عوامل اجتماعی موثر در جرم
عوامل اجتماعی موثر در جرم
دربررسی علل اجتماعی جرم باید برخلاف تبیین روانی – زیستی به تبیین جامعه شناختی از جرم و در مفهوم عام آن انحراف پرداخت. «تبیین های جامعه شناختی بر نقش مهم و اساسی محیط اجتماعی تأکید دارند و پیدایش کجروی را عمدتاً به متغیرهای همچون ساخت اجتماعی و همه جانبهای که افراد جامعه را احاطه کرده، شرایط و موقعیت های اجتماعی که فرد درآن قرار میگیرد و گروه هایی که فرد به آن ها تعلق دارد نسبت میدهند .» فری در کتاب جامعهشناسی کیفری خود دربیان عوامل اجتماعی در وقوع جرم به مواردی چون تراکم جمعیت، افکار عمومی، منش و مذهب، شرایط خانواده، نظام آموزش و پرورش، حرفه های صنعتی، اعتیاد به الکل، شرایط اقتصادی و سیاسی، اداره عمومی، عدالت و پلیس و بطور کلی قانون گذاری کیفری و مدنی اشاره دارد.
۱) فرهنگ و تمدن
وجود فرهنگ و تمدن غنی در هر جامعه میتواند در رشد و شکوفایی اخلاقی مؤثر باشد و از طرف دیگر پایبندی به اصول اخلاقی نقش تعیین کنندهای در کاهش جرایم دارد. گارو حقوقدان مشهور ایتالیایی بیان میکند، نمیتوان انکار کرد که در کشورهای دارای تمدن جرم کاهش مییابد ویا حداقل دستخوش دگرگونی میگردد (مثل کم شدن خشونت در جرم و کاربرد حیله و تقلب در آن). وی منظورش از تمدن را چیزی جز حالت پیشرفت های اخلاقی نمیدانست و آن را از تمدن مادی جدا میکرد. تمدن در نگاه گارو به معنای اخلاق، آموزش و صمیمیت بود. وی معتقد بود برای گسترش اصول اخلاقی نیازمند ضمانت اجراهای کیفری هستیم.
۲) آموزش و پرورش
یکی از نکات مهم در بررسی علل جرم توجه به نقش آموزش افراد و سطح تحصیلات آنان است. به عبارت دیگر آیا میتوان گفت سطح سواد در کاهش یا افزایش جرم مؤثر است یا خیر؟ آیا میشود جهل افراد را عامل ارتکاب جرم دانست؟ گارو در این باره میگوید اگر جهل را یکی از عوامل اصلی جنایت بدانیم پس با کاهش بی سوادی افراد باید منتظر کاهش جرم هم باشیم این در حالی است که بسیاری از جرایم از جمله جعل، کلاهبرداری و ورشکستگی کیفری توسط افراد باسواد انجام میشود. بنابراین کثرت جرایم در افراد با سواد به نسبت بی سواد کم نیست. باید گفت تأثیر دانش در وقوع جرم نسبی است. از یک طرف دانش و تحصیلات میتواند در خدمت بشر باشد و از طرف دیگر میتواند بر نوع خاصی از جرایم مؤثر باشد. برای مثال افزایش سطح تحصیلات در مردان در ایران باعث کاهش خشونت های خانگی علیه زنان شده است. واین امر کاهش نزاع های خانوادگی منجر به جرم را به همراه دارد. جداٌ از میزان تحصیلات افراد باید به محیط آموزشی که فرد درآن رشد میکند توجه داشت. مدرسه بعد از محیط خانواده نقش اصلی را در جامعه پذیری افراد دارد جایی که درآن هم سالان با طبقات فرهنگی مختلف و معلمان با بینشهای متفاوت بر فرد اثرگذار هستند.
۳) اعتقادات مذهبی
در درون هر انسانی بطور فطری گرایش به سوی معنویت وجود دارد با این تفاوت که این معنویت در برخی افراد سرکوب و در برخی دیگر شکوفا میشود. در این میان پایبندی به عقاید مذهبی و ضمانت اجراهای اخروی میتواند نقش مهمی در کاهش جرم داشته باشد. به عقیده گارو احساسات مذهبی برانگیخته شده در دوران کودکی نقش قطعی بر اخلاقیات دارد. در همین رابطه میتوان به تأثیر مناسبت های مذهبی کشورمان در نحوه برخورد های اجتماعی افراد اشاره کرد. بگونهای که افراد دراین ایام رفتارهای متعادل تری را از خود نشان میدهند و حتی آسیب های اجتماعی و جرائمی اعم از شرب خمر، سرقت و نزاعهای گروهی با کاهش روبرو بوده است.
۴) نقش خانواده
خانواده به تعبیر پی یر بوردیو نهادی است که درآن علاوه بر باز تولید زیست شناختی و تولید مثل به باز تولید اجتماعی افراد میپردازد. جایی که روند اصلی جامعه پذیری افراد از آنجا شروع میشود. در چنین فضایی روابط افراد در محیط خانواده مؤثر در کاهش یا افزایش جرایم است. اگرچه باید گفت خانواده هایی که در شهرهای کوچکتر هستند به نسبت خانواده هایی که در شهرهای بزرگ و صنعتی زندگی میکنند از نظر آسیب های اجتماعی کمتر آسیب پذیر هستند. اما عواملی که میتواند در محیط خانواده زمینه های انحراف و وقوع جرم را در فرد فراهم کند شامل موارد مختلفی همچون: (تنش و نزاع در خانواده به دلیل شکاف نسلی و شرایط تحصیلی و اقتصادی، روابط نامناسب جنسی در میان والدین، کاهش نظارت و کنترل، سست شدن ضوابط و پایبندی به ازدواج و…).
۵) شرایط اقتصادی
تأثیر این مورد را باید به نسبت سایر عوامل بیشتر دانست بویژه در جهان امروز که با چالش های زیادی در زمینه اقتصادی روبرو است. تأثیر این عامل به قدری زیاد است که میتواند سایر مشکلات را در یک جامعه تحت تأثیر قرار دهد. بی شک وقتی افراد به لحاظ عوامل اقتصادی همچون سرمایه، اشتغال و توزیع برابر با مشکل مواجه هستند از نظر فرهنگی نیز شرایط مناسبی ندارند. چرا که در چنین جامعهای فرد فرصت لازم برای جامعه پذیری پیدا نمیکند و هدف تنها کسب نیازهای اولیه برای زندگی و زنده ماندن است. اما چه ارتباطی میان جرم و شرایط نامساعد اقتصادی وجود دارد؟ انگلس مدعی است جامعه سرمایه داری، کارگران را از اخلاق دور میسازد و آنان را در فرایندی گرفتار میآورد که نتیجه اش رهنمون شدن به جرم و خشونت است. به عبارت دیگر فشار نابرابر اقتصادی، فقر، عدم اشتغال و توزیع نابرابر همگی میتواند عاملی بیرونی در وقوع جرم باشد. اولین اقتصاد دانی که به تحلیل اقتصادی جرم پرداخت فلیشر بود وی رابطه جرم و شرایط بازارکار و درآمد افراد را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که اگر درآمد بالقوه ارتکاب جرم بیشتر باشد گرایش به سوی جرم بویژه جرایم اموال بیشتر است. در این همین زمینه نظر بکر نیز به عنوان یکی از پایه گذاران تحلیل های اقتصادی جرم جالب است، وی بیان میکند جرم یک صنعت و فعالیت اقتصادی مهم است و افراد با یک تحلیل عقلانی هزینه و فایده مبنی براینکه عواید مادی و غیرمادی جرم نسبت به کارهای قانونی با در نظرگرفتن احتمال دستگیری و مجازات بیشتر است مرتکب جرم میشوند. شرایط بد اقتصادی نه تنها به عنوان عاملی مؤثر در وقوع جرم است بلکه حس افراد را در زمینه ارتکاب جرم تغییر میدهد برای مثال «دزدان حرفهای که سرقت را شرافت مندانه تر از کلاهبرداری و تقلب میدانند و مدعی هستند که از دزدان میدزدند.»
مونی در کتابش تحت عنوان «فهم مسائل اجتماعی» فقر را مادر جرم میداند ولی آیا ظلم اقتصادی علت اصلی جرم است؟ بی تردید فقر وشرایط بد اقتصادی یکی از عوامل وقوع جرم است. در بسیاری از موارد افراد طبقات بالا نیز مرتکب جرایم مالی میشوند و این نه به دلیل فقر بلکه به علت حس طمع و زیاده طلبی افراد است. گارو در این باره میگوید احساس طمع در تمام انسان ها بصورت کم یا زیاد وجود دارد و این احساس که سبب جرم هم میشود ناشی از وضعیت اقتصادی نیست بلکه ناشی از شرایط روانی فرد است. شرایطی که با فقدان پاکدامنی و درستی و به اعتبار شهرت است. مرتن نیز دراین باره بیان میکند «رفتار گروه های جرم و جنایت حاصل روشهای رایج فرهنگی و عدم دسترسی گروه ها به راه های نهادی شده برای رسیدن به هدف ها است. فقر به تنهایی عامل جرم نیست بلکه اگر افراد فقیر، شیفته رسیدن به ارزش های مورد تأیید اعضای جامعه باشند و برای رسیدن به آن با کسانی وارد رقابت شوند که فرصت های مشروع را به میزان بیشتری در اختیار دارند به انجام رفتارهای ضد اجتماعی دست میزنند واین یک امر طبیعی است.»
۶) سایر عوامل
مسائل دیگری چون تراکم جمعیت و رسانه را میتوان در بررسی علل جامعه محور جرم مورد توجه قرار داد. در مناطق با تراکم جمعیتی بالا مشکلات زیادی را میتوان در زمینه اشتغال، فقر، محیط نامناسب زندگی و فرصت های نابرابر مشاهده کرد که زمینه های انحراف را در این مناطق بیشتر از نقاط دیگر در پی دارد. رسانه نیز میتواند با القاء آموزه های بد و ترویج مفاهیم ضد ارزشی نقش بسزایی را در انحرافات اجتماعی بویژه جرم داشته باشد. منبع:راسخون