نظام قضایی از مشروطه تا روی کار آمدن رضاخان قسمت (5)

دسته: تاریخ
بدون دیدگاه
دوشنبه - ۲۰ دی ۱۳۹۵


نظام قضایی از مشروطه تا روی کار آمدن رضاخان قسمت (5)

نظام قضایی از مشروطه تا روی کار آمدن رضاخان قسمت (5)

389106305

محمد زرنگ

 1285-1304 ه.ش

دو دهه پایانی سلطنت خاندان قاجار (دوران پادشاهی محمدعلی شاه و احمدشاه) یکی از پرحادثه‌ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران است. سیر رخدادهای این دوره شتاب زیادی داشت و هیچ‌گاه در نقطه ثابتی توقف نکرد. بی‌ثباتی و ناامنی، ضعف دولت مرکزی، اختلاف و درگیری بین و مشروطه‌خواهان و مشروعه‌خواهان، مداخله آشکار دولتهای روسیه و انگلیس در امور داخلی ایران، وقوع جنگ جهانی اول و اشغال نظامی ایران به‌وسیله قوای متفقین، از جمله مهم‌ترین عوامل آشفتگی و تلاطم اوضاع عمومی کشور در این مقطع است. این عوامل و مهم‌تر از همه اقتضای منافع انگلیس زمینه را برای کودتای سوم اسفند 1299 به وجود آورد و به‌تدریج مقدمات زوال سلطنت خاندان قاجاریه و ظهور دوره جدید سلطنت مطلقه، با روی کار آمدن رضاخان فراهم گردید. بدون تردید، بررسی مسایل ایران در این دوره از تاریخ که تحت تأثیر عوامل مزبور از پیچیدگی زیادی برخوردار است اهمیت فراوانی دارد، زیرا پیامدها و آثار نهضت مشروطیت و زمینه‌های انحراف و شکست تدریجی آن را عمدتاً باید در حوادث و رویدادهای این دوره از تاریخ ایران جستجو کرد.

نظام قضایی همانند سایر نظامهای اجتماعی، بعد از مشروطیت مرحله جدیدی از تحول خود را آغاز کرد و حتی نسبت به سایر امور تأثیر بیش‌تری از نهضت مشروطیت پذیرفت. ظهور اندیشه‌ها و گرایشهای جدید در عرصه نظام قضایی، ایجاد تشکیلات قضایی بر مبنای قانون، تصویب قوانین و مقررات حقوقی و قضایی از جمله پیامدهای انقلاب مشروطه در عرصه نظام قضایی بود که آغازگر فصل نوینی از تحول و دگرگونی نظام قضایی ایران محسوب می‌شود.

آن‌چه در این بخش بدان می‌پردازیم در حقیقت بررسی دستاوردهای قضایی بلافصل نهضت مشروطیت است که در فضای متلاطم و ملتهب این دوره شکوفا شد و سیر تکاملی خویش را آغاز کرد و مسیر و چهارچوب تحول نظام قضایی، در ادوار بعد را مشخص کرد؛ بنابراین، بررسی این دوره از تحول نظام قضایی از آن‌جهت که ما را با مبانی و اصول نظام قضایی در ادوار بعد آشنا می‌کند اهمیت ویژه‌ای دارد.

مبحث دوم: مبانی ایجاد عدلیه

استقرار عدلیه یک‌باره و در یک مرحله صورت نگرفت، بلکه به‌موازات پیروزی‌های سیاسی که آزادی‌خواهان در مبارزه با استبداد کسب می‌کردند و هم‌چنین به موزان پیروزی‌هایی که در جهت قانون‌مند کردن امور کشور کسب می‌شد، گامهایی در جهت ایجاد عدلیه و توسعه آن برداشته می‌شد. صدور دست‌خط مظفرالدین شاه مبنی بر ایجاد عدالت‌خانه، تصویب متمم قانون اساسی و قانون اصول تشکیلات عدلیه، مبانی ایجاد عدلیه را تشکیل می‌داد.

 گفتـار اول: فــرمان مظفرالدین شاه

اگرچه دست‌خط مظفرالدین شاه در خصوص ایجاد عدالت‌خانه در ذی‌قعده 1323 هـ.ق یک‌سال قبل از پیروزی انقلاب مشروطه صادر شد و در عمل نیز به اجرا درنیامد، ولی از آن‌جهت که صدور این فرمان یک پیروزی سیاسی بسیار مهم برای مشروطه‌خواهان محسوب می‌شود و عدم اجرای آن منجر به مهاجرت کبرا و در نهایت صدور فرمان مشروطیت شد، صدور این دست‌خط را بایستی یکی از مبانی ایجاد عدلیه تلقی کرد که حداقل زمینه و ذهنیت کافی به‌منظور شناسایی و پیش‌بینی عدلیه را به‌عنوان یک قوه مستقل در متمم قانون اساسی فراهم نمود. در مراحل پایانی مبارزه آزادی‌خواهان با استبداد، پس از آ‌ن‌که علاءالدوله حاکم مستبد تهران چند نفر از تجار را به بهانه‌گران کردن قند به چوب‌بست، گروهی از بازرگانان و اصناف در مسجد شاه بست نشستند و طولی نکشید که بسیاری از علما از جمله آیت‌الله سید عبدالله بهبهانی و آیت‌الله سیدمحمد طباطبایی به بست‌نشینان پیوستند و سپس به شاه عبدالعظیم عزیمت کردند؛ و به دنبال آنها علما و طلاب بیش‌تری به آنها ملحق شدند. کوششها برای پایان دادن به تحصن بی‌نتیجه ماند تا این‌که تحصن‌کنندگان درخواستهای خود را به اطلاع شاه رساندند این درخواستها عبارت بود از: بنیاد گذاشتن عدالت‌خانه در همه جای ایران، برداشتن علاءالدوله از حکمرانی تهران، برداشتن مسیونوز بلژیکی از ریاست گمرک و مالیه، روگردانیدن قانون اسلام به همگی امور و … بالاخره شاه مجبور شد درخواستهای متحصنین را بپذیرد و در خصوص ایجاد عدالت‌خانه دست‌خط زیر را خطاب به عین‌الدوله صدراعظم وقت صادر کند:

«جناب اشرف اتابک اعظم! چنان‌که مکرر این نیت خودمان را اظهار داشته‌ایم ترتیب و تأسیس عدالت‌خانه دولتی برای اجرای احکام شرع و آسایش رعیت از هر مقصود مهمی واجب‌تر است و این است که بالصراحه مقرر می‌نماییم برای اجرای این نیت مقدس قانون معدلت اسلامیه که عبارت از تعیین حدود و اجرای احکام شریعت مطهره است باید در تمام ممالک محروسه ایران عاجلاً دایر شود، بر وجهی که میان هیچ یکی از طبقات رعیت مطلقاً فرقی گذاشته نشود و در اجرای عدل و سیاسیات به‌طوری‌که در نظامنامه این قانون اشاره خواهیم کرد ملاحظه اشخاص و طرفداری بی‌وجه قطعاً و جداً ممنوع باشد. البته به همین ترتیب کتابچه نوشته مطابق قوانین شرع مطاع، فصول آن را مرتب و به عرض برسانید تا در تمام ولایات دایر و ترتیب محلی آن‌هم بر وجه صحیح داده شود و البته این قبیل مستدعیات علما اعلام که باعث مزید دعاگویی است همه‌وقت مقبول خواهد بود. همین دست‌خط ما را به عموم ولایات ابلاغ کنید. ذی‌قعده 1323»

متحصنین پس از صدور دست‌خط مزبور، در میان شادی و استقبال مردم به تهران مراجعت کردند، ولی به‌زودی تمام امیدها به یأس و نومیدی تبدیل شد، زیرا دولت برای اجرای خواسته‌های متحصنین، به‌ویژه در مورد ایجاد عدالت‌خانه هیچ اقدامی نکرد عین‌الدوله صدراعظم مستبد که ایجاد عدالت‌خانه را مانعی بر سر راه خودکامگی و بوالهوسی خود می‌دانست، با تعلل و مانع‌تراشی از تأسیس عدالت‌خانه سرباز می‌زد. بالاخره تدبیری اندیشید و یک روز که شاه به ییلاق رفته بود در باغ شاه شورای دولتی تشکیل داده و رجال درباری و وزرای دولتی را در ‌آن انجمن گردآورد و گفت:

«همه می‌دانید که اعلی‌حضرت پادشاه دست‌خط تأسیس عدالت‌خانه را صادر فرموده. اگرچه گفته‌ایم نظامنامه عدلیه را بنویسند و الآن مشغول اتمام و تصحیح آن می‌باشند، لیکن من تا به حال به مسامحه و مماطله گذرانیده‌ام و اجرای دست‌خط شاه و انعقاد عدالت‌خانه را که ملاها می‌خواهند، به عهده تعویق انداخته، لکن آقایان از این کار دست برنمی‌دارند. هر روز مکاتیب و پیغامات آنها می‌رسد مردم هم از نوشتن اعلانات و شب‌نامه‌ها منصرف نمی‌شوند. آیا صلاح می‌دانید دست‌خط اعلی‌حضرت را به‌موقع اجرا گذارده و بر طبق آن رفتار و یا صریح جواب گفته، آنها را مأیوس کنیم و در مقابل ایستاده ممانعت از تقاضای مستدعیات آنها کرده، اگرچه به استعمال قوای دولتی باشد؟»

اهل مجلس خاموش شدند و جوابی ندادند. عین‌الدوله مجدداً موضوع را عنوان کرده و جواب خواست تا این‌که احتشام‌السلطنه که فردی متدین و متمول بود و مدتی هم به عنوان سفیر و وزیر مختار به سر برده بود در جواب گفت: صلاح دولت بر اجرای دست‌خط است، چه اگر دست‌خط را اجرا نکنید دیگر ملت اعتماد به قول و دست‌خط شاه نمی‌کند و نیز شرف دولت می‌رود چه ملت- آن‌هم رؤسای آنها و روحانیون- تقاضای عدالت‌خانه می‌کنند. تأسیس عدالت‌خانه و تشکیل آن به‌طور صحیح ضرری بر دولت وارد نخواهد ‌آورد…».

وزیر دربار امیر بهادر گفت: «خیر چنین نیست. صلاح دولت بر عدم اجرای دست‌خط است. البته باید این دست‌خط اجرا نشود چه اگر عدالت‌خانه برپا شود، آن‌وقت پسر پادشاه با بقال مساوی خواهد بود و نیز دیگر هیچ حاکمی نمی‌تواند دخلی بکند و راه دخل امنای دولت مسدود خواهد شد.»

احتشام‌السلطنه گفت: «جناب وزیر دربار دیگر بس است! دخل [مداخله] تا کی، ظلم تا چه وقت، مردم را ذلیل و رعیت تا به چه اندازه می‌خواهید؟»

صاحب‌الدوله گفت: «اگر عدالت‌خانه بر پا شود سلطنت منقرض خواهد شد».

ناصرالملک وزیر مالیه گفت: «بله چنین است. امروز صلاح نیست. هنوز در ایران وقت تأسیس مجلس نیست. عدالت‌خانه منافی با این سلطنت است.»

وزیر دربار گفت: «جناب احتشام‌السلطنه! شما که از قاجار هستید نباید راضی به رفتن سلطنت این خاندان گردید!»

احتشام‌السلطنه گفت:

«والله قوت و ترقی سلطنت به اتفاق همراهی ملت میسر است. قانونی را دایر کنید که احدی از آن تخلف نکند. دخل بس است. ظلم کفایت است. شاه را بدنام نکنید. دولت را مفتضح نسازید…».

امیر بهادر گفت: «من تا جان دارم نمی‌گذارم عدالت‌خانه برپا کرد. خوب است که احتشام‌السلطنه می‌باشید! بروید به مملکت آلمان و خدمت برای امپراتور آلمان کنید. آقای من، پادشاه من، این‌گونه خدمات را لازم ندارد!»

عین‌الدوله که به هدف خود رسیده بود گفت: «من باید این مذاکرات را به عرض اعلی‌حضرت برسانم و از خودشان تکلیف بخواهم.» ادامه دارد.

 


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۳۵
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *