محمد رضا خسرویسخنان نیابتی
محمد رضا خسروی
سخنان نیابتی
سرمقاله
سخنان نیابتی
محمدرضا خسروی
اکنون که تنور جنگ های نیابتی را در منطقه و در بیشتر گوشه های کره ارض گرم نگه داشته اند و این تنورها هیزمی دارند از جنس رگ و پوست و جان و جسم و خیال و خانه مردم بگذارید به حکم تداعی و به حکم وظیفه ای که مطبوعات و ادبیات و رسانه ها بر دوش دارند از تعهدی حرف بزنم که خود نام آن را متأثر از اصطلاحات روز «سخنان نیابتی» گذاشته ام.
خوانندگان ما لابد با آلبرکامو (1960-1913) ادیب فرانسوی آشنایی دارند و اگر ندارند در همین جا می گویم که او خالق رمان هایی است به نام «بیگانه»، «طاعون» و «سقوط» او در عین حال از فلاسفه معاصر اروپا نیز به شمار است و جایزه فاخر ادبیات نوبل را هم در سال 1957 از آن خود کرده است.
کامو در جایی نوشته است که:«یگانه کار موجه ما این است که با نهایت توان خود حرف کسانی را بزنیم که نمی توانند حرف خود را بزنند» و من بر این باورم که ادای این وظیفه در صدر تعهدات صاحبان قلم و نگارندگان جراید و روشنفکران جامعه جای دارد.
اضافه می کنم تا جایی که به یاد می آورم و خوانده ام سلسله نویسندگان مطبوعات موفق و البته متعهّد از دغدغه سخن گفتن به جای ستمدیدگان خاموش فارغ نبوده اند و روزنامه «دنیای حقوق» از آنجا که به هر حال با «حق» سر و کار دارد و اتفاقاً حق همان چیزی است که خیلی عادی و خیلی معمولی از صاحبان آن گرفته می شود وظیفه دارد که هم جانب نگهدار حق باشد و هم بلندگوی کسانی باشد که بین آنان و حقشان فاصله افتاده است و نمی توانند آن را در جایی مطرح کنند. سخن گفتن به نیابت از این کسان بی شک سودمند خواهد بود، نخست این که مردم از بازتاب وضع و حالشان احساس آرامش می کنند و دو دیگر این که:
بر در بسته چو بنشینی بسی
هیچ شک نبود که بگشاید کسی