حقوق زن در اسلام و تمدنهای پیش از اسلام

دسته: تاریخ
بدون دیدگاه
دوشنبه - ۱۲ مهر ۱۳۹۵


حقوق زن در اسلام و تمدنهای پیش از اسلام

حقوق زن در اسلام و تمدنهای پیش از اسلام

(قسمت اول)

حسین خاوری
گاهی برای پی بردن به حق واقعی وتعیین حدود یک حق، لازم است که به تاریخ مراجعه شود. تاریخ تمدن بشریت ترازوی است که می‌تواند معیار رعایت حق در گذشته و حال را وزن نماید.هرگاه رعایت حق انسانها در بستر تاریخ مطالعه گردد، حقوق زن در بستر تاریخ بشریت از جایگاه نا متوازن برخوردار بوده است.
زنان در طول قرون و اعصار متمادی، رنج‌ها و ستم‌های فراوانی دیده‌اند که حقیقتا بسیار درد آور و سنگین است.
بیشترین ظلم که به زنان وارد شده، ناشیازاشتباه قانونگزاران بود، علت اشتباه قانون‌گزاران در وضع قانون ظالمانه علیه نیمی از پیکر جامعه آن بوده که آنها خود را بی نیاز از مکتب وحی می‌دانستند و بر دانش ناقص بشری تکیه می‌کردند و سعادت بشر را با تراوشات ذهنی ناقص خود مهیا می‌ساختند. البته در این میان سود جویانی نیز وجود داشته که با استفاده از فرصت برای رسیدن به مقاصد ناپاک شان، دست به تحریف دستورها وپیام‌‌های الهی نیزمی زدند.
«منتسکیو» در کتاب روح القوانین می‌نویسد: «دادگاه‌های ژاپن برای کیفر دادن زنان جنایتکار و خاطی، آنها را برهنه در میدان‌های عمومی به معرض تماشای مردم می گذاشته، وادار شان می‌کرد که مانند چهار پایان راه بروند.»1
تلفیق از تحریفات حقیقت با تبعیضات جاهلانه قرون متمادی، حقیقت تلخی را علیه زنان در بستر تاریخ تمدن بشریت به ارث گذاشته است که استفاده از آن ماترک زمینه انحطاط بشر را از مرز انسانیت به دنیای وحش کاهش می‌دهد و استفاده نکردن از آن ماترک دلیل بر بیان نکردن حقیقت و کاوش در تاریخ تمدن بشر نمی‌باشد.
کاوش در حقوق انسان‌ها با استفاده از تاریخ اعم از زن و مرد از شیرینی چندان برخوردار نیست ولی سرنوشت زنان با تلخ‌کامی‌هایی برای زنان و سو استفاده‌هایی برای تعدادی از مردان وقت همرا بوده است. آنچه تاریخ شاهد تضییع حق زنان بوده است، ما را وادار به آن می‌کند که اتفاقات گذشته‌های بشر را در زمینه حقوق زنان قبل از ظهور اسلام بررسی نماییم و در مختصر مقاله‌ی حاضر ارایه بداریم. مقاله حاضر گذری بر حقوق زن در تمدن‌های پیش از اسلام را شامل می‌شود و در صدد مقایسه حقوق زن با تمدن اسلامی و حقوقی که در عصر حاضر زن‌ها برخوردار از آن است، می‌باشد.
1- حقوق و رفتار با زن در ایران باستان
دوره‌ امپراطوری ساسانی از جمله دوره‌های از ایران باستان قبل از اسلام است که تمدن ایرانی در آن به حد بالایی از بالندگی و شکوفایی رسیده بود. لذا به دلیل همین شکوفایی تمدن ایرانی در دوره ساسانیان، ما برای بررسی حقوق زن و جایگاه او را در ایران باستان به ایندوره بسنده می‌کنیم. در امپراطوری ساسانیان، بنابر عرف و رسمی که از قدیم مانده بود، زن شخصیت حقوقی نداشت؛ به این معنا که او به عنوان یک انسان دارای حق نبود.
زن در زمان امپراطوری ساسانی به عنوان یک شی فرض می‌شد که می‌توانست مال کسی یا حق کسی باشد و خود زن حقوق مالینداشت.
زن در سلسله مراتب خانوادگی تحت سرپرستی و قیمومیت رییس خانواده به نام «کتک ختای» «کدخدا» بود، این کد خدا می‌توانست هر کسی باشد: پدر باشد یا شوهر و در صورت مرگ آنها جانشین ایشان رییس خانواده دارای اختیارات وسعی بود که این اختیارات به ندرت محدود می‌شد و تمام هدایای که گاهبه زن داده می‌شد، یا مالی را که زن با کار و تلاش خود به دست می‌آورد همه متعلق به رییس خانواده بود و زن از اموال خود نصیب نمی‌برد.2
در نظام خانوادگی دوره ساسانیان تعداد ازدواج‌ها در اختیار زن نبود، بلکه از اختیارات و حقوق ثابت شده مردان بودند. مردان در تعدد همسر، هیچ محدودیت نداشتند، مردان اگر توان مالی داشتند به تعداد زیاد زن می‌گرفتند. مردان که توان مالی و اقتصاد بالای داشتندبه اندازه‌ی یک دوره‌ تسبیح، زن در حرمسرای خود، می‌توانستند داشته باشد.3
در دوره ساسانی مطابق با حقوق ثابت شده آن زمان، انواع متعددی زنا شویی وجود داشت که تاریخ نگاران این ازدواج‌ها را به سه دسته تقسیم نموده‌اند:
1- پادشاه زن و چکر زن
این نوع ازدواج مختص طبقه اشراف بود، بدین معنا بود که در خانواده اشراف دو طبقه از زنان شوهر دار وجود داشت، زنی که دارای مقام اول بود «پادشازن» و زن که دارای مقام دوم بود «چکر زن» نامیده می‌شد. با وجود که «پادشاه زن» از لحاظ نسب و مقام خانوادگی، هم طبقه‌ی همسر خود بود و کدبانوی منزل محسوب می‌شد ولی حق به عهده مرد بود. «چکر زن» نقطه مقابل «پاد شاه زن» بود. و از خانواده پایین تر و فقیرتر بود که بیشتر خدمت کاری می‌کرد و به پادشاه زن یاری می‌رساند.
او تمام تلاش خود را می‌کرد که به مقام «پاد شاه زن» ترقی کند، در غیر آن تا آخر عمر خدمت کاری می‌کرد. شوهروظیفه نداشت که مانند پادشاه زن، چکر زن خود را تا آخر عمرش نگه‌داری کند و یا فرزندان دختر او را در خانه بپذیرد.4
2- ازدواج استقراضی
ازدواج استقراضی را ازدواج «عاریتی» می‌نامیدند. بدین معنا بود که یک زن شوهر دار مدتی با مرد دیگری زندگی می‌کرد. در ازدواج استقراضی از لحاظ قانون آن زمان تنها رضایت شوهر اول زن لازم بود که همسر خود را برای مدتی به مرد دیگری قرض بدهد.
در این معامله زن هیچ اختیار به رد چنین تعهدی نداشت، فقط مانند کالای بود که می‌توانست، در اختیار هر کسی باشد. جالب‌تر این‌که کودکان که حاصل ازدواج استقراضی بود، متعلق به شوهر اول زن بود و شوهر دوم زن که پدر اصلی کودکان محسوب می‌شد، فقط تا زمانی که مدت زمان ازدواج استقراضی تمام نشده بود، از کودکان سرپرستی می‌کرد، بعد از ختم مدت زمان، زن و کودکان حاصل از ازدواج استقراضی را به منزل شوهر اول می‌فرستاد.
3- ازدواج با محارم
جامعه ایران باستان، ازدواج با محارم را به بهانه‌ی حفظ پاکی نسب و خون خانواده جایز می‌شمرد و «خویزوگرس» (khved vaghdas) می‌نامید. آنها معتتقد بود که ازدواج با محارم گناهان کبیره را از بین می‌برد.
از «بطریق ماربها» یکی از ایرانیان عصر انو شیروان، چنین نقل شده است: «عدالت خاصه پرستندگان «اهورامزدا» به نحوی جاری می‌شود که مرد مجاز است با مادر و دختر و خواهر خود مزاوجت کند» او مثال‌های را که زرتشتیان برای تقدیس این عمل روایت می‌کرده اند، متذکر می‌شود.5
4- طلاق زن در ایران باستان
در ایران باستان طلاق به معنای امروزی وجود نداشته، در واقع زن حق طلاق گرفتن را نداشت و زمانی که شوهرش او را نمی‌خواست، او را اختیار می‌داد که به طور مستقل خود را اداره کند. در این صورت زن می‌توانست، شوهر دوم اختیار کند.
اما زن مطلقه محسوب نمی‌شد، فقط اجازه می‌یافت که ازدواج دیگر نماید.6 در ازدواج جدید زن «خدمتکار» همسر تازه‌ی خود بود، فرزندان که در ازدواج تازه و در مدت حیات شوهر اولش به دنیا می‌آمد، متعلق به شوهر نخستین بود. بنابراین زن همچنان تحت سرپرستی و قیمومیت شوهر اول باقی می‌ماند.7
2- حقوق زن در زمان اعراب جاهلیت
در میان عرب قبل از اسلام زن مورد احترام نبود. عرب قبل از اسلام زن را موجود بسیار حقیر وسیله‌ای برای ازدیاد نسل می‌دانست.8
عرب قبل از اسلام به دختر دار شدن علاقه مند نبود و این عدم علاقمندی بین مردها زیادتر وجود داشت. آنها به حد جاهل بودند که وقتی به آنها اطلاع می‌دادند که صاحب دختر شده از شدت خشم رنگ چهره‌ای شان بر می‌گشت. قرآن عظیم الشأن نیز در این زمینه می‌فرماید: «چون یکی از آنان را به فرزند دختر مژده می‌دادند از شدت غم و حسرت رخسارش سیاه می‌شد و سخت دلتنگ می‌گردید.» 9 عرب جاهلیت دختران خویش را زنده به گور می‌کردند تا از ننگ دختر دار بودن بری شود. آنها زنده به گور کردن دخترانش را مایه افتخار و غرور خود می‌پنداشتند و هیچ کسی آنها را از این عمل بسیار زشت و پست مانع نمی‌شد و حتا مادران قادر به منع شوهرش نبود، زیرا در زمان جاهلیت زمام و زعامت خانواده تنها به دست مردان جاهل عرب قرار داشت و مرگ و زندگی فرزندانش را دراختیار داشتند. عرب جاهل به بچه سگ‌ها بیشتر از دخترانش احترام قایل بودند، زیرا آنها بچه سگ‌ها را در آب می‌انداختند ولی دخترانش را زنده به گور می‌کردند.10
از این مختصر پیشنه‌ تاریخی عرب قبل از اسلام که بیان شد، پر واضح است که زن در زمان جاهلیت شی بیش نبوده و هیچ حقی برای آنها در زمان جاهلیت وجود نداشت که بتواند سعادت آنها را تضمین کند. اعراب زن‌ها را بیشتر برای فرزند دار شدن مفید می‌دانست و بین اعراب بیشتر از 9 نوع ازدواج وجود داشت، که در این نوع ازدواج زن‌ها قربانی اصلی بودند.
3- حقوق زن در هند قدیم
در هند قدیم زنان از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار نبودند، به اعتقاد هندوان قدیم، زن موجود دوست داشتنی ولی پست به شمار می‌رفت. افسانه‌های هندو، خود زمینه‌ی بدبختی زنان را رقم زده بودند و خرافاتی که ریشه در اعتقاد دینی هندو‌ها پیدا کرده بود، به حقارت زنان می‌افزود. افسانه‌ای در هندوستان قدیم وجود داشت که می‌گفت: «در آغاز هنگامی که «تواش تری- Twash tri» صنعت‌گر الهی، به آفرینش زن پرداخت، متوجه شد که همه‌ی مواد را صرف کرده و دیگر از عناصر صلب در اختیارش نمانده است و چون به این بن بست رسید، زن را از قطعات متفرقه و باز مانده‌های عالم خلق نمود.»11
این دیدگاه هند قدیم در مورد زن می‌باشد، هندوها مطابق یک چنین اندیشه‌ی با زن رفتار می‌کردند. به نظر آنها زن یعنی موجود اضافی و زاید در نظام خلقت بودند.
«مانو» نیای افسانه‌ای قبیله‌ manava قانون نامه نوشته به نام «مانو». در این قانون نامه به برهمنان توصیه می‌کرد که برای رسیدن به کمال از هر نوع لذت جنسی اجتناب کنند.12
در آیین هندو، ازدواج یک امری اجباری و مردی را که زن انتخاب نمی‌کرد، مطرود جامعه می‌دانست که هیچ جایگاه و منزلت اجتماعی نداشت. بکارت طولانی دختران نیز از نظر آنها مایه‌ی سرافگندگی و ننگ بود. بنابراین والدین کوشش می‌کردند که قبل از این‌که تب جنسی فرزند شان طغیان کند، مقدمات ازدواج آنها را فراهم کنند.13
Gaand harva لفظی است که در قانون نامه «مانو» به کار رفته، معنای این لفظ ازدواج‌های است که با تمایل طرفین صورت گرفته است و زاده هوس معرفی شده است. این ازدواج‌ها که با تمایل طرفین صورت می‌گرفت، مجاز بود ولی پسندیده نبود. در آن زمان پسنده ترین راه ازدواج ربودن عروس و خریدن او بود. زیراازدواج با رضایت طرفین کمی غیر آبرومندانه تصور می‌شد و زنان ترجیح می‌دادند که خریده شود. اگر از طرف همسر آینده اش دزدیده می‌شد که فبها، جنبه تعریفش زیادتر می‌شد.14
در قانون نامه‌ی «مانو» هشت نوع ازدواج مختلف را جایز می‌دانست که در بین آنها ازدواج از طریق 1- ربودن، 2- عشق، 3- خریدن، بهترین شیوه شمرده می‌شد. ازدواج از راه عشق در پایین ترین درجه‌ی اخلاقی بود و بهترین روش ازدواج خریدن زن بود.
هندوان قدیم فکر می‌کرد که ازدواج‌های که بر مبنای اقتصادی شکل گرفته باشد، از سایر ازدواج‌ها بهتر است و پایدار باقی می‌ماند.
در اینجا خالی از لطف نیست که گوشه‌ای دیگری از قانون «مانو» را بیان کنیم که در باره‌ی زن اظهار نظر کرده است: «مانو» با لحنی که الهیات مسیحیان نخستین را به یاد می‌آورد، بیان کرده است: «زن، سر چشمه‌ بی آبرویی است؛ زن، سرچشمه‌ نزاع است؛ زن، سرچشمه‌ زندگی خاکی است؛ لذا از زن حذر کن.»15 این اندیشه و برداشت هند قدیم از زن بود. زن‌های هندی از هرگونه آموختن علم و فلسفه‌ بی اطلاع نگاه داشته می‌شد، زیرا هند قدیم به این باور بودند که اگر زن‌ها تربیت شود و با دید فسلفی بر لذت و رنج‌های زندگی و مرگ نظر کنند یا فاسد می‌شود یا دیگر در انقیاد مرد قرار نمی‌گیرد.16
در قانون نامه «مانو» از این نوع برخوردهای ناروا علیه زنان زیاد دیده می‌شود به نحوی که در هند قدیم زن‌ها از حقوق انسانی خود بهره‌ای نمی‌بردند. از مراسم «ساتی- sutte» یا زنده سوزی گرفته تا تعدد شوهر (polyandry) همه‌ی این آموزه‌های قانون «مانو» ناشی از عدم درک عمیق دانش بشری است که قادر به شناخت جایگاه زن نبوده است.
در مراسم «ساتی» بعد از مرگ شوهر، زن مظلوم او را با جسد درگودالی از آتش انداخته، می‌سوزاندند یا اینکه مانند اعراب دوران جاهلیت که دختران خود را زنده به گور می‌کردند، هندی‌ها نیز زن شوهر مرده را زنده دفن می‌کردند. در بررسی تاریخ هند به رسم‌های عجیبی بر می‌خوریم که قلم از قدرت بیانش عاجز است. 17
با بررسی حقوق زن در تاریخ هند قدیم، متوجه می‌شویم که زن‌ها در آن زمان از شان و حقوق انسانی برخوردار نبودند، آنها مانند کالاهای ناطق که شوهر انشان را «خدای» خود یا «سرور» خود می‌دانستند در خدمت مردها بودند. زن‌های قدیم حق طلاق گرفتن را نداشته و در مقایسه با زن‌های ایران باستان، زن‌های هند از سرنوشت غمبارتری برخوردار بودند. زیرا ایرانیان زن‌های خود را زنده به گور یا نمی‌سوزاندند، ولی زن‌های هندی با این برخورد تلخ مواجه بودند، بدون که خود به سوختن راضی باشد، او را به آتش انداخته به خاکستر تبدیل می‌کردند.
4- حقوق زن در روم
در روم سر نوشت و حقوق زن‌ها با ملل ایران باستان، هند قدیم و سرزمین اعراب جاهلیت اندک تفاوت داشت. در ازدواج‌های که به رسم (sime manu) صورت می‌گرفت، زن اختیار داشت که بدون رضایت شوهرش، از او جدا شود. یعنی خود را مطلقه نماید. اما در ازدواج از نوع (cummanu) حق طلاق فقط و فقط منحصر با مرد بود، در مورد جهیزیه زن، تا زمانی که زن و شوهر با هم زندگی می‌کردند، جهیزیه در اختیار شوهر قرار داشت ولی اگر طلاق واقع می‌شد، در این صورت، جهیزیه به زن برگردانده می‌شد.18
اما در روم، مرد حاکم مطلق و بی چون و چرای زن و خانواده خویش بود، مرد اختیار مرگ و زندگی زن خود را در دست داشت. بدین معنا که اگر زن مرتکب جنایتی می‌شد، شوهرش می‌توانست او ر ا اعدام کند. «کاتن» یکی از رومیان قدیم می‌گوید: «شوهر بر زن خود حاکم است و اختیارش را حدی نیست. هر چه بخواهد می‌تواند. اگر از زن خطای سر بزند او را جزا می‌ دهد؛ اگر شراب بیاشامد محکومش می‌کند، و اگر بی ناموسی کند او را می‌کشد.»19
بنابراین زن در روم همانند کنیزی بود که هیچ قدر و منزلتی در اجتماع نداشت.20 به اعتقاد رومیان زن موجود نا بالغ و رشد نیافته بود.
تشریفات ازدواج در روم، معمولا برای فرزند دار شدن بود و در کارها روی کشت زار‌ها، کودکان و زنان به عنوان مقوله‌ای از اموال محسوب می‌شدند. اولیای دختر و پسر کوشش می‌کردند که مراسم ازدواج فرزندانش را برگزار نمایند. البته نامزدی در هنگام کودکی نیز در روم وجود داشت. در ازدواج‌ها رضایت پدر پسر و دختر بسیار ضروری بودند و بدون رضایت آنها ازدواج شکل نمی‌گرفت. در قوانین روم باستان ازدواج اجباری بود، اما در سال 413 ق.م. هنگام که «کامیلوس» (Camillus) محتسب روم، مالیاتی برای مردان مجرد مقرر کرد، این حکم از اعتبار ساقط گشت.
زنا شویی بر اثر خریداری زن، از اوایل تاریخ روم، کم‌کم از رونق افتاد و شکل معکوس یافت و سرانجام به آنجا رسید که جهیزیه‌ زن در واقعیت امر، مرد را می‌خرید.
در روم قدیم، پدر می‌توانست دخترش را وادار به جدایی از همسرش کند، حتا اگر خود دختر تمایل به طلاق نداشت. به موجب قانون «کروستین» امپراطوری مسیحی روم، اگر زن وشوهر می‌خواستند از هم جدا شوند، طبق قانون مجبور بودند که موافقت کنند بعد از طلاق در صومعه اقامت گزینند.21 دوران عده طلاق به مدت یکسال و شش ماه بود، بعد از این مدت زن می‌توانست ازدواج مصور کند.
در روم قدیم مردان بیشتر زن می‌گرفتند، هدف ازدواج‌های متعدد رسیدن به جهیزیه‌ی زیاد زن بود. از هدف دیگر ازدواج‌های متعدد، وصلت با اشراف زادگان و زنان ثروتمند بود. یکی از رومیان به نام «کاتو» می‌گوید: «امپراطوری روم، به بنگاه زنا شویی مبدل شده است.»22
این نوع ازدواج‌ها، اغلب جنبه سیاسی به خود می‌گرفت و مردان به محض حاصل شدن مقصود شان در پی زنی دیگر بر می‌آمدند تا یک پله‌ دیگر به مقام برتری یا ثروت بیش‌تر نزدیک شوند. مردان به راحتی زنان شان را طلاق می‌دادند و از آنها جدا می‌شدند؛ مجبور هم نبودند که برای این کار شان دلیل بیاورند، بلکه فقط نامه‌ای برای زن می‌فرستادند و آزادی او و خویشتن را اعلام می‌کردند. بعضی از مردان هم هرگز ازدواج رسمی نمی‌کردند و بیزاری خود از گستاخی زنان را دلیل تصمیم خویش می‌شمردند.
«متلوس ماسرو‌ دنیوس» (metellus macedonicus) محتسب سال 131 از مردان خواست که زن گرفتن را وظیفه‌ای در قبال حکومت بشمرند، هر چند که زن مایه عذاب (Molestia) باشد؛ اما بعد از مطرح شدن خواهش او، تعداد مردان مجرد افزایش یافت.23
در روم قدیم، در دوران نخستین جمهوری، پدر تنها کسی بود که در برابر قانون از بعضی حقوق برخوردار بود. پدر می‌توانست مال بخرد و بفروشد. او از مال نگهداری می‌کرد و در معاملات و عقود شرکت می‌کرد. همان طوری که گفتیم، مرد با زن‌های که جهیزیه زیاد داشت ازدواج می‌کرد و بعد از ازدواج صاحب جهیزیه همسر خود می‌شد.
زنها در روم قدیم حق حضور در محاکم قضایی را نداشت. زن حتا به عنوان شاهد در محکمه حاضر شده نمی‌توانست. وقتی زن بیوه می‌شد، هیچ گونه ادعا بر دارایی و اموال شوهرش را نداشت. بدتر از اینکه زن در هر سن و سالی که قرار داشت، باید تحت سرپرستی یک مرد قرار می‌داشت. اگر شوهر زن فوت می‌کرد، زن تحت سرپرستی پسر، برادر و پدر خود قرار می‌گرفت.24
در حقوق روم قدیم، زنها با حوادث گوناگونی مواجه بودند به نحوی که اگر زن متهم به جرم می‌شد، شوهرش حق دادرسی و مجازات او را داشت و نیاز به مراجعه به محکمه نبود. شوهرش می‌توانست زن خود را به مرگ محکوم کند. این امر در عرف و قانون آن زمان وجود داشت. شوهر اختیار تمام امور همسر و فرزندان خود را داشت، او می‌توانست فرزندان خود را بفروشد یا به قتل برساند، هیچ مرجع قانونی اینکار پدر را ممنوع و خلاف قانون نمی‌دانست. ازدواج فرزندان بدون رضایت پدرش امکان نداشت. مرد، نسبت به غلامان خود اختیار بی حدی داشت و غلامان با فرزندانش به عنوان «دمانچی پیا» وی بود. یعنی آنقدر زیر دست او باقی می‌ماند که مرگ دامن گیر شان می‌شد.25
1-منتسکیو،روح القوانین،ترجمه علی اکبر، تهران ،انتشارات اقبال،سال 1339 ،ص350.
2- کریستیا بارتله، زن در حقوق ساسانی، ترجمه ناصر الدین الزمانی، چاپ اول، تهران، انتشارات عطایی، 1337، ص 40.
3- همان منبع، ص 51.
4- آرتور کریستین، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، چاپ نهم، انتشارات دنیای کتاب، 1374، ص 233.
5- همان منبع، 435- 433.
6- زن در حقوق ساسانی، ص 60.
7- ایران در زمان ساسانیان.
8- تمدن اسلام و عرب، ص 503.
9- سوره نحل، آیه 58.
10- المفصل فی تاریخ العرب قبل از اسلام، جواد علی، چاپ اول، بیروت، ج5، ص 528.
11- تاریخ تمدن، ویل دورانت، ترجمه مهرداد مهرین، انتشارات اقبال، ج2، ص 705.
12- همان منبع، ج2 ص 698.
13- همان منبع، ص701.
14- همان منبع، ص 588.
15- همان منبع، ص 706.
16- همان منبع، 707.
17- همان منبع، ص 704.
18- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه حمید عنایت، تهران،نشر ا قبال، ج7، سال 1341، ص 110-109.
19- آلبر ماله وژول ایزاک، تاریخ روم، ترجمه غلام حسین زیرک زاده، چاپ دوم، نشر کتاب فروشی سینا، 1332، ص 103.
20- همان منبع، ص 104.
21- منتسکیو، روح القوانین، ص 728- 718.
22- تاریخ تمدن، ج7، ص 216.
23 همان منبع، ص 217- 216
24 همان منبع، ص 92- 91
25همان منبع، ص 91
منبع: موسسه فرهنگی بشارت


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۱۴
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *