آرام باشیم
آرام باشیم
حقوق رفتاری
آرام باشیم
به قلم محمدرضا خسروی
در لابی یکی از هتلهای شانگهای نشسته بودم و با خانم دکتر یه سیون استاد رشته زبان فارسی حرف میزدم، از وضع و حال زبان فارسی در حدود سین کیانک کاشغر و آن طرفها، در همین حال اعضای یک تور سیاحتی وارد سرسرای هتل شدند و در چشم بههمزدنی محیط نسبتاً آرام آنجا بدل شد به باشگاه دلخراشترین فریادها، چندانکه دیگر صدای دکتر سیون را نمیشنیدم چرا که فضا پرشده بود از های و هوی و شِهشِه و زیی زیان و شین تان کانک و از این حرفها و این معرکه تا یک ساعتی که اتاقها بین اعضای گروه تقسیم شد و هر کدام به اتاق خودشان راهنمایی شدند ادامه داشت و من واقعاً از این همه داد و فریاد و هیهای و خنده و بگیر و ببند کلافه شده بودم. دکتر سیون تا برگارد سنگین حیرانیم دری بگشاید توضیح میدهد که اینان بیشتر از استانهای مرکزی کشور میآیند که فاصله بسیاری تا پایتخت دارند و انگار که ذوق زده باشند صدا در صدا افکنده بودند. اما حقیقت این بود که این عادت منحصر به گروه توریستی نمیدانم آمده از تبت و مغولستان نبود، در جاهای دیگر شهر 18 میلیونی شانگهای صحنههایی شبیه به آن دیده بودم، یعنی که در فرهنگ رفتاری اینان آهسته حرفزدن جا نیفتاده است. اخیراً یکی دو هفتهای را نیز در لندن به سر میبردم، همانجا که به زعم «دایی جان ناپلئون» هیچ برگی از درخت نمیافتد و هیچ آبی چین برنمیدارد مگر آنکه کار، کار انگلیس باشد. به هر حال در تمام طول این چند روز دیدم که نه در خیابان، نه در مترو، نه در اتوبوس و نه در مراکز جمعیت، نفس از کسی در نمیآید تا جاییکه گاه به این توهم دچار میشدم که نکند پا به شهر سنگستان گذاشتهام؟ نکند این جماعت همه سنگ شدهاند؟ نکند اینان لالاند و ما بیخبر؟ واگر گهگاه زبان به گفتن کلمه عذرخواهانه «ساری» نمیگشودند باورم میشد که لندن همان شهر افسانهای سنگستان است. حقیقت در اینجا جز این نبود که در فرهنگ رفتاری آنان «سکوت» فضیلت است و بلند دادزدن تجاوز به حقوق دیگران تلقی میشود، پس پاس سکوت را دارند تا به آرامش شهروندان دیگر تجاوز نکرده باشند. بگذارید بیدرنگ اضافه کنم که در این بحث به چین شرقی و انگلیس غربی اصلاً کاری ندارم و به مدح و قدح کسی هم نظر ندارم فقط میخواهم شیوههای شهروندی یک رفتار را وانمایم تا برسم به آنچه در بغل گوش خودمان در همین تهران میگذرد. بدانید و آگاه باشید که حتی در و دیوارها در تهران از آلودگی صوتی رنج میبرند تا چه رسد به گوشها و چشمها و جانها و جسمها. من نمیگویم که در مثل چیزی شبیه آن طرفیها نباشید که جار جنجال را انتخاب کردهاند و نمیگویم که مثل این طرفیها باشید که از زیادهروی در آرامش مثل سنگ شدهاند. تهران مدل لازم ندارد، تهران باید مثل خود تهران باشد، شاد و دل آرام.