علاج عملی حسد
علاج عملی حسد
برگرفته از چهل حدیث امام خمینی
علاج عملی حسد اندکی گفته شد. علاج عملی این صفت آن است که با محسود اظهار محبت کنی و مقصودت درمان مرض باطنی باشد. نفس، تو را دعوت میکند که او را اذیت کنی، توهین و دشمنی کنی، اما بر خلاف خواسته نفس، به او ترحم و احترام کن، خوبیهایش را بگو، صفات پسندیده اش را یاد کن، گرچه اینها در اول سخت است، ولی چون مقصود اصلاح نفس است، کم کم تکلف و زحمت آن کم میشود و عادی میگردد. به نفس خود بگو و بفهمان که او بنده خداست و شاید خداوند نظر لفظی به او داشته که برخوردارش ساخته است، مخصوصاً اگر اهل علم و دیانت باشد و حسد به خاطر آنها باشد که البته حسد ورزی به آنان زشت تر و دشمنی با آنان بدفرجام تر است. این نعمتهای الهی، باید محبت در دل ایجاد کند و انسان به آنان احترام و خضوع کند. اگر چیزی که عامل محبت و خضوع است مایه دشمنی شود، شقاوت بر او بسیار غلبه کرده و حتما در صدد اصلاح برآید و بداند که اگر در صدد ایجاد محبت برآمد، موفق میشود و نور محبت بر ظلمت و کدورت غلبه مییابد.
از امت من نه چیز برداشته شده است، یکی هم حسد است، در صورتی که به دست یا زبان ظاهر نشود. [1]
البته امثال این حدیث نباید مانع از جدیت در ریشه کن ساختن این خصلت زشت از نفس و پاک کردن روح از این آتش ایمان سوز و آفت دین برانداز باشد. در احادیث آمده است که این صفت، ایمان را میخورد و آفت ایمان است و خدا از صاحب آن برائت جسته است. پس از چنین امر بزرگ و فساد مهمی نباید غفلت کرد و به سبب حدیث «رفع»، مغرور شد. این ابی یفور گوید: حضرت صادق (ع) فرمود:
«من اصبح وامسی و الدنیا اکبر همه جعل الله الفقر بین عینیه و شتت امره و لم ینل من الدنیا الا ما قسم له . و من اصبح و امسی و الاخره اکبر همه، جعل الله الغنی فی قلبه و جمع له امره»؛[2]کسی که صبح و شام کند، در حالی که دنیا بزرگ ترین هم او باشد، خداوند فقر را بین دو چشمش قرار میدهد و کارش را پریشان میسازد و از دنیا جز آنچه برای او قسمت شده، برخوردار نمیگردد. و کسی که صبح و شام کند، در حالی که بزرگ ترین هم و فکر او آخرت باشد، خداوند بی نیازی را در دل او قرار میدهد و کار او را برایش گرد میآورد و سامان میبخشد. بدان که برای دنیا و آخرت و حقیقت آنها، تعریفهای مختلفی است که وارد آن مباحث نمیشویم. آنچه در این باب مهم است، فهم دنیای مذموم برای انسان آخرت طلب است، تا آگاهانه از آن پرهیز کند.
1- کافی، ج2، ص 463، ح 2.
2- کافی، ج 2، ص 319.
ادامه دارد.