تصادف مهیب پراید، قتل معلم بازنشسته را افشا کرد
تصادف مهیب پراید، قتل معلم بازنشسته را افشا کرد
تصادف مهیب پراید، قتل معلم بازنشسته را افشا کرد
یک حادثه
تصادف مهیب خودرو پراید با جدول خیابان، راز قتل معلم بازنشسته را فاش کرد. تحقیقات پلیسی هم نشان داد عامل جنایت قصد سرقت خودرو را داشته که پس از تصادف مجبور به ترک محل شده است.
تصادفی مرگبار در یکی از خیابانهای شهرستان اهواز به پلیس اعلام شد. به دنبال این خبر، مأموران راهنمایی و رانندگی خود را به محل حادثه رسانده و پس از بررسیها پی بردند راننده میانسال به قتل رسیده است.
بدین ترتیب بلافاصله موضوع به تیم جنایی شهر اهواز اعلام شد و کارآگاهان جنایی وارد عمل شدند. پزشک قانونی هم علت اولیه مرگ را اصابت جسمی سنگین به ناحیه سر قربانی اعلام کرد.
در بازرسی از خودرو پول، تلفن همراه و مدارک مقتول به دست آمد که نشان میداد قربانی جنایت معلم بازنشستهای است که مدتهاست با خودرو پرایدش مسافرکشی میکند.
در ادامه تحقیقات و با توجه به شواهد بهدستآمده این احتمال از سوی کارآگاهان جنایی مطرح شد که عامل جنایت قصد سرقت خودروی معلم بازنشسته را داشته است اما زمانی که ضربه را به سر او وارد کرده، راننده پشت فرمان جان داده و فرمان خودرو از دستش خارجشده است. بعد هم با جدول کنار خیابان تصادف کرده است. تصادفی که توجه رهگذران را جلب کرده بود و سارق ناشناس به خاطر ترس از دستگیری، محل را ترک کرده بود.
سرهنگ قاسم پور معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان خوزستان در اینباره گفت: تحقیقات برای شناسایی و دستگیری عامل قتل معلم بازنشسته ادامه دارد.
یک تحلیل
عوامل مؤثر در بروز قتل:
در خصوص اینکه چرا یک فرد، انسانی را میکشد نظرات گوناگونی از سوی دانشمندان ابرازشده است. بهطور مثال، برخی از اخلاقیون و زیست شناسان وجود یک کروموزوم (Y) اضافی را در فرد موجب بروز خشونت زیاد میدانند. همچنین از نظر عدهای از روان شناسان، تعارض بین «نهاد» و «فرامن» و از نگاه برخی از جامعه شناسان، ناکامی و خشونت عامل قتل میباشد (صدیق سروستانی، 1386: 133-140). تضادگرایان نیز رقابت، ستیز و ناسازگاری افراد با یکدیگر برای دستیابی به منابع کمیاب و محدود را عامل اصلی وقوع قتل میدانند. پیروان این دیدگاه معتقدند که خشونت، ماهیت طبیعی جامعه بشری است و به علت وجود رقابت و بهرهکشی در جامعه بشری، قتل بهعنوان نوعی خشونت امری مورد انتظار و اجتنابناپذیر است.
همچنین از منظر کارکردگرایان، قتل در اکثر مواقع توسط افرادی انجام میشود که همبستگی و پیوستگی ضعیفی با جامعه خود دارند. در مقابل، افرادی که آمادگی بیشتری برای همسازی با اصول و ارزشهای پذیرفتهشده جامعه دارند کمتر مرتکب قتل میشوند. بهعلاوه هنگامیکه افراد جامعه نتوانند از طریق وسایل موردقبول جامعه اهداف خود را محقق سازند ممکن است از ابزارهای نامشروع استفاده کنند و در چنین شرایطی جرایمی نظیر قتل افزایش خواهد یافت (احمدی، 1384: 194 و 195). انتقامگیری نیز میتواند یکی از دلایل عمده قتل به شمار رود.
بسیاری از قاتلان سریالی از شرایط نامطلوبی در زندگی شخصی و اجتماعی برخوردارند و اعتقاد دارند که باید انتقام خود را از جامعه به هر نوی که شده بگیرند. به همین دلیل، بهترین راهی که بتواند آنها را تخلیه روانی کند انتخاب میکنند که همان قتل است. از نظر این قاتلان، مهمترین علت این کار، انتقامگیری و رفع کمبودهای شخصیتی آنها میباشد. محمد بیجه (قاتل کودکان پاکدشتی)، خفاش شب (صیاد زنان و دختران)، مرتضی حنایی (قاتل زنان خیابانی) و اصغر قاتل و امید (قاتلان زنجیرهای کرج) از جمله قاتلانی هستند که در چند سال اخیر در ایران اقدام به قتلهای زنجیرهای یا سریالی کردهاند (عرب کرمانی، 1387: 3).
نتایج بررسی علل اقتصادی ارتکاب قتل در ایران (1382) نیز دال بر این است که صنعتی شدن، بیکاری، فقر نسبی و نابرابری درآمدی از جمله متغیرهای مهم و تأثیرگذار بر ارتکاب قتل در ایران است (صادقی و همکاران، 1384: 86 و 87) و خارج شدن از حالت عادی، پنهان کردن جرمی دیگر، اختلافات عقیدتی و اخلاقی، اختلافات قومی و قبیلهای، مسایل ناموسی، اختلافات مالی و ملکی (صدیق سروستانی 1386: 125)، مسایل خانوادگی، وجود فرهنگ خشونت و مردسالاری، اعتیاد و ضعف مبانی دینی نیز میتواند منجر به قتل شود
آثار و پی آمدها:
قتل پی آمدهای گوناگونی را با خود به همراه دارد. برخی از مهمترین عوارض ناشی از قتل عبارتاند از:
الف- بروز مشکلات اقتصادی در خانواده مقتول:
از آنجایی که برخی از خشونتها منجر به فوت سرپرست خانواده میشود، این دسته از خانوادهها با از دست دادن سرپرست خود با مشکلات اقتصادی روبهرو میشوند که در نتیجه آن، کودکان و دیگر اعضای خانواده مجبور میشوند که در سنین پایین ترک تحصیل کنند و برای تأمین هزینههای زندگی به کار کردن مشغول شوند. از طرفی، از دست دادن یکی از اعضای خانواده، اعضای دیگر خانواده را با بحرانهای گوناگون مواجه کرده و زمینه انحرافات و بروز مسایل را در خانواده فراهم میکند.
ب- رواج بیشازحد خشونت و پرخاشگری در جامعه:
رواج بیشازحد خشونت و پرخاشگری در جامعه در طول زمان منجر به شکلگیری فرهنگی خاص میشود که خشونت و پرخاشگری را بهعنوان تنها راهحل تضادها و مشکلات در سطح روابط بین فردی میداند. رواج فرهنگ خشونت در جامعه به بازتولید آن در حد بالا کمک میکند و این امر منجر به افزایش تضاد و تنش در روابط بین افراد میشود.
پ- فروپاشی خانواده و تبعات ناشی از آن:
طبق نظریه یادگیری اجتماعی، رفتار والدین با یکدیگر و با کودکان مدلهای مهمی برای کودکان بهحساب میآید. کودکانی که شاهد رفتارهای پرخاشگرانه والدین خود بودهاند احتمال بیشتری دارد که در روابط با دیگران از خود خشونت نشان دهند. رفتارهای پرخاشگرانه، این مدل را به کودکان یاد میدهد که این روشها راهحلهای مناسبی برای حل مشکلات هستند.
ت- پایمان شدن حقوق شهروندی:
جرم قتل جزء آن دسته از جرایمی است که قربانی بههیچوجه نمیتواند حق ازدستداده خود را جبران کند؛ زیرا این نوع جرم منجر به از بین رفتن قربانی میشود.
نگاهی به برخی آمارها و تحقیقات انجامشده:
صندوق جمعیت ملل متحد تخمین میزند که سالانه بیش از 5 هزار زن و دختر توسط اعضای خانواده و یا بستگان خود تحت عنوان قتلهای ناموسی محکومبه مرگ میشوند (زارع و غانمی، 1387: 135).
بر اساس یک آمار (1992) در آمریکا، سالیانه 300 نفر از والدین توسط فرزندانشان به قتل میرسند و در سال (1993)، حداقل روزی 3 کودک در اثر بیتوجهی و آزار خانواده خود مردهاند
آمارها (1997) نشان میدهد که در کشور آمریکا نوجوانان مرتکب 2300 فقره قتل شدهاند که این رقم 12 درصد کل جنایات در آمریکا را تشکیل میدهد.
نتیجه یک تحقیق که پیرامون قتل و جنایت در 29 شهر بزرگ جهان انجامشده نشان میدهد که 8 شهر از 12 شهر جهان که بیشترین قتلها در آن صورت میگیرند، در آمریکا میباشند.
در همین کشور (1998) سیاهان بیشتر از سفیدپوستان، جنوبیها بیشتر از شمالیها و مردان بیشتر از زنان مرتکب قتل شدهاند. همچنین فراوانی قتل در سنین پایینتر، اواخر بهار و اوایل تابستان و شبهای آخر هفته بیشتر است.
بر اساس گزارش تحقیقی هفتهنامه نیوزویک (1999)، شمار نوجوانان و جوانانی که در آمریکا به قتل میرسند بالغبر 4 برابر هر کشور صنعتی دیگر است که بسیاری از این قتلها بر اثر اصابت گلوله و یا مصرف مواد مخدر میباشد.
بر اساس تحقیقات صورت گرفته (1999) شمار نوجوانانی که در آلمان غربی به قتل میرسند 1 نفر از هر 100 هزار نفر است و ژاپن با داشتن 0/5 درصد در هر 100 هزار نفر، جایگاه مناسبتری دارد؛ اما کمترین قتل مربوط به کشور اتریش، با داشتن 0/3 درصد برای هر 100 هزار نفر است.
طبق تحقیقات انجامشده توسط فرجاد (1371) و عبدی (1376) درباره پدیده قتل در ایران و ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی قاتلان، عوامل اقتصادی و فرهنگی، روابط خانوادگی، سن و جنس و وضعیت تحصیلی با قتلهایی که در دهههای اخیر رخداده است رابطه معناداری داشته است. بر اساس این مطالعات، نرخ قتل در میان زنان کمتر از مردان بوده است و اکثر قتلها را گروههای سنی زیر 40 سال انجام دادهاند. میزان تحصیلات بالا نیز رابطه منفی با قتل داشته است. بر اساس آمار ماهیانه سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور تا شهریورماه سال 1380، آمار زندانیان زن مرتبط با قتل عمد 293 نفر بوده که 14 نفر از آنها زیر 18 سال سن داشتهاند. همچنین تعداد زندانیان مرد مرتبط با قتل عمد 4662 نفر بوده که 124 نفر از آنها کمتر از 18 ساله بودهاند.
آمارهای سال 1380 حاکی از رشد 530 درصدی قتل عمد و رشد 640 درصدی قتل غیر عمد نسبت به سال 1365 میباشد.
تحقیقات در ایران نشان میدهد که قاتلان ایرانی اکثراً بیسواد یا کمسواد، مجرد و از طبقات محروم جامعه هستند.
بر اساس آمار وزارت کشور (1383) بیشترین نرخ قتل در کشور بین سالهای 1375 تا 1381، با 6/85 مورد قتل در هر 100 هزار نفر جمعیت به استان سیستان و بلوچستان مربوط است و پس از آن به ترتیب، استانهای کرمان (4/56 مورد)، هرمزگان (4/06 مورد)، کرمانشاه (3/87 مورد) و فارس و ایلام با (3/68 مورد) میباشد. کمترین نرخ قتل نیز در استان اردبیل با 1/09 مورد روی داده است. پس از این استان، به ترتیب استانهای گیلان (1/23 مورد)، گلستان (1/26 مورد)، چهارمحال و بختیاری (1/31 مورد) و آذربایجان شرقی (1/33 مورد) قرار دارند (همان، 125-128).
بنا بر اعلام مسؤولان استان خوزستان (1382) طی 2 ماه 45 قتل ناموسی و در طول سال 1382 تعداد 54 مورد قتل ناموسی صورت گرفته است.
در یک بررسی (1383) بر روی کلیه مقتولان شهر تهران طی نیمه دوم سال 1382 و نیمه اول سال 1383 که 347 نفر بودهاند، یافتهها نشان داد که 79/5 درصد از مقتولان مذکر و میانگین سنی آنها 32/6 سال بوده است. بیشترین انگیزه قتل، نزاعهای منجر به قتل با 35/2 درصد و کمترین انگیزه، لواط با 1/7 درصد ذکرشده است. در 53/9 درصد، قتل توسط اسلحه سرد اتفاق افتاده و شایعترین اسلحه مورداستفاده نیز چاقو بوده است. یافتهها همچنین نشان داد که بین روشها و انگیزههای مختلف منجر به قتل و سن، جنس، وضعیت تأهل، وضعیت اعتیاد، شغل و ملیت مقتولان ارتباط معناداری وجود دارد. همچنین شایعترین علت قتل، نزاعهای ساده بوده است (35/2 درصد).
در ردههای بعدی، به ترتیب سرقت، اختلافات خانوادگی، موارد نامعلوم، تجاوزات جنسی و سایر علل قرار داشتند که احتمالاً به خاطر حس انتقامجویی، نداشتن صبر و گذشت، عدم احترام به هم نوع، مشکلات اقتصادی، بیکاری و اعتیاد میباشد. بیشتر قتلها در فصل بهار و کمترین آنها در فصل پاییز اتفاق افتاده است. بهطوریکه کمترین قتل در آبان ماه با 3/7 درصد و بیشترین آن در اردیبهشتماه بوده است. احتمالاً چون آبان ماه مقارن با ماه مبارک رمضان بوده است، شیوع قتل در این ماه نسبت به سایر ماهها بهطور قابل توجهی کمتر بوده است. از میان کلیه مقتولین، حدود 25 درصد افغانی بودهاند. شایعترین وسیله استفادهشده برای قتل باانگیزه جنسی، خفه کردگی با رشته و دست بوده است (63/2 درصد). شایعترین انگیزه قتل در زنان بعد از اختلافات خانوادگی، تجاوز جنسی بوده است (18/9 درصد) که با متون معتبر علمی که درصد بالایی از موارد قتلهای غیر خانوادگی را با تجاوز جنسی مرتبط میداند همخوانی دارد.
مهمترین اقدامات و راهکارهای پیشگیرانه:
ایجاد اشتغال و درآمد کافی برای همه افراد جامعه، توزیع برابر ثروت، توسعه عدالت اجتماعی، مبارزه با بیسوادی، فقر، اعتیاد و حاشیهنشینی، تصویب قوانین مناسب و رونق فرهنگ مبارزه با جرم، آموزش همگانی، حذف برنامهها و فیلمهای خشن از تلویزیون، برنامهریزی فرهنگی و آموزشی، برنامهریزی برای تقویت سازمانها و امور مشاوره و مددکاری، تقویت برنامههای فرهنگی و دینی، تقویت نهادهای قضایی و انتظامی، برنامهریزی بهمنظور ارتقای سطح تحصیلات افراد جامعه، برنامهریزی بهمنظور مقابله با فرهنگ ابتذال و رشد فرهنگ انسانی اخلاقی در بین مردم، توجه به آموزشوپرورش و تعلیم و تربیت درست، آموزشهای لازم و مناسب در زمینه عواقب طلاق و نحوه پیشگیری از پاشیده شدن انسجام خانواده و جلوگیری از ازدواجهای اجباری از جمله راهکارهای مؤثر در کاهش نرخ قتل میباشد. منبع: ایران – آسیب شناسی بیماریهای اجتماعی، تهران: جامعه شناسان، چاپ اول.