به بیراهه نرویم
به بیراهه نرویم
سرمقاله
حواسمان باشد
به بیراهه نرویم
سید فاضل نوری / سردبیر
در یادداشت قبل که در حال و هوای اربعین حسینی نگاشته شد، گفتیم که «حواسمان باشد جا نمانیم» و غبطه خوردیم به حال آنان که حواسشان بود و جا نماندند؛ از کشتی نجات را میگویم. دراین مقال و مجال میخواهم بگویم همینکه در کشتی نجات جای گرفتیم، کافی نیست بلکه باید به سوئی حرکت کنیم و باید تضمینی وجود داشته باشد که به «بیراهه نرویم» تا در گرداب هلاکت اسیر نشویم. برای نیل به این منظور باید «راه» نیز روشن باشد تا بفهمیم و متوجه باشیم به کدام سوی حرکت کنیم. جای بسی خوشوقتی است که خالق مهربان چراغ هدایت هم برایمان پیشبینی کرده است؛ همو که کشتی نجات است، چراغ هدایت هم هست.
حال برای توضیح اینکه چگونه در مسیر هدایت باشیم؟ و چطور «حواسمان باشد به بیراهه نرویم» باز یادی از همان یادداشت میکنم که گفتیم: آن چراغ هدایت فرمود دلیل قیامش اصلاح امور امت جدش است؛ حال اگر ما برای اصلاح همان امور قامت راست کردیم، به همان «راه » ی رفتهایم که مصباح الهدی نشانمان داده است و إلا به «بیراهه» رفتهایم.وقتی دراین ایام اربعین امام حسین (ع) هزاران موکب در مسیر نجف کربلا، اطعام و اسکان میلیونها زائر را بر دوش میکشند، این «راه» است؛ وقتی در مسیر شهر زائر تا مرز عراق و از مرز تا موطن کسی باری را متحمل نمیشود – مگر بهندرت- این «بیراهه» است.
وقتی بسیاری از صاحبان وسایل نقلیه در عراق، زائران اجنبی را بهرایگان جابجا میکنند، این به «راه» رفتن است؛ ولی وقتی برخی دارندگان وسائط نقلیه در ایران برای جابجایی هموطنان زائر خود، نه بهرایگان که به چند برابر نرخ معمول از شهری تا مرزی میبرند، این به «بیراهه» رفتن است.
وقتی بسیاری از عراقیها هر خدمتی بتوانند به زائر امام حسین (ع) بکنند- ولو شستن و ماساژ قدوم خسته- دریغ نمیورزند، این به «راه» رفتن است؛ ولی وقتی برخی هموطنانمان فرصت رفتوبرگشت زوار امام حسین (ع) را چون غنیمتی جنگی میپندارند و دراین فرصت با فروش اجناس مرغوب و نامرغوب و با ارائه خدمات مطلوب و نامطلوب موردنیاز آنان حریصانه می کوشند پولی به جیب بزنند، این به «بیراهه» رفتن است.
وقتی دو دولت ( ایران و عراق)حاضر نمیشوند حتی در این ایام بار پرداخت روادید را از دوش زوار امامان معصوم( صلوات الله علیهم ) ، بردارند و نمی توانند از هزینه خروج از کشور چشم بپوشند، به «بیراهه» رفتن است.
وقتی وکیلی تلاش خود را بذل میکند تا حقیقتی کشف و عدالتی اجرا گردد، این در «راه» بودن است ولی زمانی که او حقالوکاله را وجهه همت خود سازد در «بیراهه» بودن است.
هنگامیکه مدعیالعمومی میکوشد اربابان مشکل و مراجعان به عدلیه به راحتترین طریق به محضرش برسند و بیتکلف عرض حال کنند، به «راه» بودن است ولی زمانی که مقامی نشسته در منصب قضا، رفتاری میکند که مظلوم و ظالم هر دو جرأت تکلم نداشته و زبان دعوی و دفاعشان به لکنت افتد، به «بیراهه» بودن است.
وه که چه بسیارند این «راه» و «بیراهه» ها و در یک کلام آنچه باید از حسین و مرامش، از عاشورا و اربعینش و از رفتار و کلامش بیاموزیم این است که «حواسمان باشد به بیراهه نرویم»؛ حواسمان باشد.