آیا نظم لیبرال پابرجا خواهد ماند؟ (بخش نخست)
آیا نظم لیبرال پابرجا خواهد ماند؟ (بخش نخست)
آیا نظم لیبرال پابرجا خواهد ماند؟ (بخش نخست)
«جوزف نای» در مقالهای در پایگاه تحلیلی «فارین افرز Foreign Affairs» تلاش کرده به این سؤالات پاسخ دهد. ترجمه این مقاله را در ادامه میخوانید.
در طی قرن نوزدهم، ایالاتمتحده نقش کمی در توازن قوای جهانی داشت و از یک ارتش مستحکم و یکپارچه برخوردار نبود. در پایان دهه ۱۸۷۰، نیروی دریایی این کشور از نیروی دریایی شیلی کوچکتر بود. البته آمریکاییها در استفاده از زور برای غصب زمین یا به دست آوردن منابع مشکلی نداشتند (مکزیکیها و ساکنان بومی امریکا دراینباره شهادت میدهند)، اما اغلب، دولت امریکا و مردم این کشور با درگیر شدن اساسی در امور بینالمللی خارج از نیمکره غربی، مخالف بودند.
اما در اواخر قرن نوزدهم، امریکا با ایدههای امپریالیستی آشنا شد و همزمان نقش این کشور در اقتصاد جهانی رو به افزایش گذاشت. این، راه را برای وودرو ویلسون، رئیسجمهور وقت، باز کرد تا وارد جنگ جهانی اول شود؛ اما هزینههای جنگ و شکست جاهطلبیهای ویلسون در رابطه با اصلاح سیاست بینالملل بعد از جنگ، در طی دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ دوباره نظر آمریکاییها را به داخل جلب کرد و باعث شد این کشور که خود را از دنیای پرآشوب کنار کشیده بود، به قدرتی عجیب و روزافزون دست یابد.
تصمیمگیرندگان سیاسی امریکا، مانند همتایانشان در جاهای دیگر، به دنبال افزایش منافع ملی خود از طرق معمولاً مستقیم و معین بودند. سیاست و اقتصاد بینالملل در نظر آنها رقابتی سخت بود که در آن کشورها برای موقعیت و منافع، یکدیگر را کنار میزدند و پیش میرفتند؛ بنابراین، زمانی که رکود اقتصادی بزرگ (Great Depression) اتفاق افتاد، مقامات آمریکایی، مثل دیگران، برای محافظتِ هر چه بیشتر و سریعتر از اقتصادشان وارد عمل شدند و تلاش کردند با خراب کردن اقتصاد کشورهای همسایه، وضع اقتصادی خود را بهبود بخشند. چند سال بعد، هنگامیکه دیکتاتورهای متعارض بر مسند قدرت نشستند و صلح را تهدید کردند، آنها و همتایان اروپاییشان دست روی دست گذاشتند و تلاش کردند به خطرات رو به افزایش بیاعتنا باشند و یا مسؤولیت را به گردن دیگران بی اندازند یا سیاست مماشات را پیشه کنند.
در این زمان، ایالاتمتحده به بزرگترین قدرت دنیا بدل شد، اما ضرورتی ندید که بودجه و توجهاش را مصروف امور جهانی، نظیر اقتصاد باز و امنیت بینالملل کند. در دهه ۱۹۳۰، چیزی به نام نظم لیبرال وجود نداشت و نتیجه آن، به قول دبلیو.اچ آدن، «یک دهه بیشرفی و پستی» بود؛ دههای همراه با یاس، خودکامگی، جنگ و نسلکشی.
در نیمه اول دهه ۱۹۴۰، کشورهای غربی، باوجودی که تلاش کردند از آتش جهان سوز جنگ بیرون بمانند، در نهایت مجبور شدند با قوای متحد (آلمان، ایتالیا، ژاپن) وارد کارزار جنگ شوند. برنامه آنها این بود که پس از جنگ، دنیایی متفاوت و بهتر بسازند. آنها دیگر اقتصاد و امنیت را موضوعاتی صرفاً داخلی و ملی نمیدیدند، بلکه به دنبال همکاری باهم برای ایجاد یک سیستم قانونمند بودند که در تئوری بتواند صلح و رفاه را بهطور مشترک برای ملل همفکر فراهم کند.
نظم لیبرالی که پس از سال ۱۹۴۵ حاکم شد، جلوهای سست بود از مؤسسات چندجانبهای که امریکا، از طریق آنها دست به اقداماتی زد نظیر فراهم کردن تجارت آزادتر و تضمین آزادی دریاها و برخی کشورهای ضعیفتر، تضمین امنیت خود را به امریکا سپردند. مؤسسات برتون وودز (Bretton Woods) زمانی تأسیس شدند که جنگ هنوز ادامه داشت. بعد از جنگ، هنگامیکه مشخص شد کشورهای دیگر ضعیفتر از آنند که بتوانند از خود [در برابر شوروی] دفاع کنند، دولت ترومن تصمیم گرفت از سنت آمریکایی عدول کرده با دیگر کشورها اتحادهای نامحدود امضا کند، به آنها کمک کند و نیروهای آمریکایی را در خارج از کشور مستقر سازد. واشنگتن در سال ۱۹۴۶ یک وام سنگین به بریتانیا داد؛ در ۱۹۴۷، مسؤولیت حمایت از دولتهای غربگرای یونان و ترکیه را بر عهده گرفت؛ در ۱۹۴۸ و طی طرح مارشال، سرمایهگذاری عظیمی در اروپا انجام داد؛ در ۱۹۴۹، پیمان ناتو را تأسیس کرد و در ۱۹۵۰، برای حفاظت از کره جنوبی از اشغال، یک ائتلاف نظامی تشکیل داد و در ۱۹۶۰، یک معاهده امنیتی جدید با ژاپن امضا کرد.
این کارها در کنار فعالیتهای دیگر، نظم را تقویت کرد و قدرت شوروی را مهار نمود. همانطور که جورج کنان، دیپلمات آمریکایی و دیگران تصریح کردهاند، پنج منطقه مولد صنعتی در دنیای پس از جنگ وجود داشت: ایالاتمتحده، شوروی، بریتانیا، قاره اروپا و آسیای شمال شرقی. امریکا برای حفاظت از خودش و جلوگیری از جنگ جهانی سوم، تصمیم گرفت شوروی را منزوی کرده و ارتباطش را با سه منطقه دیگر تحکیم بخشد. از آن زمان، نظامیان آمریکایی به حضورشان در اروپا، آسیا و مناطق دیگر ادامه داد و همبستگی و اتکای متقابل اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیک در چارچوب این ساختار رشد کرد؛ اما در ۱۹۷۰، روند جهانیسازی اقتصاد به سطح سال ۱۹۱۴ رسید؛ زمانی که جنگ جهانی اول آغاز شد و به مدت ۵۶ سال این روند را مختل کرد.
افسانههایی که درباره نظم لیبرال مطرح میشوند میتوانند اغراقشده تلقی شوند. واشنگتن ممکن است درجاهایی از دموکراسی و فضای باز حمایت کرده باشد، اما در اکثر مواقع، پشتیبان دیکتاتورها بوده یا در این جهت حرکت کرده است. سیستم پس از جنگ، در دهههای آغازین تا حد زیادی به کشورهای همفکر حاشیه اقیانوس آتلانتیک محدود بود و کشورهای بزرگی مثل چین، هند و اقمار شوروی را شامل نمیشد و همیشه اثرات سودبخشی برای کشورهای غیر عضو نداشت. ارتش امریکا [تا پیش از فروپاشی شوروی] در جهان هژمونی نداشت، زیرا شوروی قدرت این کشور را متوازن کرده بود. حتی زمانی که امریکا از نظر قدرت نظامی در نقطه اوج بود، نمیتوانست از هزینههایی که چین برایش در برداشت جلوگیری کند، همانطور که نمیتوانست از تقسیم شدن برلین، یا کوچک شدن کره و سرکوبهایی که شوروی در بلوک شرق انجام میداد یا از جان سالم به دربردن کوبای کمونیست و شکست در ویتنام جلوگیری کند.
در طول این سالها، آمریکاییها بحثها و اختلافات حزبی تلخی در مورد دخالت نظامی در خارج و سایر مسایل مربوط به امور خارجه داشتهاند و اغلب بابت تقبل کردن هزینههای دفاع از سایر کشورهای ثروتمند، شکایت میکردند. بااینوجود، موفقیت آشکار نظم لیبرال در تأمین امنیت و ثبات جهان طی هفت دهه گذشته این اجماع قوی را در پی داشته که دفاع از این سیستم و تعمیق و گسترش آن باید وظیفه اصلی امریکا باشد.
بااینحال، هیچگاه مثل امروز، مطلوبیت و دوام این سیستم مورد سؤال قرار نشده بود. برخی منتقدان، نظیر رئیسجمهور منتخب امریکا، دونالد ترامپ، مدعیاند که هزینههای نگهداری این سیستم از نفعی که دارد بیشتر است و اینکه واشنگتن بهتر است تعاملاتش را با دیگر کشورها بهصورت تبادل مورد به مورد انجام داده و بهجای بازنده بودن در برخی معاهدات، از اینکه در هر معاهده برنده است مطمئن باشد. برخی دیگر ادعا میکنند که بنیاد نظم لیبرال به خاطر برآمدن قدرتهای جدید اقتصادی چون چین و هند در حال فرسودگی است. عدهای نیز معتقدند این نظم به خاطر درهم آمیختن قدرت دولتها با بازیگران غیردولتی که حاصل تغییرات روزافزون سیاسی، اجتماعی و تکنولوژیک است، مورد تهدید قرارگرفته است. بهطور خلاصه باید گفت نظم لیبرال با بزرگترین چالش از زمان تشکیل تاکنون مواجه است. سؤال این است که آیا این نظم میتواند پایا باقی بماند؟ ادامه دارد… منبع: مهر