نقش مدیریت مشارکتی در نظام عدالت کیفری ایران(قسمت اول)

دسته: مقالات دریافتی
بدون دیدگاه
چهارشنبه - ۶ بهمن ۱۳۹۵


نقش مدیریت مشارکتی در نظام عدالت کیفری ایران(قسمت اول)

نقش مدیریت مشارکتی در نظام عدالت کیفری ایران(قسمت اول)

 

86

بهرام جبار زاده و حسین جوادی

چکیده

با گذشت از دوران حاکمیت نظام های کیفری اقتدار گرا و مشخص شدن ناکارآمدی و ثمر بخشی اندک آن ها در حوزه های مختلف، از پیش گیری گرفته تا پاسخ دهی به جرم، امروزه شاهد گسترش استفاده ی سامانه های دادگری جنایی از سازوکارهای نوین مبتنی بر مشارکتِ درون و برون سازمانی با هدف افزایش بهره وری و اثر بخشی در ابعاد مختلف هستیم. در این راستا روش های مختلف در جهت استفاده ی حد اکثری از پتانسیل موجود و فعال سازی توان بالقوه مد نظر بوده و با سهیم نمودن اجزاء مختلف دخیل در سیستم، تلاش می شود با اعطای آزادی عملِ کنترل شده و در محدوده ی قانون، اهداف سازمانی تبدیل به اهداف کارگزاران دستگاه های مجری عدالت شده تا بدین واسطه بتوانند با ایده پردازی، نوآوری، تصمیم سازی و تصمیم گیری و النهایه قدرت بر اجرا، سازمان را در نیل به اهداف خود یاری رسانند. در این رویکرد تلاش می شود گستره ی افراد درگیر با مسایل مبتلا به افزوده و از طریق سازوکارهای مشارکتی به افراد نقش فعال در فرآیند های اداری و قضایی داده شود. البته لازمه ی اتخاذ چنین رویکردی تغییر سنت های پذیرفته شده ای است که مدیریت را امری ذاتی، شخصی و محدود می انگارد و آن را در چارچوب ویژه قرار می دهد. هرچند در سال های اخیر در نظام قضایی ایران می توان جلوه هایی از رویکرد مدیریت مشارکتی را در برخی از سطوح مدیریتی شناسایی نمود وانگهی پیش شرط اتخاذ جامع و فراگیرآن نیازمند تغییر نگرش مسئولان دستگاه های مرتبط، ایجاد پارادایم دموکراسی سازمانی در نظام عدالت کیفری، اطمینان به کارکنان، افزایش انگیزش های شغلی و اعطای اختیارات ویژه به دست اندرکاران در سطوح مختلف از سازمان پلیس و نهاد دادسرا گرفته تا مرحله رسیدگی و صدور حکم است. بر این اساس مقاله پیش رو در صدد است ضمن مطالعه ی انواع، پیامدها و سطوح مدیریت مشارکتی به تبیین نقش آن در نظام عدالت کیفری بپردازد.

واژگان کلیدی: مدیریت مشارکتی، نظام عدالت کیفری، جرم، پیش گیری از جرم

1- مقدمه

توسل به خرد جمعی در اتخاذ و اجرای تصمیمات راهبردی در حوزه های مختلف و از جمله در زمینه ی پیش گیری از جرم از مسایل مهمی است که می تواند در چارچوب نظام مشارکت برای افزایش ثمر بخشی نظام عدالت کیفری در این زمینه معمول گردد. بیش از نیم قرن از پیدایش تفکر نظام مشارکت می گذرد و اعمال آن در حوزه های مختلف و از جمله در فرآیند پیش گیری و پاسخ دهی به جرم از سالهای بعد از جنگ جهانی دوم در بسیاری از کشورها به ویژه در آلمان و ژاپن تجارب بسیار ارزشمندی را پشت سر نهاده است وانگهی در کشور ما هنوز فاصله زیادی با اجرای مبتنی بر اصول علمی و همه جانبه آن در نظام عدالت کیفری وجود دارد. توجه به این نکته ضرورت تفکر جدی در فلسفه این نظام و تحقیق و تلاش پیگیر در بسترسازی و اعمال موفق آن را در نظام حقوقی ایران اجتناب ناپذیر ساخته است. به اعتقاد برخی، مشارکت افراد در تصمیم گیری ها نخستین گام در مسیر نهادینه سازی تفکر «مدیریت مشارکتی» یا مدیریت دسته جمعی و به دنبال آن ارتقای قدرت مشکل گشایی، توسعه اندیشه انسان، سنجش خلاقیت و ابتکار، ارج گذاردن به فضایل و توانایی های انسان و در نهایت نوآوری و کارآفرینی به شمار می آید(کاظمی ،1388 :39).مشارکت به معنای همکاری و تعاون فکری افراد در کسب موفقیت گروهی است. این همفکری افراد را تشویق می کند تا هدف های سیستم را هدف های خود دانسته، مسولیت دستیابی به آنها را به دوش گرفته، در اجرای موثر فعالیت های سهیم باشند و به بیان دیگر مشارکت به معنای «شرکت داوطلبانه» و ارادی افراد در تصمیم گیری ها از طریق ارایه پیشنهادات مفید و انجام کارها و پیشبرد فعالیت های گروهی سازمان می باشد(الهی،1388: 64). مدیریت مشارکتی عبارتست از : دخالت کارکنان در رده های مختلف سازمان در فرآیند تبیین مسایل و مشکلات، تجزیه و تحلیل موقعیت و دستیابی به راه حل ها، به طوری که کارکنان در دستیابی به راه حل ها از قدرت تصمیم گیری بالایی برخوردار باشند و با سرپرستان و روسای خود همفکری کنند(حبیبی ، فلاحتی،1386: 84). برای مثال در سازمان پلیس فرماندهان پلیس می توانند از افسران و روسای کلانتری ها بخواهند هر کدام در محدوه ی خود مسایل و مشکلات موجود را شناسایی و ضمن علت شناسی، سازوکارهای پیش گیری از آن ها را نیز به صورت مشخص ارایه دهد. همچنین در مرحله بعد ضمن تخصیص منابع مالی امکان اجرای برنامه های مورد نظر فراهم تا در نتیجه شرایط مدیریت در سطح خرد فراهم آید.

امروزه اتخاذ رویکرد مشارکت محور در نظام عدالت کیفری نه یک انتخاب بلکه مبدل به ضرورتی اجتناب ناپذیر شده است. بر این اساس بکارگیری نظام مشارکتی از جهت نیاز قرن حاضر به مغزهای پرورش یافته، سرعت تحولات مستمر و نوآوری در دانش فنی، علمی، اطلاعات و رقابتهای خصمانه جهانی و اهمیت منابع انسانی و روابط عاطفی و انسانی تر در مدیریت الزام آور است. (شریفیان،رئوفی،1384: 6). توجه به ضرورت های فوق ایجاب می کند که رویکرد مدیریت مشارکتی را در عرصه های مختلف و از جمله در نظام عدالت کیفری با هدف پیش گیری از وقوع جرم تعقیب نمود. در واقع سامانه دادگری جنایی آن گاه می تواند به اهداف خود نزدیک و یا نایل آیند که با کنار گزاردن دیدگاه های سنتی و رویکرد های مبتنی بر دیکتاتوری سازمانی از تمام پتانسیل موجود در جهت اهداف عالیه خود استفاده و در این راستا به کارکنان و دست اندر کاران نظام عدالت کیفری آزادی عمل در تصمیم گیری و اجرا اعطا نمایند. با این توضیح به منظور روشن شدن ابعاد مختلف موضوع پس از مطالعه مبنا و مفهوم مدیریت مشارکتی، انواع، پیامدها و سطوح مشارکت و النهایه نقش مدیریت مشارکتی در پیش گیری از جرم مطرح خواهد شد.

2- فلسفه مشارکت و مفهوم مدیریت مشارکتی

مشارکت بر این عقیده بنیادین استوار است که همه افراد حق دارند در مورد اموری که مربوط به خودشان است، احساس مسئولیت نمایند، درباره آن فکر کنند، اندیشه خود را بدون احساس ترس بیان نمایند و بر تصمیم هایی که بر زندگی آنها اثر می گذارد، دخالت داشته باشند.” از دید فلسفی در مفهوم مشارکت اندیشه هایی راستین و راهبر جای دارد. بنیادی ترین اندیشه زیر ساخت مشارکت پذیرش اصل برابری مردمان است. مردمان هرگاه در پیوند با یکدیگر از اهمیت و وزن برابر برخوردار شوند، آنگاه مشارکت میان آنان می تواند به« برخاستن و خیز برداشتن یاری دهد» و سود و بهره مندی های بسیار برای همه فراهم آورد”(طوسی، 1379 : ۶). در عرصه ی حقوق کیفری آن گاه که کارکنان جزء نظام عدالت کیفری از آزادی عمل لازم در بیان دیدگاه ها برخوردار بوده و توانایی تصمیم گیری در برخورد با جرایم(البته در محدوده ی قانون) را داشته باشند احساس مسئولیت بیشتری نموده و برای خود نیز وظیفه ی پیش گیری از جرم قایل می شوند. در شرایطی که برای مثال نه تنها مجموعه ی اقدامات مورد انتظار از پلیس به صورت مشخص در قانون ذکر شده بلکه ریز فعالیت های مد نظر توسط فرماندهان ابلاغ می شود نمی توان انتظار داشت که پلیسی که خود را به عنوان ابزار اجرای سیاست ها دانسته و ملزم به تبعیت صرف است علاقه چندانی به اتخاذ رویکردی مساله محور نسبت به جرم در رابطه با خویشتن داشته باشد و تلاش کند با خلاقیت و نوآوری ایده پردازی و تصمیم گیری نماید. بر این اساس ریشه های مدیریت مشارکتی که بر حضور فعال تمامی اجزاء نظام عدالت کیفری در مقابل پدیده بزه تاکید دارد را بیش از هر چیز باید در فرهنگ جامعه و مبانی فکری آن اجتماع جستجو نمود.

مبانی فکری مدیریت مشارکتی را می توان در تئوری دموکراسی، تئوری سوسیالیستی و در تئوری کلاسیک و انسان گرایان مدیریت یافت. یکی از ارکان اصلی تئوری دموکراسی، مشارکت مساوی کلیه افراد در تمامی امور تصمیم گیری ها است. فرض اصلی در این تئوری آن است که هنگامی که دانش تک تک افراد با هم ترکیب شود و از آن به طور جمعی و یک جا استفاده شود، انسان می تواند با خردمندی و هوشیاری بیشتری تصمیم بگیرد. در مکتب سوسیالیسم، موضوع مشارکت در چارچوب وسیعتری و به عنوان یک مکانیسم و حربه ای در مبارزه با طبقه کارگر علیه کارفرما مطرح است. با مقایسه تئوریهای سوسیالیسم و انسان گرایان می توان گفت که مشارکت از دیدگاه انسان گرایان همان توزیع قدرت در سازمان است و در واقع به دنبال پشتیبانی از مشارکت در امور و رشد و تحول آنها در چارچوب سازمان است در حالیکه در مکتب سوسیالیسم هدف از مشارکت کارمندان در تصمیم گیری می تواند منجر به تعهد سازمانی بیشتری می گردد. در مکتب نئوکلاسیک نیز مشارکت یکی از عناصر اصلی سازمان و مدیریت به شمار می آید این مکتب برای فعل و انفعالات گروهی اهمیت قائل است و تاکید آن بر مدیریت مشارکتی غیر قابل انکار است . (صادقی فرد و همکاران ، 1382 : 5 ).

همان طور که بیان شد مدیریت مشارکتی را فرآیند درگیر شدن کارکنان در جریان تصمیم گیری ها عنوان می کنند. این درگیری می تواند در سطوح تصمیم گیری و انواع مختلف تصمیمات صورت پذیرد . درگیر کردن کارکنان در تعریف یاد شده به منظور آن است، تا از قابلیتها و استعدادهای کارکنان در زمینه حل دشوار یهای مدیریتی به نحو احسن استفاده شود. بنابراین شیوه مزبور به تسهیم قدرت متکی است و مدیران در آن قدرت خویش را با زیردستان تسهیم می کنند. در اینجا زیردستان حتی در تصمیم گیری های با اهمیت سازمانی نیز دخالت داده می شوند. برای مثال می توان گفت به منظور تحقق مدیریت مشارکتی در دستگاه قضایی می توان از هر یک از بخش های سازمانی مرتبط با قوه قضاییه فردی جهت ارایه پیشنهادات و موارد مد نظر در جلسات عالی مسئولان قضایی به صورت دوره ای شرکت نماید و نقطه نظرات واحدهای تابعه را انتقال دهد. البته توجه به این نکته ضروری است که در فرآیند مشارکت، مدیران همچنان تصمیم گیرندگان نهایی در جریان تصمیم گیری ها خواهند بود در واقع مدیریت مشارکتی به مفهوم ارجحیت تصمیمات گروه برتصمیمات فردی نیست. با این حال مدیران، تصمیمات را پس از طرح در گروه به اجرا درمی آورند(طالقانی و همکاران،1390: 124).

به علاوه اتخاذ رویکر مدیریت مشارکتی ضمن افزایش توانمندی کارکنان، بهره وری آنان را نیز ارتقا می بخشد. به طور کلی، توانمندی سازمانی کارکنان، به عنوان فعالیتی مدیریتی به دو نوع مستقیم و غیر مستقیم تقسیم می شود. شکل مستقیم آن شامل واگذاری مسئولیت بیشتر به اشخاص یا تیم ها جهت اجرای مدیریت کردن وظایفشان و میزان مشارکت کارکنان در تصمیم گیری ها می باشد(امام قلی زاده و همکاران،1388 :46).

یکی دیگر از عوامل مهمی که در توانمندی سازی کارکنان موثر می باشد، میزان مشارکت آنها در تصمیم گیری های سازمانی است. با میزان مشارکت کارکنان در تصمیم گیری های سازمانی، این احساس در آنها به وجود می آید که سازمان برای آنها ارزش قایل است.کارکنان با چنین احساسی، وجود خودشان را در سازمان مهم ارزیابی کرده و احساس توانمندی می کنند(امام قلی زاده و همکاران،1388: 47). از طرفی کارکنان امروز داراى نیازهاى متفاوتى هستند دیگر حقوق و مزایا و تأمین نیازهاى ایمنى تنها عامل انگیزاننده به شمار نمى روند، بلکه نیازهاى انسان امروز فراتر از اینهاست. یکى از نیازهاى اساسى کارکنان امروز سازمان ها هم فکرى، مشارکت و نظرخواهى از آن ها در امور مى باشد. به عبارت دیگر، کارکنان خارج از مقام و رتبه سازمانى مى خواهند به حساب بیایند بنابر این لازم است مدیریت پدر مآبانه سنتى جایگزین مفاهیم نوین مشارکت محور شود. امری که با توجه به ساختار فعلی دستگاه کیفری با مشکلات عدیده ای رو به رو است. از جمله عدم وجود اطمینان کافی به کارکنان، پایین بودن سطح توانایی آن ها، عدم علاقه به آگاهی دیگران از مسایل مدیریتی، تمایل به ایجاد محدوده ی حریم خصوصی مدیریتی غیر قابل نفوذ و فرهنگ سازمانی اقتدار گرا در نهادهای عدالت کیفری.

3- تعریف مشارکت

مشارکت عبارتست از؛ ایفای نقش از طریق اظهار نظر، ارائه پیشنهاد، تصمیم گیری و قبول مسئولیت در زمینه فعالیتهای سازمان، انتخاب نوع کار، بهبود و توسعه کار و توزیع دستاوردهای حاصله است. به طور کلی افزایش درگیری کارمندان را در تصمیمات کاری که به طور سنتی با حوزه های مختلف مدیریت ارتباط دارد را مدیریت مشارکتی می گویند که فلسفه اساسی چنین شیوه ای پایه ای برای کنترل کیفیت و مفهوم گسترده ای برای نوآوری در محیط کار می باشد. لامرز معتقد است که مشارکت مجموع شکلهای اعمال قدرت توسط زیردستان است که از نظر آنان و سرپرستان شان مشروع جلوه می کند(محبی ،1380 :68). کلارک و دیگران مشارکت را شامل هر فرآیندی می دانند که از طرق آن کارکنان سهمی در رسیدن به تصمیمهای مدیریتی دارند. ساشکین نیز پیشنهاد می کند که برای مشارکت، هدف گذاری، تصمیم گیری، حل مساله و بهبود سازمانی در نظر گرفته شود. لاک و دیگران می گویند که مشارکت تصمیم گیری مشترک است. خواه بین یک مدیر و یک کارمند، یا بین یک مدیر و گروهی از کارکنان باشد، و بالاخره پیترسون و میسی، مشارکت را سیستمی از مدیریت می دانند که در آن افراد بر تصمیمهای سازمانی اثر می گذارند. بطور خلاصه نکات کلیدی در دیدگاههای فلسفی مشارکت در جدول زیر آمده است(سلاجقه،هنر آموز،1389 :255).

نکات کلیدی در دیدگاههای فلسفی مشارکت

ردیف نظریه دموکراتیک نگرش انسانی ابزار مدیریتی دیدگاه ایدئولوژیکی

۱ دموکراسی کاری رشد انسانی کیفیت امر اخلاقی

۲ برابری قدرت نیازهای روحی و روانی رضایت اولویت سیاسی

۳ مسئولیت جمعی کار با معنی عملکرد ارزش مذهبی

۴ جمع گرایی بهداشت روانی تعهد تقاضای اجتماعی

۵ حقوق بشر رشد انسانی بهره وری لحن جهانی

منبع : (فقهی فرهمند ، 1381 :376 )

در تعریف دیگر از مفهوم مشارکت، مشارکت را نوعی سهیم و دخیل شدن در تصمیم گیری، برنامه ریزی و اجرا دانسته اند. که این تصمیم گیری معطوف به هدفی است که مشارکت کنندگان تمایل نشان می دهند، برای تحقق هدف مشترک با دیگران به کنش متقابل یاری گرانه بپردازند(قاسمی پویا، 1380 :24).

در مجموع مدیریت مشارکتی عبارت است از مجموعه گردش کار و عملیات که تمام کارکنان و زیردستان یک سازمان را در روند تصمیم گیری های مربوط به آن سازمان دخالت دهد و شریک سازد. تأکید اصلی در این نوع مدیریت به همکاری و مشارکت علاقه مندانه و داوطلبانه عموم افراد است و می خواهد از ایده ها، نظریات و ابتکارات همه آنها برای حل مشکلات و مسائل سازمان استفاده کند. بنابراین براساس این مدیریت تقسیم اختیارات بین مدیریت و کارکنان است (عباس زادگان، 1376 : 305).

مدیریت مشارکتی فلسفه ای است که ایجاب می کند، تصمیم گیری سازمانی چنان صورت گیرد که اطلاعات و درون داد ها و مسؤولیت به پایین ترین رده مربوط به آن تصمیم واگذار گردد(پلونکت و فورینه،1381 :3).

در باب فلسفه مدیریت مشارکتی اندیشمندان به چهار رویکرد به شرح زیر پرداخته اند:

1- ابزار مدیریتی: رویکرد مدیریت مشارکتی در واقع ابزاری است تا از آن طریق مدیران، مشارکت کارکنان را در انجام امور داشته باشند.

2- نظریه دموکراسی: دیدگاه دموکراسی، مشارکت کارکنان در تصمیم گیری را به عنوان ابزار توزیع قدرت در درون سازمانها می نگرد و معتقدند سهیم شدن کارکنان در قدرت زیربنای نظریه های رهبری است.

3- روان شناسی انسانی: این دیدگاه بر این اعتقاد است که چنانچه کارکنان در تصمیم گیری های سازمان دخالت نمایند، در اجرای برنامه ها و تصمیمات کمک خواهند نمود و در نتیجه بهره وری افزایش می یابد.

4- دیدگاه ایدئولوژیک: مکاتب مختلفی از دیدگاههای گوناگون از اعمال مدیریت مشارکتی در سازمانها حمایت کرده اند، از جمله مکتب حیات بخش اسلام مشارکت افراد درتصمیم گیری ها را موجب فراهم شدن رشد و پرورش افراد، ایجاد مسؤولیت و تعهد درونی، ایجاد روابط متقابل بین مدیران و کارکنان و ایجاد یکپارچگی می‌داند(رهنورد،1380 :32-42).

توسعه مشارکت کارکنان در سازمان مزایایی برای سازمان در پی دارد و ازجمله مشارکت در تصمیم گیری مربوط به کار باعث می شود، احساس تعلق و مالکیت او نسبت به کار و سازمان بیشتر گردد و در نتیجه احتمال پیدایش هنجارهای گروهی و پشتیبانی از کار و سازمان افزایش می یابد. همچنین با مشارکت اعضا در امور، عقاید و نظرات مدیریت مقبولیت بیشتری پیدا می کند، همکاری با مدیریت بیشتر می شود، موارد ترک خدمت و غیبت از کار کاهش می یابد و تغییر و تحولات در سازمان با سهولت بیشتری پذیرفته می شود(جهانیان،1388 :157).

ادامه دارد

 


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۱۲
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *