با وجود اینکه شوهرم بار اول مرا بخشید دوباره اسیر افکار پلیدم شدم!
با وجود اینکه شوهرم بار اول مرا بخشید دوباره اسیر افکار پلیدم شدم!
با وجود اینکه شوهرم بار اول مرا بخشید دوباره اسیر افکار پلیدم شدم!
با این رسوایی که به بار آورده ام، دیگر خیانت و بی وفایی من نسبت به همسرم زبانزد همه فامیل شده است.
به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، زن 26ساله در حالی که عنوان می کرد هوس های شیطانی و دوستیهای نامتعارف در شبکه های اجتماعی، زندگی ام را تا مرز نابودی کشانده است، به «سروان سوختانلو» کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: سال آخر دبیرستان را می گذراندم که با «عابد» ازدواج کردم.
او همسر شایسته ای بود و به من عشق می ورزید. چند سال از بهترین روزهای زندگی ام را در کنار او سپری کردم، چرا که همسرم همه تلاش خودش را برای فراهم کردن یک زندگی زیبا برای من و دو دختر خردسالم به کار میگرفت. اما همه بدبختیهای من از زمانی به وجود آمد که همسرم حدود دو سال قبل با یک سری مشکلات مالی رو به رو شد. او که شغل آزاد دارد، نتوانست به دلیل کسادی بازار مبالغ چکهایش را بپردازد، به همین دلیل طلبکاران حکم جلب او را گرفتند.
در همین روزها «عابد» همه تلاش خودش را انجام داد تا رضایت طلبکارانش را جلب کند و در نهایت نیز با پرداخت بخش زیادی از بدهی هایش از ماجرا رها شد. ولی بعد از این اتفاقات، همسرم به سوی دوستانش کشیده شد و ساعتهای زیادی را با آنها می گذراند. او دیگر با این بهانه که باید به کارهایش رسیدگی کند، تا پاسی از سپیده دم نزد دوستانش میماند و با آن ها مشروبات الکلی مصرف می کرد.
«عابد» آرام آرام من و دو فرزندم را فراموش کرده بود و گاهی تا دو هفته هم به منزل نمی آمد. اگرچه هزینه من و فرزندانم را پرداخت میکرد ولی حضور کم رنگی در خانه داشت. در همین روزها بود که من هم برای سرگرمی و گذراندن ساعت های تنهایی وارد گروه های تلگرام شدم و تا صبح با دوستانم در شبکه های اجتماعی چت میکردم.
اعتیاد من به حضور در تلگرام آن قدر شدت گرفت که حتی هزینههای نفقه فرزندانم را برای خرید شارژ اینترنتی می پرداختم.
در یکی از شبهایی که با دوستانم مشغول گفت وگو بودم، یکی از آن ها شماره پسر جوانی را به من داد تا با او تماس بگیرم.
«حسام» خیلی خوش بیان بود و مدام از من تعریف می کرد. من هم که به صحبتهای او عادت کرده بودم، از سیر تا پیاز زندگی و مشکلات خانوادگیام را برایش بازگو می کردم، تا این که روزی از من خواست به دیدارش بروم. من هم که منتظر چنین فرصتی بودم، بلافاصله به بهانه آزمایشهای پزشکی پول زیادی از همسرم گرفتم و با خرید کادوی گران قیمت، سرقرار با «حسام» رفتم، اما همسرم که به من مشکوک شده بود، با تعقیب من در محل قرار ما حاضر شد و شروع به فحاشی و سرو صدا کرد.
او پس از درگیری با حسام، مرا به منزل برد و حدود یک هفته زندانیام کرد. اختلافات ما شدت گرفت و از «عابد» خواستم تا مرا طلاق بدهد، اما او که مرا خیلی دوست داشت نسبت به من مهربانی کرد و تصمیم گرفت از این موضوع به کسی چیزی نگوید.
با این وجود نمی دانم چگونه هوسهای شیطانی بر من غلبه کرد و با آن که زندگی بر وفق مرادم بود دوباره وارد تلگرام شدم و این بار نیز با مرد دیگری که از سوی دوستانم پیشنهاد شده بود، رابطه برقرار کردم تا جایی که این رابطه شیطانی به دیدارهای حضوری و ارسال عکس های خصوصی کشید.
در این میان، همسرم که دوباره به من مشکوک شده بود، تلاش می کرد تا رمز گوشی ام را پیدا کند ولی یک شب که در حال گفت وگو با مرد غریبه بودم، همسرم متوجه شد و پس از یک درگیری خانوادگی، منزل را ترک کردم و نزد خانوادهام بازگشتم.
آن جا بود که «عابد» در حالت عصبانیت روابط پنهانی من در شبکه های اجتماعی را نزد خانواده ام فاش کرد و … .
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
با این آبروریزی همه پل های پشت سرم را خراب کرده ام و اکنون بیش از دو هفته است که با چهره ای شرمگین نزد پدر و مادرم بازگشتهام و از دیدن همسرم خجالت میکشم، چرا که او … .