زندان در طول تاریخ

دسته: تاریخ
بدون دیدگاه
شنبه - ۲۹ خرداد ۱۳۹۵


زندان در طول تاریخ

دنیای حقوق:زندان از واژگان کهن فرهنگ بشر است و ماهیتاً با دو مقوله جرم و آزادی پیوند دارد. گویی بشر از همان زمان، به بی‌بدیل بودن گوهر ناب آزادی آگاه بود که با محروم کردن فرد خاطی یا مجرم از آن، در پی تنبیه وی برمی‌آمد. به جرات باید اذعان کرد هیچ مجازاتی جز مرگ، به‌اندازه محرومیت از موهبت آزادی، انسان را در فشار و تنگنا قرار نمی‌دهد، چه هر مجازات دیگری به دلیل گذرا بودن و دیرزی نبودنش اثری به پایداری حبس و زندان بر روح و روان بشر به‌جای نمی‌گذارد. از دیگر سو، زندان تداعی‌گر جرم است و جرم جز در ارتباط با هنجارها و قوانین به وقوع نمی‌پیوندد. به تعبیر گیدنز، «قوانین هنجار‌هایی هستند که توسط حکومتها به‌عنوان اصولی که شهروندان باید از آن پیروی کنند، تعریف‌شده‌اند و جرم عبارت است از هر شیوه رفتاری که قانون را نقض کند.» بدیهی است که جرم تابعی از زمان و مکان است.

تاریخ جرم و مجازات
در ادوار مختلف تاریخی و در جوامع مختلف جرم تعاریف مختلف داشته است. “در اروپا پیش از صنعتی شدن بزرگ‌ترین جرائم ماهیت مذهبی داشتند یا جرائمی ‌بودند که علیه اموال و دارایی فرمانروا یا اشراف صورت می‌گرفت… بدعت در دین و تجاوز به مقدسات (سرقت اموال کلیسا یا خسارت به آن) برای زمانی طولانی در بسیاری از نقاط اروپا کیفر مرگ داشت. شکار یا ماهیگیری یا بریدن درختان و… از زمین شاه یا اشراف توسط مردم عادی از گناهان بزرگ بود”.
در اروپا تعقیب ساحره‌ها و عجوزه‌ها تحت عنوان «جنگ با شیاطین» پیشینه طولانی داشت درحالی‌که در مشرق زمین و ایران، نشانی از چنین مبارزه پردامنه‌ای به چشم نمی‌خورد. مسلماً در ادوار تاریخی پیشین این سرزمین، آنچه در درجه اول جرم بود، نادیده گرفتن امر پادشاه و سلطان بود، چون اراده پادشاهان در این دیار همیشه حکم قانون را داشت. جرم و زندان اگرچه باهم تداعی می‌شوند، اما شواهد تاریخی نشان می‌دهد در همه دوره‌های تاریخ بشر، مجازات مجرم حبس و زندان نبود. ظاهراً شیوه‌های دیگر مجازات ازجمله سوزاندن، قطع اعضا، شلاق زدن و… متداول‌تر بود.
در داستان مرگ سقراط در یونان باستان می‌بینیم ظاهراً وی به اتهام انکار باور‌های متداول جامعه، محبوس است و محکوم‌به مرگ، اما فضای بازداشتگاه او هیچ مشخصه‌ای از زندان به مفهوم امروزی را ندارد چراکه هر کس به دیدنش می‌رود، همه احترامش می‌کنند و انگار تلاشی برای محرومیت وی از داشتن رابطه عاطفی و اجتماعی به عمل نمی‌آید هرچند مجازات نهایی‌اش مرگ است که با سر کشیدن جام شوکران اعمال می‌شود.
قرون‌وسطی
در اروپای پیش از قرن نوزدهم، اثر چندانی از زندان به چشم نمی‌خورد. به‌ندرت برای کیفر دادن مجرم از زندان استفاده می‌شود. بااین‌وجود، زندان به‌عنوان اقامتگاه اجباری برای آدمهایی که به هر دلیل نباید در جامعه حضورداشته باشند، در اروپا با جذام‌خانه‌های ابتدای قرون‌وسطی آغاز شد. فوکو می‌گوید؛ «در ابتدای قرون‌وسطی تا پایان جنگهای صلیبی، وسعت قلمرو ملعون جذام‌خانه‌ها در سراسر اروپا چندین برابر شده بود، به قول متیو پاری در کل قلمرو مسیحیت 15 هزار جذام‌خانه وجود داشت». فرآیند نگهداری جذامیان در جذام‌خانه‌ها در برخی کشور‌ها تا پایان قرن هفدهم ادامه یافت تا آنکه کم‌کم به‌طور شگفت‌انگیزی به ریشه‌کن شدن جذام انجامید. بی‌شک ریشه‌کن شدن جذام نه حاصل روشهای سنتی درمانی که حاصل تفکیک جذامیان و قطع ارتباط با کانونهای عفونی جذام در مشرق زمین بعد از جنگهای صلیبی بود.
به‌هرحال نباید ازنظر دور داشت در همین دوره همه شهر‌های کوچک و بزرگ اروپا یک زندان محلی داشتند اما این زندانها معمولاً بسیار کوچک بودند و نمی‌توانستند به‌طور همزمان بیشتر از سه یا چهار زندانی را نگهداری کنند. شبها افراد مست را در آن نگه می‌داشتند تا مستی از سرشان بپرد. یا گهگاه به‌عنوان جایی که افراد متهم در انتظار محاکمه به سر می‌بردند، از آن استفاده می‌کردند. در شهرهای بزرگ‌تر اروپایی، زندانهای نسبتاً بزرگ وجود داشتند. بیشتر افراد که وارد این زندانها می‌شدند، جنایتکاران محکوم‌به مرگ بودند که در انتظار اعدام به سر می‌بردند. این مؤسسات با زندانهایی که از ابتدای قرن نوزدهم به بعد ساخته شدند، بسیار متفاوت بودند. وقتی جذام مدفون شد، جنون سر برآورد. جنون در چشم‌انداز اجتماع اروپایی چهره‌ای کاملاً آشنا داشت. انجمنهای قدیمی ‌دیوانگان، جشنها، اجتماعات و سخنرانیها لذتی تازه به افراد می‌داد. جامعه در ابتدای قرن هفدهم به نحو شگفت‌آوری پذیرای جنون بود. جنون در این جامعه در قلب اشیا و انسانها حضور داشت. نشانه‌ای ریشخند آمیز بود که معیارهای تشخیص حقیقت و وهم را در هم می‌ریخت و دیگر همچون گذشته تهدیدی تراژیک نبود؛ حیاتی بود که بیش از آنکه نگران‌کننده باشد آشفته بود، جنب‌وجوش مضحکی در جامعه بود و از تحرک خود خبر می‌داد.
دوره جدید
در طول قرن هفدهم، در سراسر اروپا مراکز وسیع اقامت اجباری تأسیس شد و شاید در عرض چند ماه از هر صد نفر ساکن پاریس یک نفر در آنجا محبوس شدند. می‌دانیم که قدرت مطلقه، احکام سلطنتی دایر بر حبس و تبعید را صادر می‌کرد و افراد را بی محاکمه و دلبخواهی دربند می‌کرد، ولی شاید ندانیم که این اعمال مبتنی بر کدام بینش حقوقی بود. از زمان پینل توک و واگنیتس دریافتیم دیوانگان یک قرن و نیم دربند بودند تا آنکه روزی آنان را در تالار‌های بیمارستان عمومی ‌و سیاه‌چالهای محبس یافتند و دانستند مدتها با افراد محکوم‌به اقامت در مؤسسات کار اجباری انگلیس و آلمان آمیخته بودند؛ اما هیچ‌گاه نه موقعیت و جایگاه اجتماعی‌شان به‌روشنی مشخص شد و نه اینکه چرا جامعه آن زمان میان فقرا، بیکاران، مجرمان و دیوانگان نزدیکی قائل بود.
به گفته گیدنز؛ «خاستگاه زندانهای امروزی اروپا، نه زندانها و سیاه‌چالهای پیشین بلکه در خانه‌های کاری است که به آن بیمارستان هم می‌گفتند. خانه‌های کار در بیشتر کشورهای اروپایی از قرن هفدهم پدید آمد؛ دوره‌ای که فئودالیسم در حال فروپاشی بود و بسیاری از دهقانان نمی‌توانستند روی زمین کار پیدا کنند بنابراین آواره و سرگردان می‌شدند. در خانه‌های کار به آنها غذا داده می‌شد. آنها مجبور بودند بیشتر وقت خود را در این مؤسسات بگذرانند و سخت کار کنند؛ اما خانه‌های کار علاوه بر این به‌صورت مکانهایی درآمدند که گروه‌هایی دیگر نیز چنانچه کسی حاضر نبود از آنان مراقبت کند، وارد آن می‌شدند؛ بیماران، سالمندان، افراد عقب‌مانده و بیماران روانی. در این مراکز فقرا با هر جنسیت، سن و از هر مکان و منشاء اجتماعی و طبقاتی و در هر وضعیتی پذیرفته می‌شدند. این مراکز هم کسانی را که به میل خود می‌آمدند و هم آنانی را که به‌موجب حکم سلطنتی یا قضایی فرستاده می‌شدند، می‌پذیرفتند و به آنان جا و غذا می‌دادند.» فوکو می‌گوید؛ «از ابتدای امر روشن بود که این بیمارستانهای عمومی‌ موسسه‌های پزشکی نیستند. این بیمارستانها سازمانی شبه قضایی بودند؛ موسسه‌ای اداری که در کنار سایر قدرتهای موجود و خارج از محاکم به تصمیم‌گیری، قضاوت و اجرای حکم می‌پرداخت. به این منظور در مریض‌خانه عمومی‌ و اماکن متعلقه آن به درخواست روسا، چوبه دار، غل، محبس و سیاه‌چال در اختیارشان بود و هیچ اعتراضی نسبت به احکام صادره از جانب آنان برای محدوده داخل بیمارستان قابل سمع نبود…»
فرآیند تأسیس این مراکز در سراسر اروپا مشابه و همسان نبود. مثلاً در انگلستان نهاد‌های مخصوص برای نگهداری مساکین زودتر از فرانسه و آلمان تأسیس شد. قانونی که در سال 1575 به‌منظور مجازات ولگردان و کمک به فقرا تصویب شد، تأسیس دار التادیب را به تعداد دست‌کم یک واحد برای هر استان مقرر می‌کرد. دارا لتادیبها و بیمارستانهای عمومی ‌تا مدتهای مدید بازهم برای حبس بیکاران و آوارگان به کار رفت. هر بار که بحرانی بروز کرد، شمار فقرا رو به افزایش می‌رفت و این مراکز اجباری دست‌کم برای مدت طولانی بار اقتصادی نخست‌شان را بازمی‌یافتند. فرآیند رشد جامعه و شکل‌گیری نهاد‌های تخصصی در سایه دولتهای ملی، کم‌کم اثرش را در حوزه جرم و مجازات هم بر جای گذاشت.
طی قرن هجدهم در اروپا زندانها، آسایشگاه‌ها و بیمارستانها به‌تدریج از یکدیگر مجزا شدند. اصلاحگران با مجازاتهای قدیمی‌ مخالفت کردند و محرومیت از آزادی را شیوه موقری برای مقابله با فعالیتهای تبهکارانه دانستند. با توسعه حقوق آزادی فردی در چارچوب نظام سیاسی کلی جامعه، قتل به‌عنوان بزرگ‌ترین جرم شناخته شد، زیرا کشتن فردی دیگر درواقع حمله نهایی به حقوق فردی است. ازآنجاکه تصور می‌شد زندان در آموختن عادت به انضباط و همنوایی به مجرمان مؤثر است، اندیشه مجازات در برابر عموم رفته‌رفته از میان رفت.
گسترش زندانها
در سال 1577 در لندن قصر متروکی به نام بریدول برای نگهداری ولگردان اختصاص یافت. در این زندان کار الزامی‌ و روشهای تربیتی در مورد محکومان اجرا می‌شد. در سال 1599 در آمستردام، زندان خاصی جهت آموزش کار و تربیت مذهبی زندانیان افتتاح و از سال 1605 در این زندان روش انفرادی اجرا شد. در سال 1623 در ناپل زندانی برای تفکیک زنان از مردان، اطفال از بزرگسالان به روش انفرادی بنا شد. در سال 1667 در فلورانس دارالتأدیبی جهت تربیت جوانان تأسیس شد. در سال 1703 در رم به امر پاپ کلمان پنجم زندانی برای جوانان به روش انفرادی به نام «سن میشل» بنا شد که این جمله بر سردر آن حک‌شده است؛ تنبیه بزهکاران با مجازات بی‌فایده است باید با روش خاص آنان را تربیت کرد. در این زندان، جوانان پسر کمتر از 20 سال و اطفال طردشده و درخطر، به روش انفرادی توأم با کار نگهداری می‌شدند. در سال 1735 زندانی جهت نگهداری زنان به روش انفرادی در رم افتتاح شد. در سال 1787 در امریکا بنجامین فرانکلین که به اروپا مسافرت کرده و با افکار و عقاید هوارد و بنتام آشنا شده بود انجمن زندانها را تشکیل داد و در سال 1790 در فیلادلفیا (ایالت پنسیلوانیا امریکا) اولین زندان انفرادی را بنا کرد. در سال 1797 در انگلستان اولین زندان به روش انفرادی افتتاح شد. اجرای روش انفرادی نتایج تأسف‌برانگیز داشت و اغلب زندانیان پس از تحمل چند سال مجازات، مبتلابه بیماریهای روانی شدند. در سال 1816 در ایالت نیویورک زندان ابرن افتتاح شد و زندانیان روزها دسته‌جمعی باهم کار می‌کردند ولی حق حرف زدن با یکدیگر را نداشتند و شبها را در انفرادی به سر می‌بردند.
در سال 1815 در زندان سینگ روش ابرنین (رژیم مختلط) اجرا شد. زندانیان روزها باهم کار می‌کردند و شبها به‌طور انفرادی نگهداری می‌شدند. در فرانسه با تصویب قانون 6 اکتبر 1791 مجازات حبس در سر ردیف سایر مجازاتها قرار گرفت و در قانون جزای 1810 سه نوع زندان با اعمال شاقه، دارالتأدیب و بازداشتگاه پیش‌بینی شد ولی عملاً زندانیان و بازداشتیها در یک زندان نگهداری می‌شدند. در سال 1840 در یک جزیره استرالیا، روش تدریجی در مورد تبعیدشدگان
اجرا شد.
یکی از سرفصلهای مهمی‌ که در تاریخچه زندان به وقوع پیوست، احکامی‌ بود که بین دوازدهم تا شانزدهم مارس 1790 در فرانسه صادر شد. در این احکام است که برای نخستین بار می‌توان پژواک دغدغه حقوق بشر را یافت؛ «ظرف شش هفته پس از صدور این حکم، همه افرادی که در قلعه‌ها، مراکز مذهبی، محبسها، بازداشتگاه‌های شهربانی یا هر زندان دیگری چه به‌موجب حکم سلطنتی و چه بر مبنای حکم مأموران قوه مجریه در بند هستند، آزاد می‌شوند، مگر آنکه محکوم‌شده باشند، یا حکم توقیفشان صادرشده باشد، یا دریکی از محاکم به دلیل ارتکاب جرم مهمی ‌علیه ایشان دعوایی اقامه، یا حکم حبس صادرشده باشد، یا به دلیل جنون در محبس باشند.»
بنابراین ازآن‌پس اقامتگاه‌های اجباری به‌طور قطعی و همیشگی به مجرمان خاص و دیوانگان اختصاص یافت اگرچه برای دسته اخیر (دیوانگان) ترتیبات خاصی اتخاذ شد که درنهایت به تأسیس آسایشگاه‌های مخصوص دیوانگان منجر شد و دیوانگان به‌طور رسمی ‌از شمول مجرمان خارج شدند. منبع: اعتماد


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۳۲
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *