خون بازی( قسمت دوم و پایانی)
خون بازی( قسمت دوم و پایانی)
خون بازی( قسمت دوم و پایانی)
راههای مقابله با خون بازی (خودزنی)
در یادداشت قبلی بیان شد که معمولاً نادیده گرفته شدن، طرد شدن، بی احترامی دیدن موجب جریحه دار شدن احساسات انسان گردیده و خشم را به دنبال دارد و همین خشم نیز موجب رنجاندن دیگران توسط فرد می گردد و از علل شایع خودزنی بین دانش آموزان دختر، بیشتر همین مورد گزارششده است.
فرد باید یاد بگیرد که ابزار احساسات وی با خودزنی نبوده بلکه با ادای کلمات باشد، بداند صحبت کردن در مورد آن تنش را کاهش می دهد از آنجا که این افراد اعتمادبهنفس آسیبدیده دارند شناخت درمانی تأثیر مثبتی نشان داده است.
در شرایطی که احساسات فرد جریحهدار می گردد بیان رنجش مناسب تر از ابراز خشم است ولی این افراد، از بیان رنجش عاجزترند و سریع تر فکر یا احساس خود را به تکانه عمل تبدیل کرده و خشم خود را نیز بهصورت عملی ابراز می کنند. خشم مزمن دردناک است و نهتنها کمک کننده نبوده بلکه آسیب رساننده هم است. هنگامیکه فرد خشمگین و عصبانی میگردد کارهایی که انجام میدهد بعدها احساس گناه بسیار به دنبال دارد. در واقع، خشم مزمن یک سیکل شرم آور درد است شما نمیخواهید به دیگران آسیبی برسانید ولی وقتی به خودتان میآیید میبینید که این کار را بهدفعات انجام دادهاید.
استفاده از برنامههای کنترل خشم و کنترل تکانه در این زمینه مثمر ثمر خواهد بود. استفاده از راهبردهای جدید انسان را قادر خواهد ساخت تا خشم کمتری احساس کند. مشکلات خود را حل کند و از وخیم شدن اوضاع جلوگیری کند.
اگر مهارتهای رفتاری چون کنترل خشم، همزمان با درمانی فیزیکی آموخته نشود، قطعاً بهبودی کامل میسر نخواهد بود. خشم و ناتوانی فرد در کنترل آن، تأثیر بسزایی در بروز مجدد آسیبهای عمده از جمله افسردگی دارد.
پس بنابراین در درمان میبایست متمرکز بر این موارد باشد: تقویت مهارتهای ارتباطی، پرورش و افزایش اعتمادبهنفس، تشخیص افراد و گروههای حمایتکننده آنها، حذف تقویت مثبت در برابر اعمال آنها از جمله مداخلههای درمانی مهم دیگر کاستن از خشم آنان است، در ورای هر رفتار ناسازگارانه مانند خودزنی یک تفکر ناسازگارانه وجود دارد و لازم است که طی درمان به زیرساختهای روانی آن توجه گردد.
برای فردی که اقدام به خودزنی کرده است چه باید کرد؟
– اقدامات طبی و کمک به برگشت سلامت جسمی فرد را در اولویت کار قرار دهید و سریعاً به مراکز بهداشتی و درمانی اورژانس اعزام کنید.
– پس از رفع خطر جسمی فرد را جهت دریافت خدمات روانپزشکی، مشاوره و مددکاری به مراکز مشاوره و زیربط راهنمایی کنید.
– چنانچه فردی قصد اقدام به خودزنی یا خودکشی از طریق پرتاب از بلندی و… داشته و جهت انصراف از تصمیم نیز مقاومت دارد در اولویت اول به سازمان خدمات آتشنشانی و سپس به نیروی انتظامی و مراکز مشاوره اطلاع دهید.
راهحل این معضل در مدارس
- خانواده: حل کردن این معضل آنقدر ریشهای است که حل کردنش کار آسانی نیست. آنقدر باید همکاری اولیای مدرسه و خانواده درست باشد که بتواند این موضوع را حل کند. متأسفانه مشاورههای ما در مدارس از سطح علمی بالایی برخوردار نیستند و در بهترین حالت آدمهای خوبی هستند و محبت و رازداری آنها میتواند تأثیرگذار باشد. این مشکل یک مشکل چندوجهی ست اما قلب این ماجرا در دل خانواده است. معمولاً از سوی فرزندانی که در خانوادههای بسته و با تفکرات سنتی هستند این پدیده بیشتر گزارش شده است البته در بین این بچهها بودهاند که دارای والدین بهظاهر تحصیلکرده داشتهاند ولی دارای بینشی بسیار محدود و یا مستبدانه و دارای جمود فکری و همچنین خانوادههایی که تابوهای ذهنیشان بیش از حد تحمل فرزندانشان بوده است.
شاید بتوان بهنوعی عملکرد این خانوادهها را: کودکآزاری قلمداد کرد که مورد توجه کنوانسیون حقوق کودک است ولی در قوانین ما از موارد اختیارات حق والدین و تأدیب و تربیت متعارف محسوب میشود.
بههرحال به نظر میرسد با شیوع اینگونه آنومیهای اجتماعی که بزهکار و بزه دیدهاش یک نفراست (کودک)، شاید بهتر باشد در مورد موارد تعارض حق والدین بر فرزندان و تعارض آن با کنوانسیون حقوق کودک یک بازنگری انجام شود.
- مجری بودن و بسته بودن آموزشوپرورش: آموزشوپرورشی که ریشههای پرورش آن در حال پوسیدن است، بهجای اجرای طرحهای اساسی و مورد تأیید کارشناسان داخلی کشور نسخههای خود را از یونسکو یا ژاپن و فنلاند دریافت میکند (وای کاش قادر بود همین نسخهها را هم درست انجام دهد)؛ شاید اگر مسؤولین آموزشوپرورش به اجرای طرحهای مورد تأیید نظام مانند طرح تحول در آموزشوپرورش همت میگماردند امروز شاهد بحرانهای فرهنگی و پرورشی زیر پوست مدارس نبودیم.
شاید اگر مدیران مدارس بر حضور مشاوران دلسوز و متعهد و عالم در سیستمشان تأکید مینمودند، امروز شاهد این پدیده نوظهور نبودیم. شاید اگر معلمان آموزشوپرورش با دلگرمی بیشتر و بدون دغدغه معیشتی در کلاس حاضر میشدند شاهد ظهور این آنومیها نبودیم. شاید اگر موقع تقسیم بودجه، اولین و اساسیترین سهم به آموزشوپرورش اختصاص داده میشد، شاهد زوال و نابودی آینده سازانمان نبودیم. شاید اگر… پایان