سردی میان زوجین
عاملی برای گریز از کانون گرم خانواده


دسته: رویداد و حوادث
بدون دیدگاه
دوشنبه - ۴ مرداد ۱۳۹۵


سردی میان زوجین
عاملی برای گریز از کانون گرم خانواده


سردی میان زوجین
عاملی برای گریز از کانون گرم خانواده

دنیای حقوق: زن ‌و مرد جوان در حالی برای دریافت مشاوره به واحد مشاوره پلیس مشهد مراجعه کرده بودند که هرکدام مدعی بود دیگری مشکل دارد.
مشکل این زوج جوان که به‌تازگی پدر و مادر نیز شده‌اند، از جایی آغاز می‌شود که روزی از روزها، مرد پس از بالا گرفتن جروبحث با همسرش، از خانه بیرون می‌زند و سراغ یکی از دوستانش می‌رود.
او متوجه می‌شود که خانم دوستش به مسافرت رفته و برای اینکه آب‌وهوایی عوض کنند، به پیشنهاد دوستش تصمیم می‌گیرند که گشتی در خیابانها بزنند.
در بین راه، دوستش از ارتباطش با یک خانم در شبکه‌های مجازی سخن می‌گوید و او را به قسمتی از مشهد می‌کشاند و مقابل یک مجتمع مسکونی نگه می‌دارد.

دقایقی بعد، زنی بزک‌کرده از خانه خارج می‌شود و پس از سلام و احوالپرسی‌، سوار ماشین می‌شود. زن و دوستِ مرد جوان سرگرم گفتگو می‌شوند که ناگهان خودروی پلیس کنارشان توقف می‌کند.
در این لحظه، همسایه‌ها نیز که از دست رفت‌وآمد افراد مشکوک به خانه این زن شاکی بودند، بیرون آمده و آبرو‌ریزی به بار می‌آید.

مأمورین آنها را به کلانتری می‌برند. مرد جوان که نمی‌دانسته چه خاکی بر سرش بریزد، موضوع را به همسرش اطلاع می‌دهد و کمتر از بیست دقیقه بعد، ملیحه و پدرومادرش می‌آیند. زن جوان دادوفریاد به‌ راه می‌اندازد و هرچه به دهانش می‌رسد نثار مردش می‌کند. هیچ‌کس به حرفهای مرد گوش نمی‌دهد.
بالاخره دوستش و آن زن واقعیت را می‌گویند و مرد جوان از این معرکه رهایی می‌یابد.
مرد سی و یک ‌ساله در مقابل مشاور کلانتری، داستان زندگی‌اش را به کمی دورتر می‌کشاند و می‌گوید: خانواده‌ام می‌گفتند «کوتاه بیا». آنها معتقد هستند به خاطر بچه‌ام باید بسوزم و بسازم و ملیحه را تحمل‌کنم؛ البته نگرانم هستند و از سر خیرخواهی سعی می‌کنند مرا با این حرفها به زندگی‌ام دلگرم کنند. من به خاطر رفتارهای اشتباه همسرم با خواهران و برادرانم هیچ رفت‌وآمدی نداشتم. وقتی هم به خانه مادر پیرم می‌رفتیم، ملیحه گوشه‌ای می‌نشست و باکسی حرف نمی‌زد.
او به خواهرزاده‌ام که کودکی ده ساله است، حساسیت بیش‌ازحدی دارد و اجازه نمی‌دهد بچه‌ام با او بازی کند. این شرایط هنگامی‌که به خانه پدرزنم می‌رفتیم، کاملاً متفاوت بود.
خنده و شوخی‌اش قطع نمی‌شد و بهترین زن دنیا می‌شد. بعدازاین مشکلی که به سرم آمد، ملیحه قهر کرد و با این کار خود زندگی‌ام را فلج کرد.
او هنوز معتقد است که من با آن زن سروسرّی داشته‌ام و دوستم در حقم مردانگی کرده است تازندگی‌مان خراب نشود. حدود یک ماه از این ماجرا می‌گذرد؛ خسته شده‌ام. گاهی می‌گویم چرا باید به خاطر گناه ناکرده این‌قدر اذیت شوم؟
نمی‌دانم چه‌کار کنم! خانواده همسرم با حمایت‌های بی‌حدواندازه از او و محبت زیادی زندگی‌ام را خراب کرده‌اند.
تحلیل ماجرا
یکی از مدرسان مهارتهای زندگی دراین‌باره گفت: مشکل این زوج جوان از دوران عقد آنها و ناآگاهی از مهارتهای ارتباطی‌شان آغازشده و شدت گرفته است.
عبدالرضا مجیدی افزود: محدودیتهای افراطی منجر به بدبینی می‌شود.
از یک‌سو خواسته‌های نابجا، بایدها و نبایدها و محدودیتهای بیش‌ازحد در زندگی از جانب زن یا شوهر منجر به پرورش حس سلطه‌گری همسر و سلطه‌پذیری اجتناب‌ناپذیر در فرد می‌شود و از طرف دیگر، افکار منفی، حس بی‌اختیاری و تحت سیطره بودن را شعله‌ور می‌کند. در این شرایط، فرد با بدبینی درصدد مقاومت برمی‌آید.
وی ادامه داد: گاهی پنهان‌کاریهای هرچند کوچک و پیش‌پاافتاده، بدگمانی و سوءظن را تشدید می‌کند.راه‌حلی که در این رابطه به نظر می‌رسد این است که زوجها سعی کنند از گمانهای بد و تعصبهای غلط و خیالهای نابجا اجتناب کنند. منبع: رکنا

نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۸
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *