قتل از روی غیرت
قتل از روی غیرت
قتل از روی غیرت
حدود ساعت 11 پنجم اردیبهشت 1395 خبر قتل مرد میانسالی که پس از جراحت در درگیری منطقه خزانه به یکی از بیمارستانهای محدوده کلانتری 160 خزانه منتقل شده بود، از سوی مأموران کلانتری خزانه به بازپرس کشیک قتل اعلام شد و با توجه به اینکه متهم این پرونده خودش را به پلیس معرفی کرده بود، برای ارائه توضیحات به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد.
اشکان متهم 26 ساله این پرونده در اظهاراتش به محسن مدیر روستا؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت گفت: خیاط هستم و دختر 6 سالهای دارم؛ چندماه پیش سکته کردم و از 4ماه قبل خانهنشین و چندی پیش به همسرم مشکوک شدم و گمان کردم وی با یکی از اهالی ساختمان ارتباط داشته باشد؛ همسر و دخترم از سه هفته پیش به شهرستان رفتند و من در خانه تنها بودم تا اینکه دیروز حافظه (فلش مموری) یک گوشی که در خانه نگهداری میکردم را روی گوشی انداختم و بهصورت اتفاقی به یک فایل صوتی که حاوی صدای همسرم در حال قرار گذاشتن برای خرید لباس با مردی که صدایش برایم آشنا بود را شنیدم؛ ظاهرا مرد میانسال با همسرم رفت و آمد داشته و با او به خرید میرفته است پس از اینکه حدسم به یقین تبدیل شد، تصمیم گرفتم مرد 53 سالهای که بعد متوجه شدم از اهالی ساختمان محل سکونتم است و با همسرم ارتباط داشته است را بکشم.
محمود در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: بعد از این قضیه با همسرم تماس گرفتم و او به من گفت که توسط این مرد میانسال اغفال شده است؛ حدود ساعت 21 روز قبل از جنایت مقابل درساختمان منتظر مرد میانسال نشسته بودم تا اینکه او سر رسید و من از وی خواستم برای پرداخت اجاره همراه من نزد صاحبخانه برویم اما او از این کار خودداری کرد و قصد نداشت با من همراه شود، دستش را گرفتم و به او گفتم بحث اجاره دروغ است و از ارتباطش با همسرم آگاه شدهام، وی که ترسیده بود به خیابان دوید و داد و فریاد کرد، من نیز که خون جلوی چشمانم را گرفته بود، دنبالش دویدم و با میله آهنی چند ضربه به سرش زدم که مرد میانسال نقش بر زمین شد.
محمود افزود:
بعد از این ماجرا، مردم آنجا جمع شدند و خودم با 110 تماس گرفتم اما شماره 110 مشغول بود، آنجا ایستاده بودم که دو جوان نزد من آمدند و ماجرا را برایشان تعریف کردم و به آنها گفتم به خاطر ناموس مرتکب این قتل شدم، آنها من را سوار بر خودرویشان کردند و از آنجا رفتیم، حوالی افسریه و در یک پارک توقف کردیم و دو پسر جوان من را دلداری دادند و پس از مدتی رفتند، من نیز تصمیم گرفتم که خود را به پلیس تحویل دهم و به کلانتری مشیریه رفتم و قتل را گردن گرفتم؛ اکنون نیز از قتلی که مرتکب شدم، ناراحت نیستم چون به خاطر ناموس آدم باید رگش برود.
با اعتراف محمود به قتل مرد میانسال، وی به دستور محسن مدیر روستا؛ بازپرس امور جنایی تهران دستگیر شد و برای ادامه تحقیقات در اختیار اداره پلیس آگاهی قرار گرفت.
نظر کارشناس:
اظهارات متهم را شنیدیم؛ در اینجا توجه شما را به بخشی از صحبتهای او جلب میکنم: «کلانتری مشیریه رفتم و قتل را گردن گرفتم؛ اکنون نیز از قتلی که مرتکب شدم، ناراحت نیستم چون به خاطر ناموس آدم باید رگش برود.»
در اینجا سخن عجیب متهم را که به خاطر ناموسش مرتکب قتل شده است دیدیم، حال این سوال پیش میآید که آیا خواستگاه واقعی غیرت چنین میطلبد یا خیر جهل و خشم هستند که اینگونه انسان را به پرتگاه اشتباه گرفتار میکنند؟
در نگاه مردم «غیرت» به تعصب، دفاع، حمایت و توجه به ارزشها، اعتقادات و ناموس اطلاق میشود، این حمایت و تعلق از ناموس معمولاً زنان و دختران را در برمیگیرد. مردان به زنان که ناموس آنها هستند
حساساند.
همچنان که زنان با شدت بسیار بیشتر به مردان خود حساساند. اگر این حساسیت به معنی حفظ غریزه و دفاع از خانواده باشد نه تنها طبیعی و متعادل است بلکه هنجار و حتی ضروری است.
اما چنانچه شدید و غیرمنطقی باشد، بیمارگونه است.
عوامل بیولوژیک مانند ارث، ژن و همچنین تربیت، یادگیری اجتماعی فرهنگ و خانواده از عوامل شکل گیری شخصیت و خصوصیات روحی افراد میباشند و تعلق خاطر و عشق بهمنظور پیوند دادن افراد به یکدیگر و تحکیم ساختار خانواده و اجتماع است. حال اگر تعلق خاطر زناشویی و ناموسی واجد همه این شرایط باشد سازنده و اعجازانگیز است در غیراینصورت، ثمرهای جز تخریب به همراه ندارد. البته عوامل زیادی در روند انحرافی دفاع از ارزشها و جریحهدار شدن احساسات افراد نقش دارند.
در حقیقت جریحهدار شدن هویت، شخصیت و ارزشها، فرد را آشفته و بیتاب کرده و او را به تهاجم و پرخاشگری میکشاند.
وقتی به فرد یا نزدیکان و دارایی وی و از همه مهمتر به ارزشهای اعتقادی و ناموسی فرد توهین یا دست اندازی شود؛ او دچار سرخوردگی شکست و ناکامی میشود و پاسخ افراد در این موارد بیشتر حمله، تهاجم، انتقام و گاه تجاوز متقابل به حریم دشمن یا متهاجم است. افراد در هر لباس و جایگاهی فطرت مشابه دارند چون سرشت و فطرت انسان از بدو خلقت برای دوام و بقای او بسیج شده است و بدیهی است اگر فرد با توجه به زمینههای ارثی، آموزشی، فرهنگی و تربیت خانوادگی و محیطی نادرست آموخته باشد که «پاسخ مشت، مشت است» یا «بکش تا کشته نشوی» «بزن تا ادب شود»،
با هر تحریک یا تهاجمی مبادرت به حمله و تجاوز متقابل میکند و بر عکس این آموزشها، پناه بردن به صبر، خدا، پلیس مشاوره و یا نزدیکان است اگرچه نقش و حضور قانون و ترس از نظارت را نیز
نباید نادیده گرفت.
منبع: رکنا
بازدید: ۷۴