در معرض تهدید قرار میدهد.
دخالت دیگران.
اکثر پژوهشهای انجام شده در ایران درباره طلاق، این حقیقت را منعکس کردهاند که دخالت دیگران موجب شعلهور شدن اختلاف زن و شوهر میگردد و در نهایت به طلاق و جدایی منجر خواهد شد.
زن یا شوهر، به ویژه در اوایل زندگی مشترک، توسط دیگران بهطور ناشیانه راهنمایی یا در برخی موارد تحریک میشوند. گاهی اوقات حضور مادر شوهر یا پدر شوهر و مادر زن یا پدر زن، به رغم علاقه به فرزندان خود، در زندگی مشترک آنان مزاحمتها و آسیبهایی را به وجود میآورند و از آنجا که در استحکام و انحلال بنیاد خانواده، عوامل متعددی دخالت دارند، هریک از عوامل، اثرهای گوناگون آنی یا با تأخیر را بر جای میگذارند. برای مثال، مخالف پدر و مادرِ زن یا شوهر با ازدواج، ممکن است پس از ازدواج به عنوان عامل زمینهساز در دراز مدت، سلامت خانواده را تهدید کند و تأثیر خود را به شکل طلاق و جدایی ظاهر سازد.
مسائل اقتصادی و مالی.
زندگی زناشویی بر پایه اشتراک بنا شده است. از این رو به کار بردن عبارتهایی از قبیل «مال من»، «جهیزیه من»، «مال تو» و نظایر آن، پایه اشتراک را متزلزل و به تفرق و جدایی تبدیل میکند. زن و شوهرِ جوان، آگاه و بصیر روی این عبارتها خط بطلان میکشند و آنها را به «مال ما»، «مسئله ما» و «مشکل ما» تبدیل میکنند. پیوندهایی که بر پایه انگیزههای مادی و ثروت زن یا شوهر پیریزی شده است، پس از مدتی از هم میگسلد و بنیاد خانواده را متلاشی میکند. قدیمیها جمله زیبایی را گفتهاند که: «آدم نام خالی بخورد، اما دلش خوش باشد.» این جمله بیانگر آن است که شایسته است نیازهای مادی انسان در حد متوسط تأمین شود، اما نیازهای روانی باید در حد بالا مورد توجه قرار گیرد.
زندگی زناشویی نشیب و فراز دارد و زن و شوهر باید با رعایت صرفهجویی، قناعت و عدم تجملگرایی، به تنظیم و اداره مسائل اقتصادی زندگی مشترک خود بپردازند. گاهی اوقات مسائل مالی و اقتصادی بهانهاند و زمانی که از زن یا شوهر سؤال میشود که چرا با یکدیگر سازش ندارید، به این گونه مسائل اشاره مینمایند و در نهایت «عدم توافق» و «عدم تفاهم» را عامل اصلی طلاق و جدایی معرفی میکنند. بدیهی است که این عامل کلی و مبهم (عدم توافق) نمیتواند ما را به سوی شناخت عواملی که سلامت خانواده را تهدید میکنند، هدایت کند.
موانع فرهنگی و طبقاتی.
گاه فرهنگ زن یا مرد به لحاظ عدم تناسب یا تضاد، سلامت خانواده را تهدید میکند. برای مثال، ناهماهنگی فرهنگی و طبقاتی زن و شوهر (مانند فرهنگ شهری در مقابل فرهنگ روستایی) گاه باعث تهدید بنیاد خانواده میشود. از سوی دیگر، گاه به علت شهرنشینی و صنعتی شدن، بنیاد ارزشها سست میشود و افراد به تعهدات اخلاقی و ارزشهای حاکم مقید نیستند و این مسئله موجب میشود زن یا شوهر با «منم منم» گفتن! و تفاخر به اصل و نسب خود، میکوشد همسر خود را سرزنش و تحقیر کند. بدیهی است در چنین خانوادهای احساس حقارت هر یک از زوجین موجب میشود فضای روانی و عاطفی نامساعدی به وجود آید و زوجین از یکدیگر متنفر شوند. از نظر ساروخانی عواملی وجود دارند که در کار زوجیت موجب کار کرد نامطلوب میشوند و تا زمانی که تکثر نیابند یا تقویت نشوند، در حال کمون باقی میمانند. اما زمانی که خانواده با بحرانی روبهرو میشود، این عوامل تقویت میشوند و از حال کمون و نهفته بیرون میآیند و تأثیر وسیع خود را بر خانواده بر جا میگذارند.
هوسرانی و چند همسری.
عامل دیگری که سبب آسیبپذیری خانواده میشود، تنوعطلبی و هوسرانی زن یا شوهر و چندهمسری است. شوهر یا زن بهفرمان احساسات خود با زن یا مرد دیگری ارتباط نزدیک برقراری میکند و رابطه خود با همسر قبلی را سست مینماید. در این شرایط عواملی از قبیل کششهای روانی- جنسی، زیبایی یا ثروت طرف مقابل موجب گرایش به روابطی خارج از چهارچوب خانواده یا برقراری روابط پنهان و مخفی میگردد.
سوءتفاهم و سوءارتباط.
مهمترین عامل آسیبپذیری خانواده، بروز سوءتفاهمها و سوءارتباطهاست. این عامل بهصورت یک فرایند مخرب و پیش رونده عمل میکند. گاهی یک سوءتفاهم ساده درصورت مرتفع نشدن همچون یک گلوله برفی کوچک به تدریج به یک بهمن بزرگ تبدیل میشود و بنیاد زندگی زناشویی را ویران میکند.
انتقامگیری و بهانهجویی.
انتقامگیری، بهانهگیری و عیبجویی، از مهمترین عوامل آسیبزایی خانواده و روابط زن و شوهر به شمار میآیند. طرح مکرر دلخوریها، نقاط ضعف، و نارساییها، ساختمان روابط زناشویی را تهدید و تخریب میکند. بنا بر این در مواقع اختلاف و خطا باید کوشید تا همسر عفو شود؛ نقاط مثبت او دیده شود و «کهنه قبالهها» نو نگردید، همچنین به قول معروف از «کاه»، «کوه» ساخته نشود بلکه با دیده اغماض به رفتار و گفتار یکدیگر نگریسته شود.
سلطهگری شوهر یا زن.
هرگاه روش شوهر یا زن در زندگی مشترک بر پایه سلطهجویی و سلطهگری باشد و هر کدام بخواهند نظریات خود را به اعضای خانواده تحمیل کنند، فضای خانواده به یک فضای استبدادی و نامطلوب تبدیل میشود. در چنین فضایی شوهر یا زن مرتباً به دیگران دستور میدهند، امر و نهی میکنند یا اجازه صحبت به دیگران نمیدهند. در این وضعیت، اعضای خانواده احساس حقارت میکنند. نتیجه این وضع، سرکشی، نافرمانی و لجاجت در رفتار اعضای خانواده خواهد بود. در چنین خانوادهای مشارکت و مشاوره معنا ندارد و شوهر یا زن به تنهایی تصمیم گیرنده و همه کاره است. در هر صورت «مردمسالاری» یا «زنسالاری» بنیاد خانواده را لرزان میکند و موجب بروز ستیزههای خانوادگی میگردد؛ و از «عقل سالاری» و «حق سالاری» هم خبری نیست!
بینظمی و بیمسئولیتی در آمدن به خانه.
بینظمی در آمدن به خانه، بهویژه از طرف شوهری که ساعتهای پیاپی، زنش را تنها در خانه رها میکند و وقت خود را با دوستان مجرد خود میگذراند، موجب میشود که روابط خانوادگی مخدوش گردد. همچنین گاهی اوقات شوهر به مسافرتهای طولانی قابل اجتناب میرود و خانواده را برای مدت طولانی ترک میکند و تنها میگذارد.
بیتوجهی به امور خانه و خانواده.
گاهی اوقات بیتوجهی به برخی مسائل؛ عدم توجه به امور خانه؛ و عدم مشارکت در فعالیتهای خانوادگی، موجب میشود زن یا شوهر این وضعیت را به بیعلاقگی به شخص خود تعمیم یا نسبت دهند. برای مثال، شیر آب خراب است و چند وقت است که چکه میکند… یا دکمه پیراهن من چند وقت است افتاده و کسی به فکر دوختن آن نیست. بنا بر این اگر زن یا شوهری گفت: «همسر من به فکر خانه و خانواده نیست؛ من برای او ارزشی ندارم؛ او سرش به کار خودش مشغول است؛ و …» اظهارات او میتواند نشانههای آسیبزایی خانواده محسوب شود.
عدم همکاری در امور خانه، به ویژه در دوران بیماری و بارداری زن، مورد خاصی است که موجب میشود زن دلسرد شود و این وضعیت را نشانه بیعلاقگی یا بیوفایی شوهر نسبت به خود تعبیر کند. روزی پیامبر اکرم (ص) به خانه دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) رفت و دید دخترش پای دیگ نشسته و حضرت علی (ع) دارد به رایش عدس پاک میکند. از صفا و صمیمیت این زن و شوهر بسیار خوشش آمد و فرمود: «مردی که به زن و فرزندش از روی محبت خدمت کند، خدا به رایش خیر دنیا و آخرت میخواهد.
ناباروری و نازایی.
یکی از هدفهای ازدواج و تشکیل خانواده، تولید مثل و فرزند آوری است؛ اما متأسفانه حدود ده تا پانزده درصد از زنان و شوهران به دلایل گوناگون توانایی باروری ندارند و نابارورند. اصطلاح ناباروری زوجین، زمانی مطرح میشود که با داشتن دو بار آمیزش جنسی در هفته برای یک سال، بدون استفاده از روشهای پیشگیری، زن، باردار نشود. در قوانین ایران، عقیم بودنِ یکی از زوجین میتواند یکی از موارد صدور جواز طلاق باشد. با وجود این، تأثیرِ داشتن یا نداشتن فرزند بر آسیبپذیری خانواده بهوضوح مشخص نیست و پژوهشگران گزارشهای متناقضی منتشر کردهاند. از این رو زوجهای نابارور به جای این که عصبی و ناامید شوند و یکدیگر را مقصر معرفی و متهم کنند، توصیه میشود با آرامش و منطق با مسئله برخورد کنند و در اولین فرصت به مراکز مشاوره پزشکی و روانپزشکی رو آورند.
ناتوانیهای جنسی.
یکی از هدفهای ازدواج پاسخگویی درست به نیازهای جنسی است. متأسفانه برخی از افراد به دلایل گوناگون دچار ناتوانیهای جنسی و سردمزاجیاند و قادر به ارضای مطلوب نیازهای جنسی همسر خود نیستند. این وضعیت در دراز مدت آسیبزاست و هر یک از زوجین باید با شناخت، شجاعت و صداقت به این مشکل توجه کنند و در پرتو مشورت با افراد متخصص مانند روانپزشک، متخصص غدد، متخصص زنان، متخصص کلیه و مجاری ادرار و متخصص روانشناسی و مشاوره خانواده به حلوفصل آن بپردازند. سردمزاجی یک یاز شایعترین اختلالات در کار غدد جنسی است و اغلب جنبه روانی دارد (ایزدی، 1356). مقاربت جنسی نوعی مبادله عاطفی و ارتباط عاطفی میان زن و شوهر است، نه صرفاً یک ارتباط جسمانی و فیزیولوژیک، از این رو، موفقیت در عمل زناشویی، به رضایت عاطفی در زن یا شوهر و یا هر دو منجر میشود. شایان ذکر است که نقش عوامل روانی در موفقیت عمل زناشویی زن بیشتر از مرد حائز اهمیت است و گاهی اوقات زن، سردمزاجی را به عنوان مکانیسمی علیه بدرفتاریهای شوهر به کار میبرد. از این رو، شوهری که مسئله «تمکین» را مطرح میسازد، باید خود زمینههای عاطفی مثبت را در همسرش به وجود آورد. انتقاد در امور جنسی و روابط زناشویی، بدون تردید یک یاز دشوارترین انواع انتقادهاست و هیچ انتقادی دردناکتر از اشاره به ناتوانیهای جنسی طرف مقابل نیست. درحالیکه باید اذعان کرد که ریشه اکثر مسائل و مشکلات از بستر زناشویی آغاز میشود و تعامل زناشوییِ سالم، کلید فرایند خانواده مطلوب است.
تهدید کنندههای دیگر.
عوامل دیگری که سلامت خانواده را تهدید میکنند، به شرح زیر است:
ازدواج ناموفق و عدم رعایت تناسبها در ازدواج؛ ازدواج تحمیلی، مصلحتی و شتابزده؛ اختلاف زیاد زوجین از نظر سن و تحصیلات؛ پایین بودن سن ازدواج زن یا شوهر؛ بد اخلاقی و عدم تحمل اخلاق یکدیگر (عدم توافق اخلاقی)؛ افراط و تفریط در نظم و انضباط؛ کار و اشتغال بیش از حد شوهر یا زن عدم تعادل روانی و عاطفی؛ خودپسندیها و خودخواهیها؛ عدم آشنایی و رعایت حقوق یکدیگر؛ توجه به ظواهر و امور مادی؛ ندادن نفقه و عدم تأمین نیازهای مادی؛ بیماریهای جسمانی و روانی (بیماریهای مسری و عفونی)؛ اعتیاد به موادمخدر، الکل و سیگار؛ زندانی بودن زوج یا زوجه؛ بی بند و باری در معاشرتها؛ اختلالهای عاطفی و شخصیت (مثل لجبازی و یکدندگی و غرور کاذب)؛ مصرفگرایی و تجملگرایی؛ عدم رعایت عدالت و انصاف؛ بدبینی و سوء ظن؛ عدم استقلال مالی و فکری؛ اشتغال زن در خارج از خانه بدون رضایت شوهر؛ پیروی از آرزوها و استمرار برنامههای دوران تجرد؛ تحقیر و تمسخر همسر و …
منبع : مرکز مشاوره امام خمینی