ویژگیهای شریح قاضی( قسمت 5 و پایانی)
ویژگیهای شریح قاضی( قسمت 5 و پایانی)
ویژگیهای شریح قاضی( قسمت 5 و پایانی)
علی اکبر خدایی
شریح قاضی به لحاظ جسمانی و رفتاری، دارای ویژگی ها وخصوصیات منحصر به فردی بود که منابع بعضی از حالات و اوضاع این شخص را ذکر کرده اند. در این مقال هر کدام از این خصوصیات ظاهری و اخلاقی وی به صورت جداگانه بررسی می گردد.
رفتارهای خصوصی و عادی
البته باید گفت نویسنده مشاهیر القضاه که در قسمت قبل به آن اشاره کردیم در هنگام نقل مطالبی در مورد شریح، نسبت به وی و اعمالش، دچار تمجید و تعریفهای اغراق گونهای گردیده است و تمامی اعمال و رفتارش را از جنبه مثبت و مقبول ارزیابی کرده و از ذکر انتقاداتی نسبت به شخصیت و رفتار او خودداری ورزیده است. مثلاً دورانی را که شریح بر اثر خطا و اشتباه توسط علی (ع) از منصب خود خلع میگردد را دوران مخیر بودن یا نبودن وی، در خصوص گرفتن سمت و مقام دانسته است؛ درصورتیکه وی بر اثر اشتباه عزل گردیده یا تبعیدشده بود. همچنین علی (ع) قضاوت خطا علیه خود، از طرف شریح نسبت به مرد یهودی را، با بزرگواری هر چه تمامتر تحمل میکند و از قضاوت ناعادلانه و مغرضانه وی-غیر از آگاه نمودن او به قضاوت اشتباهش سرپیچی نمیکند. درحالیکه نویسنده در عین ناباوری آن را بهحساب عدالت شریح میگذارد. وی همچنین از خطاها و سرزنشها، مصلحت طلبیها، راحت طلبیها، ثروتها و تجملگرایی، داشتن اسباب و لوازم رفاهی بسیار (81)، سکوت در برابر قتل حجربن عدی و فقط تلاش برای تبرئه کردن خود از شرکت در این شهادتنامه، درباری بودن وی، تن دادن به امارت عبیدالله بهرغم بیعت با شیعیان، خیانت به شیعیان هنگام ورود ابن زیاد به کوفه، عدم درک مسؤولیت پیامرسانی و انجاموظیفه در قبالهانی بن عروه، نمکشناسی و نقض بیعت خود با شیعیان و مهمتر از همه، اهمال در برابر فتوای قیام علیه نواده پیامبر از طرف ابن زیاد به پشتیبانی فقهایی همچون شریح و سکوت مرگبار آنها در مقابل این فتوا و غیره، یاد نکرده و چهره او را کاملاً موجه نشان داده است و بدون توجه به تحقیق تاریخی و گفتن حقیقت از ذکر این گفتهها سرباز میزند.
شریح در بیان سخنان خود، در عین واقف بودن به موقعیت و علم به اینکه «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد»، این اجازه را به ابن زیاد میدهد که از گفتار و سخن وی سوءاستفاده کند و پسازآن، سکوت مرگبار وی نیز بهحساب تأیید کارها و سوءاستفادههای عبیدالله گذارده میشود. همچنین شریح از جمله افرادی بوده است که در اعمال ظاهری و تقدس گونهای همچون، حاضرجوابی و دادن سلامهای طولانی، (82) وضو داشتن در همه ساعات شبانهروز، خواندن نمازهای بسیار طولانی و نگذاشتن ناودان در کوچه و به خاکسپاری گربهای مرده در خانه خودش برای رعایت حال مسلمانان و همسایگانش (83) میخواسته است، با اسلام مداری و تظاهر به اعمال انسانی و اسلامی، چهره خود را در برابر تاریخ موجه نشان داده باشد.
ولی اینکه که نزدیک به 1400 سال از آن دوران میگذرد، اعمال و رفتار ناشناخته او همراه با اهداف و نیات دنیاپرستانه وی برای انسانهای امروزی مشخص میگردد. اگرچه این اهداف و نیّات در زمان حیات خود وی مخفی مانده است، ولی اعمال متناقض و ریاکارانه وی همه این موارد را تأیید میکند. او بازی و تفریح نمودن افراد در روز عید را کار عبث و بیهوده و وقتگذرانی پنداشته و مردمان را از این کار نهی میکرده است، (84) ولی خود و قبیلهاش با شراکت و هر نوع همکاری چه زبانی و چه عملی و چه با سکوت خائنانه و مصلحت طلبانه سر بیش از سی تن از شهدای کربلا را از بدن جدا کرده و بر روی نیزههای خود به دربار یزید، برای گرفتن صله و پاداش میآورند.(85)
شریح از جمله قاعدین نیز به شمار میرفته است که با سکوت و عدم شرکت در کارزار حداقل فکری، جبهه حق را تضعیف و بر قوت جبهه باطل میافزودند. وی آنقدر به مقام و منصب دنیا علاقه و دلبستگی داشت که در دوران کهولت و پیری، هنگامیکه فردی به وی عتاب میکند که ای پیرمرد! داشتن مقام و منصب در این موقعیت برای تو کراهت دارد، میگوید: تو نعمت خدا در حق دیگران را میبینی، ولی نسبت به نعمتهای خودت بیاطلاع هستی و چشم دیدن موقعیت دیگران را نداری.(86)
باز هم راضی به دست کشیدن از مقام دنیا نیست. شریح همان فردی بود که به راحتطلبی و آسایش در زمان علی (ع)، همچون دورههای قبل ادامه میداد. او برای خودش خانهای مجلل و گرانقیمت میخرد و با این کار خشم امام نسبت به خودش را برمیانگیزد.(87) او در زمانی که سمت قضاوت را به دست دارد، در بیان و گفتار خود، رشوه دهنده و گیرنده رشوه را ملعون خدا میشمارد، ولی درعینحال گرفتن هدیه توسط قاضی، از دست متهمان و شاکیان را مجاز میدانسته است و خود نیز در بعضی از مواقع این هدایا را قبول میکرد. منابع نقل کردهاند که شریح به لحاظ سیاست و زیرکی حتی از روباه نیز زیرکتر بوده است و به نقل از راویان این ضربالمثل بهواسطه حکایتی بوده است که برایش اتفاق افتاده بود.(88)
پینوشتها:
81- التهذیب، ج 4، ص 327.
82- طبقات، ج 6، ص 141.
83- همو، ص 142؛ بدایه و نهایه، ج 9، ص 26.
84- بدایه و نهایه، ج 9، ص 25.
85- عمر رضا کحاله، معجم قبایل عرب، ج 3، ص 999.
86- بدایه و نهایه، ج 9، ص 26.
87- شرح نهجالبلاغه، ج 14، صص 27 و 28.
88- شریح در دورانی که طاعون شیوع یافته بود، بهسوی نجف رفت. در میانه راه هنگامیکه برای نماز به پا خاست، روباهی آمد و در مقابل او ایستاد و به حرکات شریح در حالت نماز خیره شد و وی را از توجه داشتن به نماز بازداشت. شریح از این کار روباه عصبانی شد و قصد گرفتن او را کرد. برای همین حیلهای بکار گرفت و آن اینکه عبای خود را درآورده و بر سر چوبی انداخت و عمامهاش را نیز بر سر آن قرار داد و بهاینترتیب آدمکی درست کرد. وقتیکه روباه طبق عادت خودش.
پیش آمد و در جای قبلی نشست، به خیال اینکه آدمک همان شریح است، به او خیره شد. شریح در یک لحظه و بهطور غافلگیرانه، از پشت سر روباه بیرون آمد و او را گرفت و براثر همین روایت نوشتهاند که او از روباه هم زیرکتر بوده است. البته در درستی یا نادرستی این حکایت محل تردید وجود دارد. (تاریخ مدینه دمشق، ج 23، ص 48؛ دایره المعارف بستانی، ج 10، ص 448؛ نوادر القضاظ، صص 116 و 117). منبع: راسخون