درباره قانون مجازات اسلامی( قسمت 32)
درباره قانون مجازات اسلامی( قسمت 32)
درباره قانون مجازات اسلامی( قسمت 32)
دکتر حجتالله فتحی
در حدیثی از شیخ مفید آمده است:
قَالَ رَوَی الْعَامَّهُ وَ الْخَاصَّهُ أَنَّ امْرَأَهً شَهِدَ عَلَیْهَا الشُّهُودُ- أَنَّهُمْ وَجَدُوهَا فِی بَعْضِ مِیَاهِ الْعَرَبِ مَعَ رَجُلٍ یَطَؤُهَا- وَ لَیْسَ بِبَعْلٍ لَهَا فَأَمَرَ عُمَرُ بِرَجْمِهَا- وَ کَانَتْ ذَاتَ بَعْلٍ فَقَالَتْ: اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّی بَرِیئَهٌ، فَغَضِبَ عُمَرُ وَ قَالَ: وَ تَجْرَحُ الشُّهُودَ أَیْضاً. فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): رُدُّوهَا وَ اسْأَلُوهَا فَلَعَلَّ لَهَا عُذْراً، فَرُدَّتْ وَ سُئِلَتْ عَنْ حَالِهَا فَقَالَتْ: کَانَ لِأَهْلِی إِبِلٌ فَخَرَجْتُ مَعَ إِبِلِ أَهْلِی وَ حَمَلْتُ مَعِی مَاءً وَ لَمْ یَکُنْ فِی إِبِلِی لَبَنٌ وَ خَرَجَ مَعِی خَلِیطُنَا وَ کَانَ فِی إِبِلٍ فَنَفِدَ مَائِی فَاسْتَسْقَیْتُهُ فَأَبَی أَنْ یَسْقِیَنِی حَتَّی أُمَکِّنَهُ مِنْ نَفْسِی فَأَبَیْتُ، فَلَمَّا کَادَتْ نَفْسِی أَنْ تَخْرُجَ أَمْکَنْتُهُ مِنْ نَفْسِی کَرْهاً. فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع): اللهاکبر فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ. فَلَمَّا سَمِعَ عُمَرُ ذَلِکَ خَلَّی سَبِیلَهَا.
اهل تسنن و تشیع روایت کردند که شهود علیه زنی شهادت دادند که او را با مردی که با او آمیزش میکرد و شوهرش نبود، یافتهاند. آن زن شوهردار بود و عمر دستور داد او را سنگسار کنند. زن گفت: خدایا، تو میدانی که من بیگناهم. عمر خشمگین شد و گفت: تو شاهدان را نیز جرح میکنی؟
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: زن را برگردانید و از او بپرسید، شاید برای او عذری باشد. زن بازگردانده شد و از حالش جویا شدند. زن گفت: من همراه شتر خانوادهام بیرون رفتم و با خویش آبی برداشتم و شترم شیری نداشت و دوست همراه ما شترانش شیر داشتند. آب من تمام شد، از او آب خواستم. او از دادن آب به من امتناع کرد مگر اینکه خود را تسلیم او کنم. من از انجام این کار ابا کردم ولی زمانی که نزدیک بود جانم درآید، خودم را با اکراه در اختیارش گذاشتم. در اینجا امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: اللهاکبر! کسی که ناچار شود درصورتیکه ستمگر و متجاوز نباشد، گناهی بر او نیست. عمر چون این جریان را شنید، زن را آزاد ساخت.
دلالت این روایت نیز همانند روایت قبل بر سقوط حد با ادعای اضطرار تام است و با توجه به تعلیل حدیث به آیه شریفه «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ علیه» میتوان گفت این امر اختصاصی به حد زنا ندارد.
ادعای عدم عقل و بلوغ
علامه حلی در حد قذف میفرماید: «اگر مقذوف ادعا کند که قاذف در حال عقل و افاقه یا در حال بلوغ وی را قذف کرده است [و قاذف منکر آن باشد] قول قاذف مقدم است».